وقوع رجعت در میان پیامبران پیشین
دوشنبه, ۲۰ مرداد ۱۳۹۳، ۰۱:۵۴ ق.ظ
امام رضا (ع) فرمودند: رجعت، حق است. در امّتهای سابق بوده و قرآن در این باره شهادت میدهد. در این امّت نیز خواهد بود؛ زیرا پیغمبر صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: هر چه در امّتهای پیشین اتفاق افتاده است، بدون ذره ای کم و زیاد، در این امّت هم اتفاق میافتد.
اکنون روایاتی را که دلالت بر وقوع رجعت در زمان پیامبران گذشته دارد به طور خلاصه در ذیل میآور یم:
۱. عن الکاهلی قال: سمعت ابا عبد الله علیه السلام یقول: ان یعقوب لما ذهب منه ی وسف و بنیامین نادی یا رب امّا ترحمنی اذهبت ابنی؟ فقال الله عزّوجلّ: لو امتهما لاحییتهما لک …[۱]؛
از کاهلی نقل شده است که گفت: شنیدم حضرت صادق علیه السلام میفرمود: «هنگامی که یعقوب به فراق یوسف و بنیامین گرفتار شد، عرض کرد: پروردگارا ! پسرانم را از جلو چشمم بردی، بر من ترحم نمیکنی؟ خطاب شد: اگر آنان را هم میرانده بودم، برای تو زنده میکردم.
۲. مرحوم کلینی از امام صادق علیه السلام روایتی نقل میکند:
عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سُلَیْمٍ الْعَامِرِی عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: إِنَّ عِیسَى ابْنَ مَرْیَمَ جَاءَ إِلَى قَبْرِ یَحْیَى بْنِ زَکَرِیَّا علیه السلام وَ کَانَ سَأَلَ رَبَّهُ أَنْ یُحْیِیَهُ لَهُ فَدَعَاهُ فَأَجَابَهُ وَ خَرَجَ إِلَیْهِ مِنَ الْقَبْرِ فَقَالَ لَهُ مَا تُرِیدُ مِنِّی فَقَالَ لَهُ أُرِیدُ أَنْ تُؤْنِسَنِی کَمَا کُنْتَ فِی الدُّنْیَا فَقَالَ لَهُ یَا عِیسَى مَا سَکَنَتْ عَنِّی حَرَارَةُ الْمَوْتِ وَ أَنْتَ تُرِیدُ أَنْ تُعِیدَنِی إِلَى الدُّنْیَا وَ تَعُودَ عَلَی حَرَارَةُ الْمَوْتِ فَتَرَکَهُ فَعَادَ إِلَى قَبْرِهِ[۲]؛
حضرت صادق علیه السلام فرمود: حضرت عیسی علیه السلام بر سر قبر یحیی بن زکریا آمد وقبلاً از خدا خواسته بود که وی را زنده کند. او را صدا زد. جواب داد و از قبر بیرون آمد. عرض کرد: «از من چه میخواهی؟» فرمود: «میخواهم مونس من باشی، چنانکه در دنیا بودی». عرض کرد: «ای عیسی! هنوز تلخی مرگ از کامم بیرون نرفته، میخواهی مرا به دنیا بازگردانی و دوباره به چنگال مرگ گرفتارم کنی؟» عیسی آزادش گذاشت به قبر برگشت.[۳]
۳. مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ الرَّزَّازُ… عَنْ بُرَیْدٍ الْعِجْلِی قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ أَخْبِرْنِی عَنْ إِسْمَاعِیلَ الَّذِی ذَکَرَهُ اللَّهُ فِی کِتَابِهِ حَیْثُ یَقُولُ وَ اذْکُرْ فِی الْکِتابِ إِسْماعِیلَ إِنَّهُ کانَ صادِقَ الْوَعْدِ وَ کانَ رَسُولًا نَبِیًّا أَ کَانَ إِسْمَاعِیلُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَلَیْهِمَا السَّلَامُ فَإِنَّ النَّاسَ یَزْعُمُونَ أَنَّهُ إِسْمَاعِیلُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ فَقَالَ علیه السلام إِنَّ إِسْمَاعِیلَ مَاتَ قَبْلَ إِبْرَاهِیمَ وَ إِنَّ إِبْرَاهِیمَ کَانَ حُجَّةً لِلَّهِ قَائِماً صَاحِبَ شَرِیعَةٍ فَإِلَى مَنْ أُرْسِلَ إِسْمَاعِیلُ إِذَنْ قُلْتُ فَمَنْ کَانَ جُعِلْتُ فِدَاکَ قَالَ ذَاکَ إِسْمَاعِیلُ بْنُ حِزْقِیلَ النَّبِی بَعَثَهُ اللَّهُ إِلَى قَوْمِهِ فَکَذَّبُوهُ وَ قَتَلُوهُ وَ سَلَخُوا وَجْهَهُ فَغَضِبَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ لَهُ فَوَجَّهَ إِلَیْهِ سَطَاطَائِیلَ مَلِکَ الْعَذَابِ فَقَالَ لَهُ یَا إِسْمَاعِیلُ أَنَا سَطَاطَائِیلُ مَلِکُ الْعَذَابِ وَجَّهَنِی رَبُّ الْعِزَّةِ إِلَیْکَ لِأُعَذِّبَ قَوْمَکَ بِأَنْوَاعِ الْعَذَابِ إِنْ شِئْتَ فَقَالَ لَهُ إِسْمَاعِیلُ لَا حَاجَةَ لِی فِی ذَلِکَ یَا سَطَاطَائِیلُ فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَیْهِ فَمَا حَاجَتُکَ یَا إِسْمَاعِیلُ فَقَالَ إِسْمَاعِیلُ یَا رَبِّ إِنَّکَ أَخَذْتَ الْمِیثَاقَ لِنَفْسِکَ بِالرُّبُوبِیَّةِ وَ لِمُحَمَّدٍ بِالنُّبُوَّةِ وَ لِأَوْصِیَائِهِ بِالْوَلَایَةِ وَ أَخْبَرْتَ خَلْقَکَ بِمَا تَفْعَلُ أُمَّتُهُ بِالْحُسَیْنِ بْنِ عَلِی مِنْ بَعْدِ نَبِیِّهَا وَ إِنَّکَ وَعَدْتَ الْحُسَیْنَ أَنْ تَکُرَّهُ إِلَى الدُّنْیَا حَتَّى یَنْتَقِمَ بِنَفْسِهِ مِمَّنْ فَعَلَ ذَلِکَ بِهِ فَحَاجَتِی إِلَیْکَ یَا رَبِّ أَنْ تَکُرَّنِی إِلَى الدُّنْیَا حَتَّى أَنْتَقِمَ مِمَّنْ فَعَلَ ذَلِکَ بِی مَا فَعَلَ کَمَا تَکُرُّ الْحُسَیْنَ فَوَعَدَ اللَّهُ إِسْمَاعِیلَ بْنَ حِزْقِیلَ ذَلِکَ فَهُوَ یَکُرُّ مَعَ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِی عَلَیْهِمَا السَّلَامُ.
