منتظران حضرت، آماده باشند

دریافت کد

مشخصات بلاگ
منتظران حضرت، آماده باشند

کـــــــــانــــــــــــــال ســــــــایــــــبـــــــری
مـهـدویـت ، جنـگ نـرم و دشـمن شنـاسی
ظـــــــهــــــــــــور نــــــــــــــیـــــــــــــــــوز
********************************
.:The World Is Waiting For Your Step:.
یا مهدی کل العالم تنتظرک فعجل یا مولای
جهـان در انتـظار تو است مهـدی جـان(عج)

آخرین نظرات
  • ۲۲ ارديبهشت ۹۶، ۰۰:۰۳ - منتظرالمهدی
    عالی بود
  • ۲۴ اسفند ۹۵، ۱۹:۳۷ - رهگذر
    تشکر

أللُهُمَّ کُن لِوَلیِّک ألحُجَّة إبنِ ألحَسَن صَلُواتُکَ عَلَیهِ وَ عَلی آبائِه فِی هذِهِ السَاعَةِ وَ فِی کُلِّ السَّاعَةِ وَلِیاً وَ حافِظاً وَ قاعِداً وَ ناصِراً وَ دَلِیلاً وً عَیناً حَتی تُسکِنَهُ أرضَکَ طَوعاً وَ تُمَطِعَهُ فیِها طَوِیلا

جمعه‏‌های انتظار

جمعه, ۴ مهر ۱۳۹۳، ۰۶:۲۷ ق.ظ

بسته آدینه برای امام زمان(عج)

تبیین کلمه "بقیة الله" به عنوان یکی از ویژگی های امام عصر(عج)/ صوت: سخنرانی استاد طاهرزاده پیرامون جدال خیر و شر در آخرالزمان/ مؤسس حوزه علمیه هزارساله شیعه که بود؟


به نام خدای مهربان- مهربانا! ای که سفره‌ی گسترده‌ی احسانت همواره پهن است، نه برای تکه‌ای نان که برای لقمه‌ای معرفت بر سر سفره‌ات نشسته‌ام...

کریما! ای که درِ خانه‌ات همواره به روی خلایق باز است، به دریوزگی تقوا ، حیا و توکل بر درِ خانه‌ات آمده‌ام...

یا من اسمه دوا! ای طبیب دردمندان! برای درمان نابینایی و بی بصیرتیم، بر آستان عنایتت نشسته‌ام.

منعما! گرسنه‌ی ایمانم، سیرم کن! تشنه‌ی یقینم، سیرابم کن! برهنه‌ی تقوایم، بپوشانم...! بیمار توأم، دریابم!

ای خوب! بنده‌ی توأم و چشم به راه نوری که از توست و جهان را روشنی خواهد بخشید.

اما...بی معرفتی ، بی بصیرتی، بی‌تقوایی و بی‌حیاییم‌، مانع دیدن خورشیدعالم تابی است که دمیده و نورش اندک اندک جهان را روشنی خواهد بخشید.

پروردگارا! تا طلوع خورشید(عج)، به این بنده‌ات،  معرفت و بصیرت، حیا و تقوا، یقین، توکل و توسل عنایت فرما تا در ظهور اعظمش نابینا و ناشنوا، برهنه و درمانده و... نباشم. آمین یا رب العالمین


دانلود

***

امام مهدی(عج) در قرآن

وَکُنَّا نُکَذِّبُ بِیَوْمِ الدِّینِ * حَتَّى أَتَانَا الْیَقِینُ (1)

وما روز جزا را تکذیب می کردیم. تا اینکه یقین به ما رسید.

امام صادق علیه السلام درباره این آیه شریفه فرمود: آن، روز قائم علیه السلام است و آن، روزجزاست.حتی اتانا الیقین مقصود ایام قائم علیه السلام است.(2)

***

حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها و امام مهدی(عج)

شیخ صدوق علیه الرحمه در کتاب کمال الدین و تمام النعمه با 6 روایت حدیث معروف لوح(3) را نقل نموده است. روایت دیگری هم ایشان از امام محمد باقر علیه السلام درباره ی حدیث صحیفه نقل نموده  که مضمونی شبیه به حدیث لوح داشته و در آن اسامی ائمه علیهم السلام و اینکه دوازدهمین آنها قائم علیه السلام است آمده.(4)

احادیث دیگری هم از حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها در سایر کتب حدیث نقل شده. اما از آنجایی که منبع تحقیق کتاب کمال الدین است ، به همین بسنده می شود.

***

طرح گرافیکی 

***

ویژگی های امام مهدی(عج)

بقیة‌الله

بقیه الله به معنای باقی ماندن چیزی یا کسی از ناحیه خداوند برای مردم است. به تعبیر دیگر، هر موجود نافع که از طرف خداوند برای بشر باقی مانده و مایه خیر و سعادت او گردد، «بقیه الله» محسوب می شود.

