منتظران حضرت، آماده باشند

دریافت کد

مشخصات بلاگ
منتظران حضرت، آماده باشند

کـــــــــانــــــــــــــال ســــــــایــــــبـــــــری
مـهـدویـت ، جنـگ نـرم و دشـمن شنـاسی
ظـــــــهــــــــــــور نــــــــــــــیـــــــــــــــــوز
********************************
.:The World Is Waiting For Your Step:.
یا مهدی کل العالم تنتظرک فعجل یا مولای
جهـان در انتـظار تو است مهـدی جـان(عج)

آخرین نظرات
  • ۲۲ ارديبهشت ۹۶، ۰۰:۰۳ - منتظرالمهدی
    عالی بود
  • ۲۴ اسفند ۹۵، ۱۹:۳۷ - رهگذر
    تشکر

أللُهُمَّ کُن لِوَلیِّک ألحُجَّة إبنِ ألحَسَن صَلُواتُکَ عَلَیهِ وَ عَلی آبائِه فِی هذِهِ السَاعَةِ وَ فِی کُلِّ السَّاعَةِ وَلِیاً وَ حافِظاً وَ قاعِداً وَ ناصِراً وَ دَلِیلاً وً عَیناً حَتی تُسکِنَهُ أرضَکَ طَوعاً وَ تُمَطِعَهُ فیِها طَوِیلا

شهیدی که حضرت زهرا (سلام الله علیها) خبر شهادتش را داد

http://media3.afsaran.ir/si7nahDN_535.jpg

شهید نورالله ملاح

صبح یک روز گرم تابستانی زیر سایه چادری در هفت‎تپه مأمن لشکر خط‎ شکن 25 کربلا لابه‌لای تپه ماهورها ، تک و تنها نشسته بودم . شهید نورالله ملاح را دیدم که از دور در طراز نرم و ملایم نور با لبخندی از جنس سرور به طرفم می‌آمد . سرش را از ته تراشیده بود. مهربان کنارم نشست.

گفتم: پسر ، قشنگ شدی‌ها ! عجبا چرا این روزها بعضی از بچه‌ها موهاشون رو از ته می‌تراشند ! نکنه خبرایی هست و ما بی‎خبریم ، عین حاجی واقعی‎ها شدی‌ها . تقصیر که میگن همینه دیگه ، نه؟ »

شهید ملاح دستش را روی شانه‌هایم چفت کرد و با لبخندی غریبانه گفت : « سید ، بذار برات از خواب دیشب بگم . تو هم از اصحاب خواب دیشب من هستی . »

گفتم : « من ! این یعنی چی ؟ خواب ! حالا چه خوابی دیدی ؟ پسر نکنه جرعه شهادت را تو خواب نوشیدی !‌ »

گفت: « برو بالاتر سید ، اصلاً یادت هست من همیشه بهت می‌گم که به شکل غریبانه‌ای شهید می‌شم ، تو هی به من بخند، ولی دیشب به ظهور رسیدم ، بشارتش را گرفتم. »

خندیدم و گفتم : « آره ، تو از همین حالا سوت شهادتت رو بزن !‌ »

گفت : « خواب دیدم همین اطرافم، بعد یکی به اسم صدا زد، نگاهی به دور و برم انداختم، صدا از تو چادر حسینیه گردان می‌آمد، اما صدا یک‏جورایی غریبانه خاص بود، حیرت کردم! مثل اون صدا تا به حال هیچ ‎کجا نشنیده بودم. آرام و بی‌تاب و بی‌قرار ، گوشه چادر را کنار زدم، پر شدم از عطر ناب ، در دم فرو ریختم. ناگهان اندیشه‌ای مثل یک وحی ریخت توی دلم. مقابل تکه‌ای از نور زانو زدم. مثل وقتی که مقابل ضریح آقا علیّ‎بن موسی ‌الرضا (ع) می‌خواستم سلام بدهم با اشک و بغض و بی‌قراری گفتم :

 

 « السلام علیک یا فاطمة الزّهرا (س) »

حال غریبی پیدا کردم، من و حضرت زهرا علیها السّلام !