از برید بن معاویه عجلی نقل شده است: به حضرت صادق علیه السلام عرض کردم: «این اسماعیل که خداوند میفرماید: «و یاد کن در کتاب خود شرح حال اسماعیل را که بسیار در وعده صادق و رسول و پیغمبرى بزرگوار بود.» همان فرزند حضرت ابراهیم بود؟»«فرمود: «آن اسماعیل پیش از حضرت ابراهیم از دنیا رفت و حضرت ابراهیم، حجّت وقت و صاحب شریعت بود؛ پس اسماعیل، پیغمبرِ چه کسانی بود؟» گفتم: «پس این اسماعیل کیست؟» فرمود: «اسماعیل، فرزند حزقیل پیغمبر است. خدا او را به سوی قومش فرستاد، او را تکذیب کردند و کشتند و پوست صورتش را کندند. خدا بر آنان غضب کرد و «سطاطائیل» فرشته عذاب را فرستاد. به وی گفت: «ای اسماعیل! خداوند مرا به سوی تو فرستاده که اگر اجازه دهی، این قوم را هلاک کنم. فرمود: من به این کار احتیاجی ندارم. از جانب خدا وحی شد: پس چه حاجت داری؟ عرض کرد: پروردگارا! تو برای خداوندی خود و پیامبری محمّد صلی الله و علیه و اله وسلم و امامت اوصیایش، از مردم پیمان گرفتهای و مصیبتهای حسین بن علی را به مردم خبر داده ای و حسین علیه السلام را وعده داده ای که او را به دنیا برگردانی، تا خود از دشمنانش انتقام گیرد. اکنون حاجت من این است که مرا هم آن موقع به دنیا برگردانی، تا از دشمنانم انتقام گیرم. خدا به وی وعده داد که او را برگرداند و با حسین علیه السلام برخواهد گشت».[۴]
۴. امام رضا علیه السلام نیز در باب وقوع رجعت در امّتهای گذشته، بیاناتی فرموده است که ذیلاً بیان
میشود:
قَالَ الرِّضَا علیه السلام: مَا أَنْکَرْتَ أَنَّ عِیسَى کَانَ یُحْیِی الْمَوْتَى بِإِذْنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ قَالَ الْجَاثَلِیقُ أَنْکَرْتُ ذَلِکَ مِنْ قِبَلِ أَنَّ مَنْ أَحْیَا الْمَوْتَى وَ أَبْرَأَ الْأَکْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ فَهُوَ رَبٌّ مُسْتَحِقٌّ لِأَنْ یُعْبَدَ قَالَ الرِّضَا علیه السلام: فَإِنَّ الْیَسَعَ قَدْ صَنَعَ مِثْلَ مَا صَنَعَ عِیسَى مَشَى عَلَى الْمَاءِ وَ أَحْیَا الْمَوْتَى وَ أَبْرَأَ الْأَکْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ فَلَمْ تَتَّخِذْهُ أُمَّتُهُ رَبّاً وَ لَمْ یَعْبُدْهُ أَحَدٌ مِنْ دُونِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَقَدْ صَنَعَ حِزْقِیلُ النَّبِی مِثْلَ مَا صَنَعَ عِیسَى ابْنُ مَرْیَمَ فَأَحْیَا خَمْسَةً وَ ثَلَاثِینَ أَلْفَ رَجُلٍ مِنْ بَعْدِ مَوْتِهِمْ بِسِتِّینَ سَنَةً[۵]؛
شیخ صدوق در کتاب عیون در باب «مذاکرات حضرت رضا علیه السلام در حضور مأمون، با علمای مذاهب درباره توحید» از حسن بن محمد نوفلی روایت میکند:
حضرت رضا علیه السلام در ضمن بحث، به یکی از علمای نصاری فرمود: «چرا انکار میکنی که حضرت عیسی به اذن خدا مرده زنده میکرد؟ » [یعنی چگونه این را نشانه خدایی او میدانی؟] جاثلیق گفت: «از این رو که هر کس مرده زنده کند و کور مادرزاد و پیس را شفا دهد، خدا خواهد بود و مستحق پرستش است.» امام رضا علیه السلام در ردّ استدلال جاثلیق فرمود: «یسع» هم از این کارها میکرد. روی آب راه میرفت، مرده زنده میکرد، کور مادرزاد و پیس را شفا میداد؛ ولی امّتش خدایش نخواندند و احدی وی را نپرستید. حزقیل پیغمبر هم نظیر کارهای عیسی را میکرد، سی و پنج هزار نفر را شصت سال پس از مرگشان زنده کرد…»
آنچه در امّتهای گذشته واقع شده، در این امّت نیز واقع میشود
آیات و روایات، از وحدت سرنوشت امّتها خبر میدهند؛ یعنی تمام حوادثی که در امّتهای گذشته واقع شده اند، در امّت آخر الزّمان هم واقع میشوند. در این باره روایات فراوانی وجود دارد که حتّی ادعای تواتر شده است. مرحوم حرّ عاملی، ۲۶ روایت نقل میکند و میگوید: «روایات به قدری زیاد است که بعضی، اجمالا ادّعای اجماع کرده اند، وی در ابتدا استدلال به آیه قرآن کرده است و سپس روایات را در ذیل آیه آورده است.[۶]
>سُنَّةَ اللَّهِ الَّتی قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلُ وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَبْدیلاً<[۷]؛
این سنّت الهی است که در گذشته نیز بوده است و هرگز برای سنّت الهی، تغییر و تبدیلی نخواهی یافت.