به عبارتی درست تر بقیّة اللّه یعنى بقیه و بازماندۀ خلفاى خدا در زمین از انبیا و اوصیا یا کسانى که خدا به وسیلۀ آن‌ها بندگانش را باقى مى‌دارد و مورد رحمت قرار مى‌دهد.

هرچند از بعضى احادیث استفاده مى‌شود که این لقب بر همۀ خاندان رسالت علیهم السّلام اطلاق مى‌شود و همۀ آن‌ها بقیّة اللّه هستند. در زیارت جامعه به همۀ آن ذوات مقدس به این عنوان عرض سلام داریم:

السّلام على الأئمّة الدعاة و القادة الهداة و السادة الولاة و الذادة الحماة و أهل الذکر و أولى الأمر و بقیّة اللّه و خیرته.(5)

اما در بسیارى از احادیث این لقب شریف به خصوص به حضرت صاحب الامر علیه السّلام اطلاق شده و آن وجود مقدس خود را به این عنوان معرفى نموده و سایر بقیة اللّه‌ها حضرتش را به این نام نامیده‌اند. به حدّى این لقب با آن حضرت ارتباط پیدا نموده که به صورت لقب اختصاصى حضرتش درآمده است؛ به‌طورى که تا بقیة اللّه گفته مى‌شود جز آن بقیة اللّه منتظر به نظر نمى‌آید. شاید سرّ مطلب این باشد که این بقیة اللّه، بقیّۀ تمام بقیّة اللّه‌هاست و پس از او دیگر بقیة اللهى نیست. هرکدام از حجج الهیّه که از آغاز عالم آمدند، گرچه بقیة اللّه بودند و خدا آن‌ها را براى هدایت خلق باقى و بجا گذارده بود، بعد از هریک دیگرى مى‌آمد و اگر بقیة اللهى از دنیا مى‌رفت، بقیة اللهى دیگر به جا مى‌ماند و این رشته باقى بود. ولى آن وجود مقدّس، بقیه‌اى است که پس از او دیگر بقیّه‌اى نیست؛ آخرین بقیة اللّه است. با آمدن او دیگر بقیّه‌اى باقى نمانده است که بیاید.(6) و از آنجا که مهدی موعود(عج) آخرین پیشوا و بزرگترین رهبر انقلابی پس از قیام پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم است یکی از روشن ترین مصادیق «بقیه الله» می باشد و از همه به این لقب شایسته تر است.(7)

در روایات متعددی به حضرت مهدی لقب «بقیه الله» داده شده است. از جمله در روایتی آمده است «چون حضرت خروج کند پشت کند به کعبه و جمع می شود سیصد و سیزده مرد و اول چیزی که تکلم می فرماید این آیه است: «بقیه الله خیر لکم ان کنتم مؤمنین» پس می گوید «منم بقیه الله و حجت و خلیفه او درمیان شما. سپس هیچ کس بر او سلام نمی کند مگر این که می فرماید: «السلام علیکم یا بقیه الله فی ارضه»(8)

***

امام مهدی(عج) و منتظران

شیخ الطایفه محمّد بن حسن طوسى از فقهاى نامدار تشیع و از تأثیرگذارترین علماى اسلام در طول تاریخ است. شیخ طوسى، فقیهى متتبّع، اصولى‌اى محقق، مفسّرى ژرف‌نگر، محدّثى موفق و متکلمى قدرتمند بوده و در بستر تاریخ نه‌تنها مورد فخر و مباهات جهان شیعه، بلکه از مفاخر اسلام و بشریت است.

ایشان در کلیه علوم اسلام در حدّ اعلاى آگاهى قرار داشته است که گوناگونى تألیفات او گواه این مدعاست.

ایشان در ماه مبارک رمضان سال  ٣٨۵  ه‍ ق دقیقا چهار سال پس از رحلت شیخ صدوق و آغاز زعامت شیخ مفید رحمهما اللّه دیده به جهان گشود.

ولادتش در «طوس» و در منطقه «نوقان» یا همان شهر مقدّس مشهد است که در آن زمان، مهد علم و ادب بوده و دانشمندان بزرگى را؛ همچون فردوسى شاعر بلندآوازۀ ایران و امثال او را پرورانیده. بنابراین مسلم است که در آن اعصار در منطقه طوس خاندان‌هاى شیعى زندگى مى‌کرده و به جهت قرابت و همجوارى با حریم مقدّس رضوى و مضجع نورانى امام رضا علیه السّلام و به برکت آن حضرت از حیث علم و عمل شدیدا فعال و مؤثر بوده‌اند که وجود شیخ بزرگوار و حکیم ابو القاسم فردوسى خود دلیل بر این مدعا است.

شیخ در خانواده‌اى شیعه و عالم متولد شد. نام پدر ایشان حسن بن على بن حسن بود که اطلاعات دقیق و جامعى از ایشان در دسترس ما نیست و شخصیت علمى او ناشناخته مانده است.