حضرت فاطمه زهرا علیها السّلام ، آقا امام حسن علیه السّلام و امام حسین علیه السّلام دو طرفش نشسته بودند . آن‎قدر مبهوت و متحیر بودم که کلامی برای گفتن نیافتم، دوباره سلام دادم، به آقا امام حسن علیه السّلام و امام حسین علیه السّلام ،به اصحاب عاشورایی به مولا علی علیه السّلام !

 

 حضرت زهرا علیها السّلام فرمودند :

پسرانم حسن و حسین ، سلام خدا بر شما باد

ایشان (نورالله) چند روز دیگر مهمان ما خواهد بود .  

بعد آقا امام حسین علیه السّلام دست روی سرم کشیدند و من ناگهان از خواب پریدم .

 

این بشارت بود. سید جون !‌ مدت‌هاست که منتظرش بودم ، واقعیت اینه که تا منتظر نباشی، خونده نخواهی شد. باید آرزو کنی تا آ‌رزوهات سراغت بیان. بیدار که شدم، وقت اذان بود. وضو گرفتم، فکر کردم که قرار است چند روز دیگه ، اصلاً خبر که داری داریم می‎ریم مهران؟ می‎دونی ان‎شاءالله من شهید می‌شم، بشارتش رو گرفتم، می‌دونم که :

 

به غریبانگی حضرت زهرا علیها السّلام به شکل غریبانه‌ای هم شهیدخواهم شد انشاء‌الله !

 

بغض گلویم را گرفت، تو حیرت ماندم. آره ما برحقیم و این‌ها نشانه آن ظهور حقیقت مطلق است. بلند شدم شهید ملاح را بغل کردم. گفت: تو شک داری؟ گفتم: بیا یک شرطی ببندیم، اگه جا موندم ، شفاعتم کن .

عصر روز پنجم از این واقعه، 16 تیرماه 65 سربندها که روی پیشانی رفت، به یاد ملاح افتادم. دور و برم را گشتم. آخه قدش بلندتر بود و ته ستون می‌ایستاد.

رفتم نزدیکش و گفتم : « هی مرد، قول و قرار ما رو که یادت هست؟ »

لبخندی زد و گفت: « سید ، از همین حالا تو سوتت را بزن. »

طولی نکشید که با رمز « یا اباعبدالله الحسین علیه السّلام » وارد عملیات شدیم و چند روز بعد در حین آزاد‌سازی مهران « نورالله ملاح » بر بلندای قلاویزان با اصابت مستقیم راکت هواپیمای دشمن به شکل غریبانه‌ای ، مظلومانه شهید شد و چنان پودر شد که چیزی از جنازه‌اش باقی نماند. در سحرگاه 17 تیرماه 65 نورالله مهمان حضرت زهرا علیها السّلام شد.

راوی : غلام‎علی لسانی

برای شادی روح ملکوتی امام شهدا (ره) و روح مطهر شهدا ، صلوات

 


أللّهُمَ صَلّ عَلَی مُحَمّد وَ آلِ مُحَمّد وَ عَجّل فرجهم


  • سـربـــازان جنـگــــ نـرم

مکالمه دوستان (۲)

  • منصوره وطنی
  • سلام از بازدیدتان ممنونم. مطالب پرمحتوا و مورد نیاز عموم دارید. امید که موجب خوشنودی و رضایت صاحب الامر واقع گردید.ان شاءالله
  • یا فاطمه الزهرا
  • سلام علیکم.خداقوت.

     السلام علیک یا فاطمة الزّهرا سلام الله علیها...

    اللهم الرزقنا....

    التماس دعا
    پاسخ:
    علیکم السلام...
    اللهم الرزقنا شفاعة الحسین یوم الورود...
    یاعلی مدد

    ارسال مکالمه

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    تجدید کد امنیتی