البتّه این موضوع را پیغمبر و ائمّه علیهم السلام فرموده اند و در مقابل دشمنان، استدلال کرده و به آن تمسک فرموده اند. احادیث در این زمینه از طریق شیعه و سنّی بسیار است؛ امّا به لحاظ رعایت اختصار، از ذکر همه آن روایات معذور بوده، چند نمونه به صورت فهرست وار می آوریم و علاقه مندان را به کتابهای حدیثی ارجاع میدهیم.
۱. قال النّبی صلی الله علیه و آله وسلم: یَکُونُ فِی هَذِهِ الْأُمَّةِ کُلُّ مَا کَانَ فِی بَنِی إِسْرَائِیلَ حَذْوَ النَّعْلِ بِالنَّعْلِ وَ حَذْوَ الْقُذَّةِ بِالْقُذَّةِ؛
پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: هر اتّفاقی در بنی اسرائیل رخ داد، بدون ذرهای کم و زیاد، در این امّت هم رخ میدهد.[۸]
۲. شیخ صدوق، روایتی به سند صحیح نقل کرده است که پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم فرمود:
کُلُّ مَا کَانَ فِی الْأُمَمِ السَّالِفَةِ فَإِنَّهُ یَکُونُ فِی هَذِهِ الْأُمَّةِ مِثْلُهُ حَذْوَ النَّعْلِ بِالنَّعْلِ وَ الْقُذَّةِ بِالْقُذَّةِ[۹]؛
آن چه در امّتهای سابق واقع شده است، بدون کم و زیاد در این امّت هم واقع میشود.
۳. کلینی از ابو بصیر نقل میکند:
عَنِ ابْنِ مُسْکَانَ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: قَالَ لِی یَا أَبَا مُحَمَّدٍ! إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَمْ یُعْطِ الْأَنْبِیَاءَ شَیْئاً إِلَّا وَ قَدْ أَعْطَاهُ مُحَمَّداً صلی الله علیه و آله وسلم [۱۰]؛
خدا هیچ چیز به سایر پیامبران نداد، مگر این که به محمّد صلی الله علیه و آله وسلم هم عطا فرمود.
۴. مرحوم صدوق از حسن بن جهم نقل میکند که مأمون در جلسهای که متکلمان و فقیهان از فِرق مختلف جمع بودند، از حضرت رضا علیه السلام پرسید:
فَمَا تَقُولُ فِی الرّجعة فَقَالَ الرِّضَا علیه السلام إِنَّهَا الْحَقُّ وَ قَدْ کَانَتْ فِی الْأُمَمِ السَّالِفَةِ وَ نَطَقَ بِهَا الْقُرْآنُ وَ قَدْ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وسلم یَکُونُ فِی هَذِهِ الْأُمَّةِ کُلُّ مَا کَانَ فِی الْأُمَمِ السَّالِفَةِ حَذْوَ النَّعْلِ بِالنَّعْلِ وَ الْقُذَّةِ بِالْقُذَّةِ[۱۱]؛
نظر شما درباره رجعت چیست؟ حضرت رضا فرمودند: رجعت، حق است. در امّتهای سابق بوده و قرآن در این باره شهادت میدهد. در این امّت نیز خواهد بود؛ زیرا پیغمبر صلی الله علیه و آله وسلّم فرمود: هر چه در امّتهای پیشین اتفاق افتاده است، بدون ذره ای کم و زیاد، در این امّت هم اتفاق می افتد.
مقصود آن حضرت از نطق قرآن به رجعت، همان آیاتی میباشد که در امّتهای گذشته اتّفاق افتاده است که قبلا ذکر شد.
۵. علی بن ابراهیم روایت میکند: قال صلی الله علیه و آله وسلم لم یکن فی بنی اسرائیل شیئی الّا وفی امّتی مثله؛
پیامبر صلی الله علیه و آله وسلّم فرمود: هیچ حادثه ای در بنی اسرائیل رخ نداده، جز این که نظیرش در امّت من هم رخ دهد.[۱۲]
۶. قطب راوندی روایت میکند:
قال الصّادق علیه السلام انّ الله ردّ علی ایوب اهله و ما له الّذین هلکوا، ثم ذکر قصّة عزیر و انّ الله اماته و احیاه و قصّة الّذی خرجوا من دیارهم و هم الوف، و «قال لهم الله موتوا ثمّ احیاهم» و غیر ذلک ثم قال: فمن اقربه جمیع ذلک کیف ینکر الرّجعة فی الدّنیا و قد قال النبی صلی الله علیه و آله وسلم: ماجری فی الامم انبیاء قبلی شیئا الا و یجری فی أمتی مثله[۱۳]؛
حضرت صادق علیه السلام فرمود: خداوند کسان ایوب را که مرده بودند، یا مالش را که تلف شده بود، به وی برگرداند. سپس قصّه عزیر را ـ که مرد و سپس زنده شد ـ و قصّه کسانی را که از ترس مرگ، از وطن آواره شدند و خداوند ایشان را میراند و دوباره زنده کرد و دیگران را نقل میکند: آنان که به اینها اقرار دارند، چگونه رجعت دنیا را منکر میشوند، در صورتی که پیغمبر صلّی الله علیه و آله وسلّم فرمود: هیچ چیز در امّت پیامبران گذشته واقع نشده است مگر این که در امّت من هم واقع می شود.