قاعدتا شیخ طوسى در دورانى که در طوس حضور داشته است از محضر اساتیدى با فضل و علم و کمال استفاده و حظّ وافرى برده است. با ورود به بغداد به حوزۀ درس زعیم تشیع جناب شیخ مفید قدّس سرّه که در آن زمان ملجأ و پناه شیعه بود، مى‌رود و طولى نمى‌کشد که از شاگردان مبرّز شیخ و سید مرتضى مى‌شود. ناگفته نماند که شیخ در اثناء هجرت به بغداد از شهرهاى نیشابور، رى و قم عبور کرده‌اند که احتمالا در هرکدام از این بلاد که دار العلم هم بودند مدتى اقامت داشته و از محضر بزرگان شیعه کسب فیض کرده‌اند.

شیخ طوسى در سال  ۴٠٨   ه‍ ق در حالى‌که  ٢٣  سال از عمر بابرکتش مى‌گذشت، به بغداد آمده و در درس رئیس شیعه شیخ مفید رحمه اللّه شرکت کرد. شیخ مفید علاوه بر مرجعیت جهان تشیع، شاگردان بسیار ارزنده‌اى را تربیت مى‌کرد که همگى در شمار اعاظم علماى شیعه به شمار مى‌روند، معروف‌ترین آن‌ها علم الهدى سیّد مرتضى، و برادر نابغه‌اش سیّد رضى، احمد بن على بن عباس نجاشى، سعد بن عبد العزیز، ابو الفتح کراجکى هستند و هنگام ورود شیخ طوسى به بغداد به جز سیّد رضى که در سال  ۴٠۶  ه‍ ق از دار دنیا رفته بود همگى در قید حیات بوده و در درس شیخ مفید شرکت مى‌کردند.

دانشمند جوان خطّه طوس، مدت پنج سال؛ یعنى تا پایان عمر شیخ مفید قدّس سرّه مداوم از محضر پرفیض ایشان بهره‌مند بود.

شیخ طوسى در زمان حیات استاد بزرگوارش شیخ مفید اقدام به نوشتن شرح کتاب «المقنعه» ایشان با نام «تهذیب الاحکام» نمود که بهترین دلیل براى شناسایى مقام علمى و نبوغ کم‌نظیر وى است و طى ده قرن گذشته تاکنون مأخذ و مدرک پرارزش حدیث و فقه شیعه بوده و هست و نیز یکى از چهار کتاب اصلى شیعه به شمار مى‌آید.

پس از رحلت شیخ مفید شیخ طوسى راه‌هاى ترقى و تکامل بیشتر را نزد جانشین شایسته شیخ مفید، جناب سیّد مرتضى رحمه اللّه طى کرد و مدت بیست و سه سال از محضر مبارک ایشان بهره‌مند شد.

شیخ طوسى در مورد ایشان مى‌نویسد: وى در بسیارى از علوم؛ از جمله کلام فقه، اصول، ادب، شعر، نحو، معانى و لغت و غیره بر همه مقدم بوده، دیوان او شامل بیش از بیست هزار شعر است.

تصانیف و پاسخ ایشان به مسائل شهرها و کشورها، کتب زیادى را تشکیل مى‌دهد.

شیخ طوسى در طول مدت زعامت سیّد مرتضى همواره در کنار او بوده و دیرى نپایید که سرآمد شاگردان سیّد به شمار آمد و امید آیندۀ شیعه محسوب شد.

سیّد مرتضى در سال  ۴٢۶  ه‍ ق و در هشتاد سالگى به ملکوت اعلى پیوست و عالم تشیع را از فقدان خود داغدار نمود. پس از رحلت سیّد هنوز تعدادى از شاگردان مبرز شیخ مفید مانند «نجاشى» و «کراجکى» در قید حیات بودند و هرکدام از مفاخر علماى شیعه محسوب مى‌شدند، ولى زعامت و مرجعیت علمى شیعه برعهده شیخ طوسى -اعلى اللّه مقامه الشریف-نهاده شد که نشانه جایگاه بلند علمى و عملى و شخصیت ممتاز و بى‌نظیر شیخ است.

شیخ طوسى در این برهه از تاریخ  ۴١   ساله بودند که مدت  ٢٨  سال از این عمر بابرکت را در حوزه درس شیخ مفید و سید مرتضى به کسب فضایل و مراتب علمى اشتغال داشت و به مدد تحقیق و تألیف و مطالعه و زحمات طاقت‌فرسا در کلیه علوم رایج عصر  خود؛ اعم از معقول و منقول به عالى‌ترین سطح علمى نایل شد و در اهم موضوعات اسلامى هم دست به تألیف کتب متنوعى زد که در جاى خود به آن اشاره مى‌شود.