خداوند رحمان، رفع این نوع عذابها را به پیامبر عظیم الشأن بشارت داده است:
>و ما کانَ اللَّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فیهِمْ وَ ما کانَ اللَّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ<[۱۶]؛
ولی [ای پیامبر] تا تو میان آنها هستی، خداوند آنها را مجازات نخواهد کرد، و [نیز] تا استغفار میکنند، خدا عذابشان نمیکند.
دو چیز از اسباب امنیت ذکر شده است: ۱. وجود رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم ۲. استغفار مسلمانان که با وجود حضرت پیامبر در روی زمین و استغفار مسلمانان، خداوند عذابهایی که امّتهای گذشته گرفتار می شدند را برداشته است و بعد از رحلت رسول خدا، اهل بیت آن حضرت اسباب امان اهل زمین خواهند بود؛ لذا با عدم وجود اهل بیت علیهم السلام بساط زمین برچیده میشود.[۱۷]
لو لا الحجّة لساخت الارض اهلها؛
روایات متعدّدی از شیعه و سنّی نقل شده است که اهل بیت پیامبر، امان اهل زمین هستند؛ همان طور که ستارگان، امان اهل آسمان میباشند[۱۸].
اینک یک روایت را به عنوان نمونه می آوریم:
جابر انصاری میگوید: از امام باقر سؤال کردم: به چه دلیل، نیاز به نبی و امام هست؟
قال: لبقاء العالم علی صلاحه، و ذلک أن ّ الله عزّوجلّ یرفع العذاب عن أهل الأرض إذا کان فیها النبی أو الإمام، قال الله عزّوجلّ: «و ما کان الله…»[۱۹] و قال النبی صلی الله علیه و آله وسلم: النّجوم أمان لأهل السّماء و أهل بیتی أمان لأهل الأرض، فإذا ذهبت النّجوم أتی أهل السّماء ما یکرهون (یوعدون) و إذا ذهبت أهل بیتی أتی أهل الأرض ما یکرهون (یوعدون) و یعنی بأهل بیته الأئمّة الّذین قرن الله عزّوجلّ طاعتهم بطاعته، فقال: >یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا أَطیعُوا اللَّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ…<[۲۰]؛
فرمود: برای بقا و صلاح عالم. چون خداوند به برکت وجود نبی و امام، عذاب را از اهل زمین برمی دارد. چه این که فرموده است (خداوند این گونه نیست که آنها را عذاب کند، در حالی که تو میان آنها هستی…) رسول اکرم صلّی الله علیه و آله وسلّم فرمود: ستارگان، اسباب امان و امنیت برای اهل آسمان هستند و اهل بیت من، اسباب امان و امنیت برای اهل زمین می باشند؛ همان گونه که اگر ستارگان از بین بروند، اهل آسمان گرفتار عذاب میشوند، اهل بیت من نیز اگر از روی زمین بروند، اهل زمین گرفتار عذاب خواهند شد. مراد از اهل بیت آن حضرت، ائمّه معصومین علیهم السلام هستند که خداوند اطاعت و پیروی از آنان را مقارن با اطاعت و پیروی رسولش واجب دانسته است. پس فرموده: «ای کسانی که ایمان آورده اید! خداوند و رسول را اطاعت کنید و از صاحبان امر پیروی نمایید.»[۲۱]
چنان که بیان شد، به برکت پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم و امامان معصوم علیهم السلام مواردی از امور واقع شده در امتهای پیشین، در این امت استثنا شد؛ امّا بحث رجعت، با هیچ دلیلی استثنا نشده است و حتماً با همان شکوه و عظمت، اتّفاق خواهد افتاد.
۱. عن الکاهلی قال: سمعت ابا عبد الله علیه السلام یقول: ان یعقوب لما ذهب منه ی وسف و بنیامین نادی یا رب امّا ترحمنی اذهبت ابنی؟ فقال الله عزّوجلّ: لو امتهما لاحییتهما لک …[۱]؛
از کاهلی نقل شده است که گفت: شنیدم حضرت صادق علیه السلام میفرمود: «هنگامی که یعقوب به فراق یوسف و بنیامین گرفتار شد، عرض کرد: پروردگارا ! پسرانم را از جلو چشمم بردی، بر من ترحم نمیکنی؟ خطاب شد: اگر آنان را هم میرانده بودم، برای تو زنده میکردم.
۲. مرحوم کلینی از امام صادق علیه السلام روایتی نقل میکند:
عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سُلَیْمٍ الْعَامِرِی عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: إِنَّ عِیسَى ابْنَ مَرْیَمَ جَاءَ إِلَى قَبْرِ یَحْیَى بْنِ زَکَرِیَّا علیه السلام وَ کَانَ سَأَلَ رَبَّهُ أَنْ یُحْیِیَهُ لَهُ فَدَعَاهُ فَأَجَابَهُ وَ خَرَجَ إِلَیْهِ مِنَ الْقَبْرِ فَقَالَ لَهُ مَا تُرِیدُ مِنِّی فَقَالَ لَهُ أُرِیدُ أَنْ تُؤْنِسَنِی کَمَا کُنْتَ فِی الدُّنْیَا فَقَالَ لَهُ یَا عِیسَى مَا سَکَنَتْ عَنِّی حَرَارَةُ الْمَوْتِ وَ أَنْتَ تُرِیدُ أَنْ تُعِیدَنِی إِلَى الدُّنْیَا وَ تَعُودَ عَلَی حَرَارَةُ الْمَوْتِ فَتَرَکَهُ فَعَادَ إِلَى قَبْرِهِ[۲]؛
حضرت صادق علیه السلام فرمود: حضرت عیسی علیه السلام بر سر قبر یحیی بن زکریا آمد وقبلاً از خدا خواسته بود که وی را زنده کند. او را صدا زد. جواب داد و از قبر بیرون آمد. عرض کرد: «از من چه میخواهی؟» فرمود: «میخواهم مونس من باشی، چنانکه در دنیا بودی». عرض کرد: «ای عیسی! هنوز تلخی مرگ از کامم بیرون نرفته، میخواهی مرا به دنیا بازگردانی و دوباره به چنگال مرگ گرفتارم کنی؟» عیسی آزادش گذاشت به قبر برگشت.[۳]
۳. مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ الرَّزَّازُ… عَنْ بُرَیْدٍ الْعِجْلِی قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ أَخْبِرْنِی عَنْ إِسْمَاعِیلَ الَّذِی ذَکَرَهُ اللَّهُ فِی کِتَابِهِ حَیْثُ یَقُولُ وَ اذْکُرْ فِی الْکِتابِ إِسْماعِیلَ إِنَّهُ کانَ صادِقَ الْوَعْدِ وَ کانَ رَسُولًا نَبِیًّا أَ کَانَ إِسْمَاعِیلُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَلَیْهِمَا السَّلَامُ فَإِنَّ النَّاسَ یَزْعُمُونَ أَنَّهُ إِسْمَاعِیلُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ فَقَالَ علیه السلام إِنَّ إِسْمَاعِیلَ مَاتَ قَبْلَ إِبْرَاهِیمَ وَ إِنَّ إِبْرَاهِیمَ کَانَ حُجَّةً لِلَّهِ قَائِماً صَاحِبَ شَرِیعَةٍ فَإِلَى مَنْ أُرْسِلَ إِسْمَاعِیلُ إِذَنْ قُلْتُ فَمَنْ کَانَ جُعِلْتُ فِدَاکَ قَالَ ذَاکَ إِسْمَاعِیلُ بْنُ حِزْقِیلَ النَّبِی بَعَثَهُ اللَّهُ إِلَى قَوْمِهِ فَکَذَّبُوهُ وَ قَتَلُوهُ وَ سَلَخُوا وَجْهَهُ فَغَضِبَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ لَهُ فَوَجَّهَ إِلَیْهِ سَطَاطَائِیلَ مَلِکَ الْعَذَابِ فَقَالَ لَهُ یَا إِسْمَاعِیلُ أَنَا سَطَاطَائِیلُ مَلِکُ الْعَذَابِ وَجَّهَنِی رَبُّ الْعِزَّةِ إِلَیْکَ لِأُعَذِّبَ قَوْمَکَ بِأَنْوَاعِ الْعَذَابِ إِنْ شِئْتَ فَقَالَ لَهُ إِسْمَاعِیلُ لَا حَاجَةَ لِی فِی ذَلِکَ یَا سَطَاطَائِیلُ فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَیْهِ فَمَا حَاجَتُکَ یَا إِسْمَاعِیلُ فَقَالَ إِسْمَاعِیلُ یَا رَبِّ إِنَّکَ أَخَذْتَ الْمِیثَاقَ لِنَفْسِکَ بِالرُّبُوبِیَّةِ وَ لِمُحَمَّدٍ بِالنُّبُوَّةِ وَ لِأَوْصِیَائِهِ بِالْوَلَایَةِ وَ أَخْبَرْتَ خَلْقَکَ بِمَا تَفْعَلُ أُمَّتُهُ بِالْحُسَیْنِ بْنِ عَلِی مِنْ بَعْدِ نَبِیِّهَا وَ إِنَّکَ وَعَدْتَ الْحُسَیْنَ أَنْ تَکُرَّهُ إِلَى الدُّنْیَا حَتَّى یَنْتَقِمَ بِنَفْسِهِ مِمَّنْ فَعَلَ ذَلِکَ بِهِ فَحَاجَتِی إِلَیْکَ یَا رَبِّ أَنْ تَکُرَّنِی إِلَى الدُّنْیَا حَتَّى أَنْتَقِمَ مِمَّنْ فَعَلَ ذَلِکَ بِی مَا فَعَلَ کَمَا تَکُرُّ الْحُسَیْنَ فَوَعَدَ اللَّهُ إِسْمَاعِیلَ بْنَ حِزْقِیلَ ذَلِکَ فَهُوَ یَکُرُّ مَعَ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِی عَلَیْهِمَا السَّلَامُ.