شهرت علمى و شخصیت والا و احاطه وسیع شیخ بر عقاید و مذاهب موجب گردید تا خلیفۀ وقت، القائم بامر اللّه که از خلفاى عباسى و سنّى‌مذهب بود ناگزیر شود تا کرسى علم کلام را که به سرآمد علماى عصر تعلق مى‌گرفت در اختیار ایشان بگذارد. شیخ روى این کرسى مى‌نشست و علم کلام؛ یعنى بحث پیرامون عقاید و مذاهب را که رایج‌ترین علوم آن روزگار بود، درس مى‌گفت و به تمامى شبهات مخالفان با چیرگى و آگاهى مثال‌زدنى جواب محکم و مستدل مى‌داد.

با توجّه به این‌که بغداد در آن زمان مرکز ثقل علماى اهل سنّت بوده و بسیارى از ایشان علنا با شیعه مخالفت و حتى دشمنى مى‌کردند، بدست آوردن کرسى علم کلام توسط شیخ نشان مى‌دهد که وى علاوه بر اعتدال و پرهیز از حساسیت‌زایى، از اعتقادات اهل بیت و شیعه چنان دفاع کرده است که حتى بین اهل تسنن کسى یافت نمى‌شده که سؤال بى‌پاسخى از ایشان کرده باشد و این امر چیزى جز تسلط فوق‌العاده ایشان بر علوم عصر خود نیست.

شیخ طوسى مدت دوازده سال؛ یعنى تا سال  ۴۴٨   ه‍ ق با کمال عظمت و عزت در بغداد مشغول به تدریس، تألیف و پاسخگویى به مسائل وارده از بلاد مختلف اسلامى بود و مرجعیت و زعامت ایشان مورد پذیرش شیعیان عراق و ایران و شام قرار گرفته و در مسائل و مشکلات به ایشان مراجعه مى‌کردند.

وجود یک دانشمند ایرانى و شیعه در مرکز دنیاى عرب و اهل تسنن آن هم به صورتى که به تنهایى تمام اعتبار علمى اسلام بوده و قوت و قدرت علمى او هر مخالفى را از رویارویى عالمانه با این ستارۀ درخشان آسمان علم و معرفت مأیوس مى‌کرد، موجب شد تا گروهى از جاهلان عالم‌نما در مقابل منطق فوق‌العاده متین شیعه خلع سلاح شده از خلأ وجود شیخ مفید و سید مرتضى که هردو عرب بودند استفاده کرده و شروع به تفرقه‌افکنى در جامعه اسلامى نمودند. البته حوادث تلخى که موجب هجرت شیخ از بغداد شد منحصر به زمان زعامت ایشان نبود، بلکه از سال ورود ایشان و در دوره زعامت شیخ مفید تا زمان شیخ طوسى ادامه داشت و این تعرضات حدود چهل سال به صورت پراکنده اتفاق مى‌افتاد، امّا نفوذ شیخ مفید و سید مرتضى در میان اعراب اهل تسنن و حکومت‌هاى محلى وقت، مانع اوج گرفتن تعرض به شیعه مى‌شد. ولى در زمان شیخ طوسى و در سال‌هاى  ۴۴٨ - ۴۴٧   ه‍ ق حوادث بزرگى رخ داد؛ به گونه‌اى که اهل تسنن به‌طور دست‌جمعى بر ضد شیعه شوریدند و بسیارى از ایشان که در محله شیعه‌نشین کرخ زندگى مى‌کردند را به شهادت رسانیده، خانه‌هایشان را تصاحب کرده و دست به غارت اموالشان زدند و این حوادث درست در ماه‌هاى محرم و صفر که شیعیان مشغول عزادارى براى سیّد و سالار شهیدان، امام حسین علیه السّلام و اصحاب و اهل بیت سرافرازش بودند به وقوع پیوست.

خلاصه ماجرا به این صورت بود که وقتى «طغرل بیک» حکمران سلجوقى که سنى متعصبى هم بود به تشویق «القائم بامر اللّه» بغداد را در سال  ۴۴٧   ه‍ ق تصرف کرد و موجب انقراض حکومت «آل بویه» شد، عرصه را روزبه‌روز بر شیعیان تنگ‌تر کرد، تا آنجا که گفتن حى على خیر العمل را در اذان ممنوع کرده، دستور داد به جاى آن به شیوۀ اهل تسنن در نماز صبح بگویند: الصلاة خیر من النوم و مأمورینى را مسؤول نظارت بر این عمل کرد.

به علاوه تمام شعارها و کتیبه‌هایى که شیعیان بر دیوارها و دروازه‌هاى کرخ نوشته بودند؛ مانند: محمّد و على خیر البشر را به دستور او محو کردند.

سپس مداحان اهل سنّت، وارد کرخ شده و با صداى بلند اشعارى در مدح خلفاى غاصب قرائت مى‌کردند تا به این وسیله احساسات شیعیان را تحریک کنند که البته موفق به این عمل نشدند. سپس یکى از بزرگان و بازرگانان معروف شیعه «ابو عبد اللّه جلاب» را به جرم غلو در تشیع به قتل رسانیدند و بر در مغازه‌اش بر دار آویختند.