از برید بن معاویه عجلی نقل شده است: به حضرت صادق علیه السلام عرض کردم: «این اسماعیل که خداوند میفرماید: «و یاد کن در کتاب خود شرح حال اسماعیل را که بسیار در وعده صادق و رسول و پیغمبرى بزرگوار بود.» همان فرزند حضرت ابراهیم بود؟»«فرمود: «آن اسماعیل پیش از حضرت ابراهیم از دنیا رفت و حضرت ابراهیم، حجّت وقت و صاحب شریعت بود؛ پس اسماعیل، پیغمبرِ چه کسانی بود؟» گفتم: «پس این اسماعیل کیست؟» فرمود: «اسماعیل، فرزند حزقیل پیغمبر است. خدا او را به سوی قومش فرستاد، او را تکذیب کردند و کشتند و پوست صورتش را کندند. خدا بر آنان غضب کرد و «سطاطائیل» فرشته عذاب را فرستاد. به وی گفت: «ای اسماعیل! خداوند مرا به سوی تو فرستاده که اگر اجازه دهی، این قوم را هلاک کنم. فرمود: من به این کار احتیاجی ندارم. از جانب خدا وحی شد: پس چه حاجت داری؟ عرض کرد: پروردگارا! تو برای خداوندی خود و پیامبری محمّد صلی الله و علیه و اله وسلم و امامت اوصیایش، از مردم پیمان گرفتهای و مصیبتهای حسین بن علی را به مردم خبر داده ای و حسین علیه السلام را وعده داده ای که او را به دنیا برگردانی، تا خود از دشمنانش انتقام گیرد. اکنون حاجت من این است که مرا هم آن موقع به دنیا برگردانی، تا از دشمنانم انتقام گیرم. خدا به وی وعده داد که او را برگرداند و با حسین علیه السلام برخواهد گشت».[۴]
۴. امام رضا علیه السلام نیز در باب وقوع رجعت در امّتهای گذشته، بیاناتی فرموده است که ذیلاً بیان
میشود:
قَالَ الرِّضَا علیه السلام: مَا أَنْکَرْتَ أَنَّ عِیسَى کَانَ یُحْیِی الْمَوْتَى بِإِذْنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ قَالَ الْجَاثَلِیقُ أَنْکَرْتُ ذَلِکَ مِنْ قِبَلِ أَنَّ مَنْ أَحْیَا الْمَوْتَى وَ أَبْرَأَ الْأَکْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ فَهُوَ رَبٌّ مُسْتَحِقٌّ لِأَنْ یُعْبَدَ قَالَ الرِّضَا علیه السلام: فَإِنَّ الْیَسَعَ قَدْ صَنَعَ مِثْلَ مَا صَنَعَ عِیسَى مَشَى عَلَى الْمَاءِ وَ أَحْیَا الْمَوْتَى وَ أَبْرَأَ الْأَکْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ فَلَمْ تَتَّخِذْهُ أُمَّتُهُ رَبّاً وَ لَمْ یَعْبُدْهُ أَحَدٌ مِنْ دُونِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَقَدْ صَنَعَ حِزْقِیلُ النَّبِی مِثْلَ مَا صَنَعَ عِیسَى ابْنُ مَرْیَمَ فَأَحْیَا خَمْسَةً وَ ثَلَاثِینَ أَلْفَ رَجُلٍ مِنْ بَعْدِ مَوْتِهِمْ بِسِتِّینَ سَنَةً[۵]؛
شیخ صدوق در کتاب عیون در باب «مذاکرات حضرت رضا علیه السلام در حضور مأمون، با علمای مذاهب درباره توحید» از حسن بن محمد نوفلی روایت میکند:
حضرت رضا علیه السلام در ضمن بحث، به یکی از علمای نصاری فرمود: «چرا انکار میکنی که حضرت عیسی به اذن خدا مرده زنده میکرد؟ » [یعنی چگونه این را نشانه خدایی او میدانی؟] جاثلیق گفت: «از این رو که هر کس مرده زنده کند و کور مادرزاد و پیس را شفا دهد، خدا خواهد بود و مستحق پرستش است.» امام رضا علیه السلام در ردّ استدلال جاثلیق فرمود: «یسع» هم از این کارها میکرد. روی آب راه میرفت، مرده زنده میکرد، کور مادرزاد و پیس را شفا میداد؛ ولی امّتش خدایش نخواندند و احدی وی را نپرستید. حزقیل پیغمبر هم نظیر کارهای عیسی را میکرد، سی و پنج هزار نفر را شصت سال پس از مرگشان زنده کرد…»
آنچه در امّتهای گذشته واقع شده، در این امّت نیز واقع میشود
آیات و روایات، از وحدت سرنوشت امّتها خبر میدهند؛ یعنی تمام حوادثی که در امّتهای گذشته واقع شده اند، در امّت آخر الزّمان هم واقع میشوند. در این باره روایات فراوانی وجود دارد که حتّی ادعای تواتر شده است. مرحوم حرّ عاملی، ۲۶ روایت نقل میکند و میگوید: «روایات به قدری زیاد است که بعضی، اجمالا ادّعای اجماع کرده اند، وی در ابتدا استدلال به آیه قرآن کرده است و سپس روایات را در ذیل آیه آورده است.[۶]
>سُنَّةَ اللَّهِ الَّتی قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلُ وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَبْدیلاً<[۷]؛
این سنّت الهی است که در گذشته نیز بوده است و هرگز برای سنّت الهی، تغییر و تبدیلی نخواهی یافت.
البتّه این موضوع را پیغمبر و ائمّه علیهم السلام فرموده اند و در مقابل دشمنان، استدلال کرده و به آن تمسک فرموده اند. احادیث در این زمینه از طریق شیعه و سنّی بسیار است؛ امّا به لحاظ رعایت اختصار، از ذکر همه آن روایات معذور بوده، چند نمونه به صورت فهرست وار می آوریم و علاقه مندان را به کتابهای حدیثی ارجاع میدهیم.
۱. قال النّبی صلی الله علیه و آله وسلم: یَکُونُ فِی هَذِهِ الْأُمَّةِ کُلُّ مَا کَانَ فِی بَنِی إِسْرَائِیلَ حَذْوَ النَّعْلِ بِالنَّعْلِ وَ حَذْوَ الْقُذَّةِ بِالْقُذَّةِ؛
پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: هر اتّفاقی در بنی اسرائیل رخ داد، بدون ذرهای کم و زیاد، در این امّت هم رخ میدهد.[۸]
۲. شیخ صدوق، روایتی به سند صحیح نقل کرده است که پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم فرمود:
کُلُّ مَا کَانَ فِی الْأُمَمِ السَّالِفَةِ فَإِنَّهُ یَکُونُ فِی هَذِهِ الْأُمَّةِ مِثْلُهُ حَذْوَ النَّعْلِ بِالنَّعْلِ وَ الْقُذَّةِ بِالْقُذَّةِ[۹]؛
آن چه در امّتهای سابق واقع شده است، بدون کم و زیاد در این امّت هم واقع میشود.
۳. کلینی از ابو بصیر نقل میکند:
عَنِ ابْنِ مُسْکَانَ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: قَالَ لِی یَا أَبَا مُحَمَّدٍ! إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَمْ یُعْطِ الْأَنْبِیَاءَ شَیْئاً إِلَّا وَ قَدْ أَعْطَاهُ مُحَمَّداً صلی الله علیه و آله وسلم [۱۰]؛
خدا هیچ چیز به سایر پیامبران نداد، مگر این که به محمّد صلی الله علیه و آله وسلم هم عطا فرمود.
۴. مرحوم صدوق از حسن بن جهم نقل میکند که مأمون در جلسهای که متکلمان و فقیهان از فِرق مختلف جمع بودند، از حضرت رضا علیه السلام پرسید:
فَمَا تَقُولُ فِی الرّجعة فَقَالَ الرِّضَا علیه السلام إِنَّهَا الْحَقُّ وَ قَدْ کَانَتْ فِی الْأُمَمِ السَّالِفَةِ وَ نَطَقَ بِهَا الْقُرْآنُ وَ قَدْ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وسلم یَکُونُ فِی هَذِهِ الْأُمَّةِ کُلُّ مَا کَانَ فِی الْأُمَمِ السَّالِفَةِ حَذْوَ النَّعْلِ بِالنَّعْلِ وَ الْقُذَّةِ بِالْقُذَّةِ[۱۱]؛
نظر شما درباره رجعت چیست؟ حضرت رضا فرمودند: رجعت، حق است. در امّتهای سابق بوده و قرآن در این باره شهادت میدهد. در این امّت نیز خواهد بود؛ زیرا پیغمبر صلی الله علیه و آله وسلّم فرمود: هر چه در امّتهای پیشین اتفاق افتاده است، بدون ذره ای کم و زیاد، در این امّت هم اتفاق می افتد.
مقصود آن حضرت از نطق قرآن به رجعت، همان آیاتی میباشد که در امّتهای گذشته اتّفاق افتاده است که قبلا ذکر شد.
۵. علی بن ابراهیم روایت میکند: قال صلی الله علیه و آله وسلم لم یکن فی بنی اسرائیل شیئی الّا وفی امّتی مثله؛
پیامبر صلی الله علیه و آله وسلّم فرمود: هیچ حادثه ای در بنی اسرائیل رخ نداده، جز این که نظیرش در امّت من هم رخ دهد.[۱۲]
۶. قطب راوندی روایت میکند:
قال الصّادق علیه السلام انّ الله ردّ علی ایوب اهله و ما له الّذین هلکوا، ثم ذکر قصّة عزیر و انّ الله اماته و احیاه و قصّة الّذی خرجوا من دیارهم و هم الوف، و «قال لهم الله موتوا ثمّ احیاهم» و غیر ذلک ثم قال: فمن اقربه جمیع ذلک کیف ینکر الرّجعة فی الدّنیا و قد قال النبی صلی الله علیه و آله وسلم: ماجری فی الامم انبیاء قبلی شیئا الا و یجری فی أمتی مثله[۱۳]؛
حضرت صادق علیه السلام فرمود: خداوند کسان ایوب را که مرده بودند، یا مالش را که تلف شده بود، به وی برگرداند. سپس قصّه عزیر را ـ که مرد و سپس زنده شد ـ و قصّه کسانی را که از ترس مرگ، از وطن آواره شدند و خداوند ایشان را میراند و دوباره زنده کرد و دیگران را نقل میکند: آنان که به اینها اقرار دارند، چگونه رجعت دنیا را منکر میشوند، در صورتی که پیغمبر صلّی الله علیه و آله وسلّم فرمود: هیچ چیز در امّت پیامبران گذشته واقع نشده است مگر این که در امّت من هم واقع می شود.
خداوند رحمان، رفع این نوع عذابها را به پیامبر عظیم الشأن بشارت داده است:
>و ما کانَ اللَّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فیهِمْ وَ ما کانَ اللَّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ<[۱۶]؛
ولی [ای پیامبر] تا تو میان آنها هستی، خداوند آنها را مجازات نخواهد کرد، و [نیز] تا استغفار میکنند، خدا عذابشان نمیکند.
دو چیز از اسباب امنیت ذکر شده است: ۱. وجود رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم ۲. استغفار مسلمانان که با وجود حضرت پیامبر در روی زمین و استغفار مسلمانان، خداوند عذابهایی که امّتهای گذشته گرفتار می شدند را برداشته است و بعد از رحلت رسول خدا، اهل بیت آن حضرت اسباب امان اهل زمین خواهند بود؛ لذا با عدم وجود اهل بیت علیهم السلام بساط زمین برچیده میشود.[۱۷]
لو لا الحجّة لساخت الارض اهلها؛
روایات متعدّدی از شیعه و سنّی نقل شده است که اهل بیت پیامبر، امان اهل زمین هستند؛ همان طور که ستارگان، امان اهل آسمان میباشند[۱۸].
اینک یک روایت را به عنوان نمونه می آوریم:
جابر انصاری میگوید: از امام باقر سؤال کردم: به چه دلیل، نیاز به نبی و امام هست؟
قال: لبقاء العالم علی صلاحه، و ذلک أن ّ الله عزّوجلّ یرفع العذاب عن أهل الأرض إذا کان فیها النبی أو الإمام، قال الله عزّوجلّ: «و ما کان الله…»[۱۹] و قال النبی صلی الله علیه و آله وسلم: النّجوم أمان لأهل السّماء و أهل بیتی أمان لأهل الأرض، فإذا ذهبت النّجوم أتی أهل السّماء ما یکرهون (یوعدون) و إذا ذهبت أهل بیتی أتی أهل الأرض ما یکرهون (یوعدون) و یعنی بأهل بیته الأئمّة الّذین قرن الله عزّوجلّ طاعتهم بطاعته، فقال: >یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا أَطیعُوا اللَّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ…<[۲۰]؛
فرمود: برای بقا و صلاح عالم. چون خداوند به برکت وجود نبی و امام، عذاب را از اهل زمین برمی دارد. چه این که فرموده است (خداوند این گونه نیست که آنها را عذاب کند، در حالی که تو میان آنها هستی…) رسول اکرم صلّی الله علیه و آله وسلّم فرمود: ستارگان، اسباب امان و امنیت برای اهل آسمان هستند و اهل بیت من، اسباب امان و امنیت برای اهل زمین می باشند؛ همان گونه که اگر ستارگان از بین بروند، اهل آسمان گرفتار عذاب میشوند، اهل بیت من نیز اگر از روی زمین بروند، اهل زمین گرفتار عذاب خواهند شد. مراد از اهل بیت آن حضرت، ائمّه معصومین علیهم السلام هستند که خداوند اطاعت و پیروی از آنان را مقارن با اطاعت و پیروی رسولش واجب دانسته است. پس فرموده: «ای کسانی که ایمان آورده اید! خداوند و رسول را اطاعت کنید و از صاحبان امر پیروی نمایید.»[۲۱]
چنان که بیان شد، به برکت پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم و امامان معصوم علیهم السلام مواردی از امور واقع شده در امتهای پیشین، در این امت استثنا شد؛ امّا بحث رجعت، با هیچ دلیلی استثنا نشده است و حتماً با همان شکوه و عظمت، اتّفاق خواهد افتاد.