پس از این اعمال مغرضانه، متوجه خانه شیخ که بزرگ شیعیان بود شدند و چون به وى دسترسى پیدا نکردند کلیه دارایى ایشان را به غارت بردند و کتاب‌ها و کرسى تدریس او را به محله کرخ و جلوى مسجد نصر آورده، سه پرچم سفید را که در قدیم شیعیان هنگام زیارت امام على علیه السّلام با خود حمل مى‌کردند را روى آن‌ها نهاده و همه را یکجا به آتش کشیدند.

در مدت اقامت شیخ در بغداد، برخوردهاى پراکنده و گاه عمومى بین اکثریت سنى و اقلیت شیعه رخ مى‌داد و شیخ طوسى با نهایت متانت و بردبارى با آن‌ها برخورد مى‌کرد و در عین حال سخت مشغول تحصیل، تدریس و نوشتن کتاب بود. ولى سرانجام صبر آن مرد خدا به سر آمده و به سوى حریم مقدّس مولاى متقیان امیر مؤمنان على علیه السّلام هجرت کرد که تا به امروز شیعه از نعم و برکات این هجرت متنعم است.

  در آن زمان نجف روستایى بسیار کوچک و محقر بود که جمعى از شیعیان با شور و حال، ساکن این قریه کوچک بودند. شیخ دوازده سال آخر عمر بابرکت خویش را در جوار امام على علیه السّلام سپرى کرده و به تدریس، تحقیق و تألیفات خود ادامه داد. همین امر موجب رونق نجف و رفت‌آمد علما و فرهیختگان شیعه به این منطقه شد و گروه زیادى از شاگردان شیخ و اهل فضل به منظور استفاده از محضر مبارک ایشان به نجف هجرت کرده و آن دیار به مرکز علمى شیعه مبدل شد و حوزه علمیه هزارساله شیعه توسط شیخ طوسى پدید آمد.

شیخ الطایفه در شب  ٢٢  محرم  ۴۶٠   ه‍ ق و در سن هفتاد و پنج سالگى از عالم ملک به ملکوت سیر کرد و براى همیشه در جوار حرم مطهر على علیه السّلام آرام گرفت. بدن مطهر شیخ توسط سه تن از شاگردانش به نام‌هاى «حسن بن مهدى سلیقى» «ابو الحسن محمّد بن عبد الواحد حسین زربى» و «شیخ ابو الحسن شوشترى» در همان شب غسل داده شد و لباس آخرت پوشید.

شیخ را در خانه مسکونى‌اش که در سمت شمالى حرم مطهر امام العارفین علیه السّلام قرار داشت دفن کردند و خانه هم طبق وصیت شیخ تبدیل به مسجد شد و اکنون که درب صحن حضرت به سمت مقبره شیخ باز مى‌شود به باب الطوسى معروف است.

پس از شیخ طوسى فرزندش شیخ ابو على و بعد از او نوۀ شیخ در نجف اشرف عهده‌دار زعامت و مرجعیت عالم تشیع شدند و این سنگر تازه‌بناشده را حفظ کردند و با عنایات خاصه حضرت بقیه اللّه الاعظم ارواحنا فداه حوزه علمیه نجف تا به امروز به‌عنوان پایگاه بزرگ علمى تشیع به حیات طیبۀ خود ادامه داده و فقیهان بزرگى را به عالم اسلام تحویل داده است که این همه از برکت هجرت آن عالم شکسته‌دل است.

شیخ طوسى رحمه اللّه یکى از پرکارترین علماى عصر خود و حتى دوره‌هاى بعدى بوده است.

ایشان در کنار کارهاى مختلفى که بسیار هم حائز اهمیت بودند، از نوشتن و تبیین شریعت مقدّس اسلام غافل نشده و در علوم مختلف و متناسب با نیاز جامعه اسلامى، تألیفات و تصانیف گران‌بهایى را به یادگار گذاشتند که پس از ایشان چراغ راه علما و فضلاى جهان اسلام بوده و هست. کتبى که براى معرفى بعضى از آن‌ها مثل «تبیان» در تفسیر قرآن یا «تهذیب الاحکام» و «استبصار» در فقه که دو کتاب از کتب اربعه شیعه هستند، نیازمند تألیف مستقلى است که از حوصله این مختصر خارج است.

به‌طور کلى تألیفات شیخ به واسطه تسلط شگرف ایشان بر کلیه علوم معقول و منقول و احاطه کامل بر اعتقادات مذاهب مختلف و شناخت کافى از شرایط حاکم بر زمانه، داراى استدلالاتى محکم و براهین واضح و عالمانه است که به کتاب‌هاى ایشان استحکام کم‌نظیرى داده است.