[۱].وسائل الشیعة، ج۱۲، ص۱۳۰؛ الإیقاظ، باب ششم، ص ۱۶۱، ح ۵.
[۲].اصول کافی، ج۳، ص۲۶۰؛ الإیقاظ، باب ششم، ص ۱۵۷، ح ۱.
[۳]. این روایت با روایات زیاد دیگری که مرگ را برای اولیای الهی سهل و یا از عسل شیرینتر معرفی میکنند، سازگار نیست.
[۴]. بحار الأنوار، ج۱۳، ص ۳۹۰؛ الإیقاظ، باب دهم، ص ۳۲۸-۳۲۹، ح ۴۲.
[۵]. عیون اخبار رضا، ج ۱، ص ۱۵۸؛ بحار الأنوار، ج ۱۰ ص ۳۰۳؛ احتجاج، ج ۲، ص ۴۱۸.
[۶]. الإیقاظ، ص۹۸.
[۷]. سوره فتح: ۲۳. مضمون این آیه در آیات ۳۸ و ۶۲ احزاب نیز آمده است.
[۸]. من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص۲۰۳؛ الإیقاظ، ص۹۹، ح۱.
[۹]. کمال الدین، ج۲، ص۵۲۹؛ الإیقاظ، ص۹۹، ح۲.
[۱۰]. کافی، ج ۱، ص ۲۲۵؛ الإیقاظ، ص۹۹، ح۳.
[۱۱]. عیون اخبار الرّضا، ج ۲، ص ۲۰۰؛ الإیقاظ، ص۱۰۷، ح۱۸؛ بحار الأنوار، ج۲۵، ص۱۳۵.
[۱۲]. تفسیر قمی، ج ۱، ص ۴۷؛ الإیقاظ، ص۱۰۹، ح۲۳.
[۱۳]. خرائج و جرائح، ج ۲، ص ۹۳۳- ۹۳۴؛ الإیقاظ، ص ۱۰۸، ح ۱۹.
[۱۶]. سوره انفال: ۳۳.
[۱۷]. أمالی طوسی، ص۳۷۹؛ خلاصة العقبات، ج۴، ص۳۱۴.
[۱۸]. بحار الأنوار، ج۱۶، ص۳۰۲؛ ج۲۳، ص ۱۹؛ ج۲۷، ص۳۰۸.
[۱۹]. سوره انفال: ۳۳.
[۲۰]. سوره نساء: ۵۹.
[۲۱]. بحار الأنوار، ج۲۳، ص۱۹؛ معجم احادیث الامام المهدی علیه السلام، ج۵، ص۷۳.
[۲].اصول کافی، ج۳، ص۲۶۰؛ الإیقاظ، باب ششم، ص ۱۵۷، ح ۱.
[۳]. این روایت با روایات زیاد دیگری که مرگ را برای اولیای الهی سهل و یا از عسل شیرینتر معرفی میکنند، سازگار نیست.
[۴]. بحار الأنوار، ج۱۳، ص ۳۹۰؛ الإیقاظ، باب دهم، ص ۳۲۸-۳۲۹، ح ۴۲.
[۵]. عیون اخبار رضا، ج ۱، ص ۱۵۸؛ بحار الأنوار، ج ۱۰ ص ۳۰۳؛ احتجاج، ج ۲، ص ۴۱۸.
[۶]. الإیقاظ، ص۹۸.
[۷]. سوره فتح: ۲۳. مضمون این آیه در آیات ۳۸ و ۶۲ احزاب نیز آمده است.
[۸]. من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص۲۰۳؛ الإیقاظ، ص۹۹، ح۱.
[۹]. کمال الدین، ج۲، ص۵۲۹؛ الإیقاظ، ص۹۹، ح۲.
[۱۰]. کافی، ج ۱، ص ۲۲۵؛ الإیقاظ، ص۹۹، ح۳.
[۱۱]. عیون اخبار الرّضا، ج ۲، ص ۲۰۰؛ الإیقاظ، ص۱۰۷، ح۱۸؛ بحار الأنوار، ج۲۵، ص۱۳۵.
[۱۲]. تفسیر قمی، ج ۱، ص ۴۷؛ الإیقاظ، ص۱۰۹، ح۲۳.
[۱۳]. خرائج و جرائح، ج ۲، ص ۹۳۳- ۹۳۴؛ الإیقاظ، ص ۱۰۸، ح ۱۹.
[۱۶]. سوره انفال: ۳۳.
[۱۷]. أمالی طوسی، ص۳۷۹؛ خلاصة العقبات، ج۴، ص۳۱۴.
[۱۸]. بحار الأنوار، ج۱۶، ص۳۰۲؛ ج۲۳، ص ۱۹؛ ج۲۷، ص۳۰۸.
[۱۹]. سوره انفال: ۳۳.
[۲۰]. سوره نساء: ۵۹.
[۲۱]. بحار الأنوار، ج۲۳، ص۱۹؛ معجم احادیث الامام المهدی علیه السلام، ج۵، ص۷۳.
- ۹۳/۰۵/۲۰