از طرفى دو کتاب‌خانه مهم آن زمان که داراى آوازه‌اى خاص در دنیاى اسلام بود، در اختیار و دسترس شیخ بزرگوار قرار داشت. یکى کتاب‌خانه استادش «سیّد مرتضى» که به گفته مورخین هشتادهزار جلد کتاب در فنون مختلف را در خود جاى داده بود و دیگرى کتابخانه «شاپور بن اردشیر» وزیر «بهاء الدوله دیلمى» که متجاوز از ده‌هزار عنوان کتاب داشت.

   با این سرمایه بزرگ و نبوغ فوق‌العاده، شیخ طوسى بیش از پنجاه عنوان کتاب به رشته تحریر درآورد که احتمالا در جریان حریق خانه‌اش و هجرت به نجف اشرف بعضى از این سرمایه‌هاى عالم اسلام را، مشتاقان فضیلت براى همیشه از دست دادند.(9)

همان‌گونه که شیخ الطایفه در بسیاری از زمینه‌های اندیشه شیعه پیشرو بوده است، در حوزه مهدویت هم او را می‌توان از پیشگامان دانست. وی کتابی نوشت به نام «الغیبة» و در آن به رفع شبهاتی درباره امام زمان پرداخت. شیخ طوسی این اثر را در سال‌های پختگی پس از شصت‌سالگی به رشته تحریر درآورده است.

شیخ طوسی با پاسخگویی به بسیاری از شبهاتی که درباره امام مهدی(عج) وجود دارد، از اعتقاد شیعیان در مورد ایشان دفاع کرد. پاسخ‌هایی که شیخ برگزید، تا قرن‌ها مورد استناد فقهای شیعه قرار گرفته است. شاید هم شبهاتی که در مورد امام مهدی(عج) بیان می‌شود هنوز همان سؤالات سابق باشد.(10)

***

صوت

سخنرانی استاد طاهرزاده پیرامون جدال خیر و شر در آخرالزمان

***

امام مهدی(عج) و مکذّبین

احمدبن هلال کرخی

شیخ طوسی او را «کرخی» نامگذاری کرده. (11) 

بیشتر کتب رجالی او را ملقب به «عبرتائی» می دانند(12) و «بغدادی» نیز درباره او گفته شده است.(13)

وی در سال 180 هـ.ق در «عبرتا» که روستایی بزرگ و از نواحی نهروان بغداد است متولد شد و در سال 267 هـ.ق از دنیا رفت. (14)

 عبرتائی قبل از انحرافش از شخصیت والایی برخوردار بوده و عالمی برجسته و عارفی متقی محسوب می شده است. او از عصر امام رضا علیه السلام بوده تا هفت سال گذشته از غیبت صغری و عبارات بعضی از علمای رجال دلالت بر مقام والای او دارد. نجاشی در رجال خویش می گوید: او «صالح الروایه» است و دو کتاب برای وی ذکر کرده است، کتاب «یوم ولیله» و «نوادر» (15)

احمد بن هلال پنجاه و چهار بار به حج رفته است و بیست نوبت از آن را با پای پیاده حج نموده است. (16)

 عبرتائی پس از مدتی دچار انحراف و ارتجاع شد؛ به گونه‏ای که حضرت عسکری‏ علیه السلام او را بسیار نکوهش کرد و در موردش فرمود: «از این صوفی ریاکار و بازیگر پروا کنید».(17)

برخی نیز این جمله را در نکوهش او از جانب حضرت مهدی‏ علیه السلام دانسته‏اند که در هر حال نشانگر پلیدی و گمراهی این مرد است.

او تا زمان نیابت جناب محمد بن عثمان زیست و با سماجت بسیار، سفارت آن جناب را انکار کرد. توقیع مبارکی از جانب حضرت مهدی ‏علیه السلام در مورد لعن و نفرین بر او و لزوم اظهار بیزاری از کارهایش صدور یافته است. (18)

از تاریخ فهمیده می‏شود که احمد بن هلال تا آخر سفارت و نیابت نایب نخست منحرف نشده بود؛ لکن به مجرد وفات عثمان بن سعید در نایب دوم شک کرد و نیابت او را نپذیرفت! (19)

محمد بن صالح مى‏گوید: موقعى که خبر فوت احمد بن هلال ملعون، از ناحیه مقدسه رسید، شیخى نزد من آمد و گفت: کیسه‏اى را که نزد توست بیرون بیاور؛ آن را بیرون آورده و گشودم، دیدم نامه‏اى به این مضمون به نام من صادر گشته:« آنچه راجع به صوفى بدعت کار یعنى «هلالى» گفته بودى، خداوند پیوند عمر او را برید.» پس از مرگ احمد بن هلال نیز، نامه‏اى به این مضمون آمد:« او قصد کشتن ما را کرد، ما هم صبر کردیم تا خداوند با نفرین ما، پیوند عمر او را قطع کرد.» (20)

کشى در رجال خود، از احمد بن ابراهیم مراغى روایت مى‏کند که: «نسخه‏اى مشتمل بر لعن ابن هلال براى قاسم بن علاء رسید که در آغاز آن، حضرت به نمایندگان خود در عراق چنین نوشته بود: «احذروا الصوفى المتصنع: از صوفى متظاهر و ریاکار بپرهیزید». سپس مى‏گوید: راویان اصحاب ما او (احمد بن هلال) را در عراق ملاقات نموده و احادیثى را از وى یادداشت کردند، و چون این توقیع صادر شد، آن را انکار نمودند و قاسم بن علاء را مجبور کردند که راجع به وى (مجدداً) به ناحیه مقدسه (از طریق سفیر و نایب دوم) مراجعه کند. از ناحیه مقدسه هم، توقیعى به این مضمون صادر گشت: «ما درباره این ریاکار و متظاهر، ابن هلال، نظر خویش را به تو اعلام داشتیم، چنانکه مى‏دانى خداوند گناهان او را نخواهد آمرزید و هرگز گناهان او را نخواهد بخشید و از لغزش او نمى‏گذرد. بدون اجازه و رضایت ما، در کار ما دخالت مى‏کند، و مستبد و خودسر است و وجوهات امام را براى خود نگه داشته و از اجراى فرامین ما سرباز زده است؛ جز آن‏هایى را که به مذاق وى خوش آمده باشد. اراده خداوند بر این تعلق گرفته است که به وسیله این کارها، او را وارد جهنم کند، (در عین حال ما خونسردى خودمان را حفظ کردیم) در مقابل کارهاى او صبر نمودیم، تا اینکه خداوند دعاى ما را مستجاب کرد و عمر او را قطع نمود. در رابطه با او، در زمان حیاتش به عده قلیلى از دوستداران نزدیکمان اطلاع دادیم و به آن‏ها سفارش کردیم تا آن را به پیروان صمیمى ما ارائه دهند؛ ما برائت و دورى مى‏جوییم از او، خدا او را رحمت نکند و برائت مى‏جوییم از کسانى که از او کناره نگیرند. به اسحاقى

و اهل بیت او و کسانى که از بلاد او و خارج از بلاد او، درباره وى قبلاً از تو سؤالى کرده‏اند، و حالا از تو سؤالى مى‏کنند، و کسانى که مى‏توانند مطلع شوند، حال این فاجر را بر آن‏ها اعلام کن. دیگر هیچ عذرى براى هیچ یک وجود ندارد تا در گفتار افراد مورد وثوق ما شک نمایند؛ زیرا که این بیانات را ما به آن‏ها ارائه مى‏دهیم.»(21)

راوى این حدیث ابوحامد بن ابراهیم مراغى مى‏گوید: با وجود این توقیع هم، باز بعضى‏ها در پیروى از احمد بن هلال ثابت قدم باقى ماندند و مجدداً توقیع سومى در مذمت آن‏ها وارد شد. و در آن جا تصریح مى‏کند که این توقیع، توسط عمرى از طرف امام زمان علیه‏السلام صادر گشته است.

خلاصه این توقیع مفصل در کتاب «الغیبه» نیز ذکر شده است:

محمّد بن یعقوب کلینى گفته است: توقیعى از ناحیه مقدّسه حضرت براى عمرىّ صادر شد که طولانى است و ما آن را مختصر کرده‌ایم، در آن توقیع شریف آمده است:« ما به خداوند متعال از ابن هلال که خدا رحمتش نکند و از هرکسى که از او بیزارى نجوید، برائت جسته و بیزاریم.»(22)

***

امام مهدی(عج) و شهدا

شهید صادق کلهر دهم فروردین ۱۳۴۴، در شهر قزوین به دنیا آمد. به عنوان پاسدار در جبهه حضور یافت. یازدهم اردیبهشت ۱۳۶۶، در سردشت توسط نیروهای حزب دمکرات بر اثر شکنجه به شهادت رسید. مزار او در گلزار زادگاهش واقع است.

قسمتی از وصیت نامه شهید

پدر و مادر عزیز! شما را به خدا سوگند می‌دهم که برای بنده گریه نکنید؛ زیرا بردباری و صبر شما بیشتر باعث شکست دشمن می‌شود. برادر گرامی ام  مهدی را به فراگیری دین مبین اسلام تشویق کنید و به او بگویید که حتماً راهم را دنبال کند...

فقط و فقط ـ زیر عکسم بنویسید: «پاسدار امام زمان(عج) بود.» که ان شاء الله سرباز امام زمان(عج) باشم.

خدایا، خدایا! تا انقلاب مهدی(عج)، خمینی را نگه‌دار. عوض من هم، مرقد شش گوشه‌ی امام حسین (ع) را زیارت کنید.(23) ۲۷/۱۲/۱۳۶۳

***

تشرفات

دیدن نور آن حضرت توسط شیخ على مهدى دجیلى

شیخ على مهدى دجیلى فرمود: من همیشه شبهاى ماه رمضان در سامرّا به سرداب مقدّس مشرّف مى‌شدم و مشغول نماز و دعا و تلاوت قرآن مى‌شدم.

تا این‌که در یک شب قدر در اثناء قرائت قرآن به خود گفتم، معلوم مى‌شود که ما مورد رضایت مولاى خود حضرت بقیّة اللّه ارواحنا فداه نیستیم، و الاّ چطور مى‌شود در این سالهاى متمادى، با آن‌که در جوار آن حضرت هستیم ایشان را نبینیم. ناگاه بدنم به لرزه درآمد و نورى ظاهر گشت که سرداب مطهّر را روشن نمود. در آن‌جا جز یک فانوس چیز دیگرى نبود؛ ولى این نور بیشتر از پنجاه فانوس روشنایى داشت. متحیّر شدم و گریه شدیدى به من دست داد عرض کردم:

مولاى من، اگر شما خودتان هستید فلان حاجت مرا تا صبح برآورده کنید.

صبح حاجتى را که خواسته بودم، برآورده کردند و معلوم شد، که در آن سرداب مقدّس، مورد توجّه حضرت ولىّ عصر ارواحنا فداه قرار گرفته‌ام.(24)

***

شعری از سلمان هراتی برای امام مهدی(عج)

کاشکی زخم تو در جان داشتم/ پای در کوه و بیابان داشتم

تا بپویم وسعت عشق تو را/ مرکبی از نسل طوفان داشتم

دیدن روی تو آسان نیست آه/ کاشکی من داغ هجران داشتم

آه از پاییز سرد ای کاش من/ از تو باغی در بهاران داشتم

تا بیفشانم به پایت سر به سر/ کاشکی جان فراوان داشتم

بعد از آن مثل شقایقهای سرخ/ خلوتی در باغ باران داشتم

یک غزل بس نیست هجران تو را/ کاش صد ها شعر و دیوان داشتم(25)

***

نامه یک کودک به امام مهدی(عج)

من از شما خواهش می کنم که زودتر ظهور کنید.چون من می خواهم شما را قبل از مرگم ببینم. زندگی که شما نباشید زندگی نیست.بلکه جهنم است. شما که نیستید نظم و قانون برقرار نیست و مردم با هم دوست نیستند اما اگر شما بیایید همراه خود دوستی را می آورید. وقتی که شما می آیید در دنیا عدالت برقرار می شود. زندگی که شما در آن نقش داشته باشید بهشت است و پر از دوستی ، شادی و مهربانی است. امام زمان من از شما می خواهم زودتر ظهور کنید. شما که ظهور کنید در کل جهان همه چیز تغییر می کند. فضایی ها با انسان دوست می شوند.تنها نامه من به شما این است که زودتر ظهور کنید. (سانیار مُذهب کلاس پنجم)

***

نوا

 

مناجات با امام زمان(عج)

مناجات با امام زمان(عج) با نوای حاج احمد اثنی عشران


-------------------------------------------------------------------

منابع:

1-سوره مبارکه مدثر،آیه 47-46

2-مسترک کتاب المحجه  فیما نزل فی القائم الحجه ، ص269

3- متن کامل حدیث معروف لوح در شماره 18 جمعه های انتظار آمده.

4- کمال الدین و تمام النعمه ج 1 باب 28-27 روایات فاطمه زهرا سلام الله علیها، صص577-566

5- بخشی از زیارت جامعه کبیره ، مفاتیح الجنان

6-موعودنامه فرهنگ الفبایی مهدویت صص172-171

7- تفسیر نمونه، ج 9، ص 204

8- منتهی الآمال شیخ عباس قمی ص1109

9- ترجمه کتاب الغیبه شیخ طوسی ترجمه مجتبی عزیزی مقدمه ترجمه کتاب صص20-8

10-مجله فکری و تحلیلی حوزه و روحانیت ، مباحثات مهدی موعود در آرا شیخ طوسی

11- فهرست، ص 50؛ رجال طوسی، ص 410

12- غیبه طوسی، ص 399

13-رجال طوسی، ص 410

14- فهرست، ص 50؛ رجال نجاشی، ج 1، ص 218

15- رجال نجاشی، ج 1،ص 218

16-اختیار معرفه الرجال، ج2، ص816

17-محمد بن عمرکشی، رجال کشی، ص535

18- شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص 353

19-   سید محمدصدر، تاریخ‏الغیبةالصغری، ص 502

20- کمال الدینج2 باب 45 صص247-246  

21 - رجال الکشی، ص536 ، سایت دانشنامه اسلامی

22-ترجمه کتاب غیبت 21/313 ص613

23-سایت تخصصی و اطلاع رسانی دفاع مقدس ، فاتحان

24-برکات حضرت ولی عصر(عج)  حکایات عبقری حسان ص311 به نقل از عبقری حسان ج2 ص118س20

25- یار غایب از نظر ص37

مکالمه دوستان (۰)

هنوز هیچ مکالمه ای ثبت نشده است

ارسال مکالمه

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی