جمعههای انتظار/ بسته آدینه برای امام زمان(عج)؛
جمعههای انتظار/ بسته آدینه برای امام زمان(عج)؛
ماجرای تشرف شیخ ابن ابى الجواد نعمانى به محضر امام زمان(عج) / صوت: سخنرانی حجت الاسلام عالی پیرامون عوامل جدایی از ولی خدا / نوا: مناجات با امام زمان
به
نام خدای مهربان-چشمانم را به جاده ی انتظار دوخته ام
و خانه ی دلم را آب و جارو کرده ام که مهمانم هر لحظه که برآن وارد شود،
آمادهی پذیرایی باشم.
اما دریغ که دوری مسافرم از دوری راه نیست که از ناپاکی خانه است!
عزیزترینم! ای که یادت، وجودم را پر از خوبی می کند! می دانم روزی که دلم از زنگار گناه پاک، به لطافت ایمان مفروش و با یقین چراغانی شود، تو وارد چنین خانه ای خواهی شد که همچون خودت طاهر است...
برای آن روز لحظه شماری نمی کنم. بیتابم!
روزی که کثافات و نجاسات باطنیم به یمن حضور مولایم مهدی(عج) جایش را به طهارت و قداست و حلاوت ایمان دهد. به امید آن روز...
اللهم عجل لولیک الفرج
***
امام مهدی(عج) در قرآن
زراره گوید: از امام باقر علیه السلام درباره آیه هَلْ یَنظُرُونَ إِلَّا السَّاعَةَ أَن تَأْتِیَهُم بَغْتَةً وَهُمْ لَا یَشْعُرُونَ(1) پرسیدم. حضرت فرمود: آن ساعت و لحظه (ظهور) قائم علیه السلام است که ناگهان به سراغشان میآید(2)
***
امیرالمؤمنین امام علی علیه السلام و امام مهدی(عج)
در کتاب شریف کمالالدین و تمام النعمه شیخ صدوق 19حدیث از امیر المؤمنین علیه السلام دربارهی امام مهدی(عج) نقل شده. 6 روایت هم آن حضرت از قول پیامبر صلی الله علیه وآله و سلم دربارهی حضرت حجت علیهالسلام نقل نموده اند.
موضوعاتی که امام علی علیه السلام به آن اشاره داشتهاند:
اینکه ایشان نهمین فرزند از فرزندان امام حسین علیه السلام هستند، اشاره به امامان دوازده گانه، خالی نبودن زمین از حجت خدا، پنهان بودن امام مهدی(عج)،نبودن بیعت طاغوت بر گردن ایشان، غیبت طولانی حضرت(عج)، برپایی عدالت به دست امام مهدی(عج) بعد از ظلم و جوری که بر مردم می رود وغربت و تنهایی امام مهدی(عج). (3)
***
طرح گرافیکی
متی ترانا و نراک یا صاحب الزمان(عج)
برای دریافت پوستر در ابعاد بزرگ روی تصویر کلیک کنید
ویژگیهای امام مهدی(عج)
غربت
غربت دو معنا دارد: ١ . دورى از خاندان و وطن؛ ٢ . کمى یاران. و حضرت مهدى علیه السّلام به هر دو معنا غریب است. روایت امام صادق علیه السّلام که فرمود: «به ناچار این امر را غیبتى خواهد بود و در هنگام غیبت، ناچار از عزلت و گوشهگیرى است»(4) و فرمایش خود حضرت در قضیه على بن مهزیار که فرمود: «پدرم از من پیمان گرفته که جز در سرزمینهاى پنهان و دور منزل نگیرم، براى آنکه مخفى بمانم و جایگاهم از نیرنگهاى اهل ضلالت مصون باشد»(5) دلالت بر غربت آن حضرت دارد.
و اینکه امام جواد علیه السّلام فرمودند: «هرگاه این تعداد-سیصد و سیزده نفر-از اهل اخلاص برایش جمع شدند، خداوند امر او را ظاهر سازد» بر معناى دوم غربت دلالت مىکند.(6) راوى مىگوید: از حضرت موسى بن جعفر علیهما السّلام از صاحب امر پرسیدم. فرمودند: «او همان آواره یکتاى غریب پنهان از خاندانش مىباشد که خونخواه پدرش خواهد بود.»(7و8)
***
امام مهدی(عج) و منتظران
عمر با برکت «علی بن بابویه» از پنجاه میگذشت و او هنوز فرزندی نداشت.
ابن بابویه جهت طلب فرزندی صالح دست به دعا برداشته و برای استجابت دعایش از مولایش حضرت ولی عصر(ع) استعانت می جوید. بدین منظور درخواست خود را در نامه ای نوشته و توسط «محمد بن علی الأسود» برای «حسین بن روح»، سومین نایب خاص حضرت ولی عصر(ع) می فرستد تا وی آن را به محضر حضرت حجت(ع) تقدیم نماید.
محمد بن علی الاسود می گوید: من پیغام را به نماینده حضرت(ع) رساندم پس از سه روز به من خبر داد که آن حضرت برای علی بن بابویه دعا کرده و فرموده است:
«به زودی فرزندی مبارک برای او متولد خواهد شد که خداوند به وسیله او جامعه را بهره مند خواهد گردانید و بعد هم فرزندان دیگری نصیب وی خواهد شد.»
خداوند دو فرزند به نامهای «محمّد و حسین» به ایشان عنایت کرد که «محمّد» معروف به شیخ صدوق و صاحب کتابهای بسیاری از جمله «من لا یحضره الفقیه» است. و «حسین» نیز بسیاری از فضلاء و محدثین از نسل ایشان بوجود آمده اند. (شیخ صدوق پیوسته افتخار می کرد که من به دعای حضرت مهدی (عج) متولد شده ام.)
تیزهوشی و ذکاوت، حافظه فوقالعاده و استعداد ذاتی «محمد» موجب گردید که در اندک مدتی به قلههای بلندی از کمالات انسانی دست یابد و در سن کمتر از بیست سالگی هزاران حدیث و روایت با سلسله سند آنها به حافظه بسپارد و خود نیز به مضامین آنها عمل نماید.
شیخ حر عاملی و بعضی دیگر از اکابر اهل فن، نظیر او در کثرت علم و حفظ و ضبط اخبار اسلامیه دیده نشده، بلکه اگر وجود مسعودش نبودی آثار اهل بیت رسالت(ص) به کلی محو و نابود می شد.
این عالم بزرگ و محدث کبیر ـ که به دلیل زحمات طاقت فرسایی که در جهت حفظ و جمع آوری احادیث و انتقال آنها به آیندگان متحمل شده است، او را «رئیس المحدثین» لقب داده اند ـ حدود سیصد تألیف داشته که همگی در نهایت نیکویی و استحکام و حسن سلیقه و شیوایی بیان است. از جمله آنها کتاب گرانسنگ من لایحضره الفقیه است که یکی از چهار کتاب معتبر شیعه کتب (اربعه) شمرده می شود.
البته ایشان کتابی هم به نام مدینة العلم در ده جلد داشته اند که در حدود 400 سال قبل از بین رفته است. پدر شیخ بهایی می گوید:
«کتب معتبر شیعه پنج تاست: «الکافی، مدینة العلم، من لا یحضره الفقیه، التهذیب والاستبصار».
این بیان به خوبی ارزش و اهمیت آن کتاب را مشخص می کند.
تألیف کتاب کمال الدین
یکی از آثار قلمی رئیس المحدثین، شیخ صدوق کتاب کمال الدین و تمام النعمة اوست که جامع ترین و کامل ترین کتاب درباره اثبات وجود امام زمان(ع) و غیبت طولانی آن حضرت از نظر عقلی و نقلی است. در این کتاب از آیات قرآن و روایات معصومین(ع) و تاریخ انبیای سلف(ع) به شیوه ای بدیع استفاده شده و طول عمر حضرت ولی عصر(ع) با استدلالات عقلی و ادله نقلی به اثبات رسیده است و به اشکالات و شبهات مطرح در این زمینه به بهترین وجه پاسخ داده شده است. آنچه ارزش و اعتبار کتاب را مضاعف می کند، یکی شأن و منزلت، عدالت و وثاقت نویسنده کتاب و دیگری نزدیکی زمان تألیف آن به زمان آغاز غیبت حضرت مهدی(ع) است.
استناد بسیاری از محدثان شیعی به این کتاب و نقل روایات آن حاکی از جایگاه برجسته و اعتبار این کتاب است.
شیخ صدوق(ره) در مقدمه کتاب یادشده راجع به انگیزه خود برای تألیف کتاب چنین می نگارد:
«چیزی که مرا به تألیف این کتاب واداشت این بود که چون به خواسته و مراد خودم که زیارت حضرت علی بن موسی الرضا(ع) بود، رسیدم به نیشابور آمدم و در آنجا اقامت کردم و مشاهده نمودم اکثر کسانی که به نزد من رفت و آمد می کردند راجع به جریان غیبت [امام زمان(ع)] دچار تحیر و سرگردانی شده و در امر
قائم آل محمد(ص) به شبهه افتاده اند و از مسیر تسلیم و پذیرش به اظهار نظر و قیاس، روی آورده اند.
من برای ارشاد و هدایت آنان به راه راست با ذکر اخباری که از پیغمبر و امامان(ص) وارد شده، کوشش و تلاش بسیار کردم. بعد از مدتی مردی بزرگ از اهل فضل و خرد به نام شیخ نجم الدین ابو سعید محمد بن الحسن از بخارا، در شهر قم بر من وارد شد من از دیر زمان آرزوی ملاقات او را داشتم و برای جنبه دیانت و فکر استوار و اندیشه های بلند او مشتاق دیدارش بودم پس خدا را بر این نعمت و رسیدن به آرزویم و بر دوستی و محبت و صفای او شکر کردم تا یک روز که با من مشغول صحبت بود نقل کرد که در بخارا به مردی از بزرگان فلاسفه و اهل منطق برخورد کرده و از او درباره حضرت قائم(ع) سخنی شنیده که موجب تحیر و شک و شبهه اش در موضوع غیبت امام زمان و انقطاع خبر آن حضرت شده، من در اثبات وجود امام زمان(ع) مطالبی برای آن شخص فاضل و دوست باوفا گفتم و اخباری را از پیغمبر و ائمه(ع) راجع به غیبت امام زمان برایش ذکر کردم که شک و شبهه اش مرتفع گردید و قلبش اطمینان یافت و در برابر این اخبار صحیح کاملاً تسلیم شد و از من درخواست کرد که برای او کتابی در این موضوع بنگارم من وعده دادم که خواسته او را در آینده انجام دهم. در این میان شبی درباره خانواده و فرزندان و برادارن و نعمتی که در ری رها کرده بودم، فکر می کردم، ناگهان خواب بر من غلبه کرد. در عالم خواب دیدم گویا در مکه ام و بر گرد بیت اللّه الحرام طواف می کنم و در دور هفتم می باشم و به نزد حجرالاسود آمده ام، دست بدان می کشم و آن را می بوسم و این دعا را می خوانم: «امانت خود را ادا کرده و عهد و پیمان خویش را مواظبت نمودم تا به وفاداری من شهادت و گواهی دهی.»
در این هنگام مولایم حضرت قائم(ع) را دیدم که بر در خانه کعبه ایستاده من با قلب مشغول و فکر پریشان نزدیک شدم، آن حضرت در چهره من نگریست و راز درونم را دانست پس سلام کردم و جواب سلامم را دادند سپس فرمودند: «لم لا تصنّف کتابا فی الغیبة حتّی تکفی ما قد همّک؟»؛ چرا درباره غیبت کتابی تألیف نمی کنی تا اندوه دلت را برطرف کنی؟ عرض کردم: «ای فرزند پیامبر(ص) درباره غیبت چیزهایی نوشته ام». فرمودند: «به آن روش و سبک تو را امر نمی کنم که کتاب را بنویسی بلکه الان کتابی در غیبت بنویس و غیبتهایی را که پیامبران(ع) داشته اند ذکر کن». این را فرمودند و سپس رفتند.
من هراسان از خواب برخاستم و تا طلوع صبح به دعا و گریه و درد دل و شکایت مشغول بودم صبح که فرا رسید در پی امتثال امر ولی اللّه و حجت الهی شروع به تألیف این کتاب کردم در حالی که از خداوند، استعانت جسته و بر او توکل می کنم و از تقصیرات خود طلب آمرزش می کنم.»
سرانجام این عالم جلیل القدر پس از گذشت هفتاد و چند سال از عمر شریف و پر برکتش در سال 381ق دعوت حق را لبیک گفت و در شهرری دیده از جهان فرو بست.
علامه خوانساری (م. 1313ق.) در روضات الجنات می نویسد:
از کرامات صدوق که در این اواخر به وقوع پیوسته و عده کثیری از اهالی شهر، آن را مشاهده کرده اند آن است که در عهد فتحعلی شاه قاجار در حدود 1238 هجری مرقد شریف صدوق که در اراضی ری قرار دارد از کثرت باران خراب شد و رخنه ای در آن پدید آمد به جهت اصلاح آن، اطرافش را می کندند پس به سردابه ای که مدفنش بود برخوردند هنگامی که وارد سرداب شدند دیدند که جثه او هم چنان تر و تازه و در انگشتانش اثر خضاب و در کنارش تارهای پوسیده کفن به شکل فتیله ها بر روی خاک قرار گرفته است.(9)
***
صوت
سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین عالی پیرامون عوال جدایی از ولی خدا
***
امام مهدی(عج) و کذّابین
شلمغانى
اسم او «ابو جعفر محمد بن على» معروف به «ابن ابى العزاقرى» و «ابن ابى العزاقیر» بود.
شلمغانى یکى از اصحاب امام حسن عسکرى علیه السّلام و یکى از مؤلفین و علماى شیعه امامیه بود و قبل از انحراف، پیش طائفه امامیه مقامى جلیل داشت و مؤلفات او مورد استفاده امامیّه بود، تا آنجا که حسین بن روح، در همانروز که رسما به مقام نیابت نشست، پس از اجراى مراسم این کار، با جماعتى از وجوه شیعه به خانه شلمغانى رفت، و هنگامى که پنهان شده بود شلمغانى را به نیابت خود منصوب کرد. شلمغانى در این دوره بین او و طائفه امامیّه رابط بود و توقیعات حضرت قائم علیه السّلام به توسط حسین بن روح به دست شلمغانى صادر مىشد و مردم در رفع حوائج و حل مشکلات خود به او مراجعه مىنمودند. البته درست معلوم نیست که حسین بن روح در چه موقع در خفا مىزیسته و دوره استتار او چه اندازه طول کشیده است، ولى از قرائن معلوم مىشود که دورۀ اختفاء او مصادف با شروع ایام وزارت حامد بن عباس (٣٠۶ تا ٣١١ ) و پایان آن بوده است.
شلمغانى هدایت فعالیتهاى امامیه را در بغداد و کوفه سالها به عهده داشت. وى از موقعیتى که حسین بن روح براى او فراهم کرده بود، سوءاستفاده کرد و جاهطلبى و شهرت، او را به عقاید انحرافى کشاند.
شلمغانى مىکوشید تا برخى از وکلاى امامیه و خاندان ایشان بهویژه وکلاى بسطام را به پذیرش آیین حلولیه و تناسخ ارواح متقاعد سازد. لذا پس از مدتى اعلام داشت که روح پیامبر صلّى اللّه علیه و اله در جسم سفیر دوم، و روح على بن ابى طالب علیه السّلام در جسم سفیر سوم و روح فاطمه زهرا علیها السّلام در جسم ام کلثوم-دختر سفیر دوم-حلول کرده است؛ در همان حال شلمغانى از وکلاى فرعى و زیردست خود خواست تا این راز را فاش نسازند، زیرا عقیده حق است. حسین بن روح پس از کشف عقاید کفرآمیز شلمغانى، وى را از سمت خود برکنار کرد و ارتداد او را در همهجا منتشر ساخت؛ نخست در میان خاندان نوبخت و آنگاه در میان سایرین.
کتابهاى شلمغانى به جهت مقام علمى و تقرب او به حسین بن روح پیش از ارتداد، نزد امامیه شیوع داشته و در دست همه ایشان بوده است. پس از آنکه ارتداد او مسلم شد و لعن او صادر گردید، عدهاى از امامیه از حسین بن روح راجع به کتابهاى او سؤال کردند و گفتند:
خانههاى ما از آنها پر است، با آنها چه باید کرد؟ حسین بن روح گفت: جواب من در این خصوص همان جوابى است که امام ابو محمد حسن بن على عسکرى علیه السّلام موقعى که مردم در خصوص کتب بنى فضال از او پرسیدند به ایشان داد و فرمود: آنچه را روایت کردهاند بگیرید و آنچه را که به رأى خود آوردهاند، رها کنید. از سوى امام زمان علیه السّلام توقیعى بر لعن شلمغانى و عدهاى دیگر مانند او به دست ابوالقاسم حسین بن روح صادر شد.
متن توقیع امام مهدی(عج):
«خداوند عمر تو را طولانى گرداند و همۀ خوبیها را بتو بشناساند، و سرانجام تو را به نیکى کامل گرداند و سعادت تو را پیوسته کند به کسانى که به دیانت آنان اطمینان دارى اعلام کن که محمّد بن علىّ معروف به شلمغانى خداوند در عذاب وى تعجیل نموده و دیگر مهلت به او نمىدهد، چه او از دین اسلام برگشته و از آن جدا شده و ملحد گردیده و چیزهایى ادّعا کرد که موجب کفر به خالق متعال شد، و به خدا دروغ و بهتان بست و گناه بزرگى نمود، آنان که از خداوند برگشتند سخت گمراه و از رحمت خدا دور شدهاند و زیانى بس آشکار بردند.
ما از طرف خدا و رسول صلی الله علیه و آله و سلم از او بیزارى جسته و او را لعنت مىکنیم، در ظاهر و باطن و پنهان و آشکار و در هر وقت و هر حال و لعنت خدا بر کسى که از وى پیروى و تبعیّت کند و بعد از صدور این توقیع ما، باز در دوستى او ثابت بماند، و مردم را از این موضع مطّلع گردان-خدا شما را دوست بدارد-: ما در پرهیز و حذر از او همان رفتار را داریم که با افراد همانند گذشتۀ او داشتیم مانند: شریعى، نمیرى، هلالى و بلالى، و دیگر از ایشان، و بعد از او ما عادت خدا را نیک دانسته و مىدانیم و به او اعتماد مىکنیم و از وى یارى مىجوئیم و در همۀ امور، او براى ما کافى و نیکو کارگزار و پشتیبانى است».(10)
پس از آنکه لعن شلمغانى به دست حسین بن روح شایع گردید، امامیه بغداد از او دورى جستند و همه حکایت لعن او را در محافل و مجالس نقل مىکردند. شلمغانى براى اثبات حقانیت خیالى خود معارضه با حسین بن روح و متقاعد کردن امامیه، کتاب الغیبة خود را در این ایام تألیف کرد و در آن به تعرض حسین بن روح پرداخته و مدّعى همکارى و همقدمى با شیخ ابو القاسم نوبختى در تهیه اسباب کار وکالت و نیابت بوده است. ولى اکثریت امامیه به دعاوى او گوش فراندادند و در لعن او کوشیدند.
شلمغانى و طرفداران او را به امر خلیفه در حضور قضات، فقهاء، کتّاب و رؤساى لشگرى چند بار محاکمه کردند. سرانجام حکم قتل او به اتفاق آراء، تصویب و صادر گردید. قبل از اجراى این حکم، شلمغانى از قضات سه روز مهلت خواست تا از آسمان یا حکم تبرئه او صادر شود و یا دشمنان او به عذاب دچار گردند، ولى فقها، خلیفه را امر به تعجیل در قتل او کردند و خلیفه دستور داد که در روز سهشنبه ٢٩ ذى قعده سال ٣٢٢ ه، شلمغانى و ابن ابى عون را گردن زدند و سپس جسدشان را به دار آویختند و در آخر کار، نعش آن دو نفر را سوزانده و خاکستر آن را به آب دجله دادند.(11)
***
صوت
قسمتی از بیانات دلنشین شهید آوینی درباره بی تابی شیفتگان حق در عصر ظهور
***
امام مهدی(عج) و شهدا
مصطفی ابراهیمی مجد
شهید مهندس «مصطفی ابراهیمی مجد» فرزند احمد در تاریخ 29 مهر سال 1333 در تهران دیده به جهان گشود. وی در سال26/06/1360در منطقه عملیاتی دارخوین به شهادت رسید. پیکر مطهر این شهید در گلزار شهدای بهشت زهرا ( س ) تهران در قطعه 24ردیف 95شماره 24 به خاک سپرده شد. نکته ای که این شهید را از سایر همسایگانش در بهشت زهرا متمایز می نماید جمله ای است که بر سنگ مزار او حک شده است:«اینجا خانه شهیدی است که به انتظار قیام مولایش آرام گرفته است.»
دکتر احمد کاویانی از دوستان نزدیک مصطفی می گوید:
پیش از انقلاب بحث التقاط با نفی روحانیت شروع می شد. یعنی منافقین و گروههای مشابه آنها میان جوانان و بویژه دانشجویان شبهه انداخته بودند که روحانیون، افراد ناوارد و ناصالح در دین هستند، شما که تحصیل کرده و به روز هستید، قرآن و نهج البلاغه بخوانید و برداشت دینی خودتان را اجرا کنید، این امور زمینه ای برای جدایی جوانان از قشر روحانی ایجاد کرده بود و کسانی که در این دام گرفتار می شدند، انحرافات بعدی برایشان به وجود می آمد. مصطفی به جهت ارتباطش با روحانیت و علاقه ویژهاش به ساحت مقدس امام زمان(عج) توانست خودش را حفظ کند و به افکار نادرست روی نیاورد.
مصطفی به قدری به امام زمان(عج) علاقه داشت که عشق او میان دوستانش زبانزد شده بود. از زمانی که با مصطفی آشنا شدم، شاهد محبت وصف نشدنی اش به امام زمان(عج) بودم به قسمی که هر وقت نام امام(عج) را می شنید، حالش دگرگون می شد، گریه می کرد. ذکر می گفت، گویی همه چیز را فراموش می کرد.
برادرش میگوید:
ما به طور طبیعی فکر می کردیم مصطفی در جبهه کار تدارکاتی می کند، به دلیل این که بسیار تودار و بی ریا بود، هیچ گاه بروز نداد که پر مخاطره ترین کار جبهه را که تخریب بود انجام می دهد و مدیریت این واحد را نیز به عهده دارد، به ویژه آن که از وقتی به جبهه رفته بود خیلی کم به تهران می آمد. شب قبل از شهادتش با من تلفنی صحبت کرد، گفتم داداش بیا دیگه، بس است. گفت یک کار کوچک دارم، انجام می دهم می آیم. فردای آن شب، دوستان نزد من آمدند و مرا به منزل یکی از بزرگان که حق استادی بر من و مصطفی داشت، بردند. حال و هوای مجلس را که دیدم شک کردم. به استاد گفتم: آیا مصطفی شهید شده؟ آن بزرگوار بشدت گریست. بغض گلویم را فشرد. چون ما ۵ فرزند بودیم، لذا به جمع گفتم: پدرم خمس بچههایش را داد.
قسمتی از وصیت نامه شهید
...اشهدک یا مولای انی اشهد ان لا اله الا الله وحده لا شریک له و ان محمد عبده و رسوله لا حبیب الا هو و اهله و اشهدک یا مولای ان علیا امیرالمومنین حجه و الحسن حجه و علی بن الحسین حجه و محمد بن علی حجه و جعفر بن محمد حجه و موسی بن جعفر حجه و محمد بن علی حجه و الحسن بن علی حجه فاشهدانک حجه الله انتم الاول و الاخر...
و سپس سلام بر نائب الامام الخمینی بزرگ و سلام بر شما همه بندگان پاکباز خدا و سلام بر شما شهیدان راستین اسلام.
برادران و خواهران در این زمان رحمت خدا به تمامی بر ما نازل گشته و در این روزها خداوند بزرگترین لطف را بر ملت ما کرده است و اسباب و مرگ لقاء خود را برای ما فراهم ساخته است و مبادا که غافل باشید.
خدایا تو را شکر می کنم که عشق حضرت مهدی(عج) را در دل من جای دادی و خدایا تو را شکر می
کنم که مرا به زیور ایمان آراستی و قبل از هر چیز لازم است از آنان که واسطه کسب معارف الهی من بوده اند از خدا برای این بزرگواران طلب اجر و علو مقام کنم و اینان بودند که قلب مرا روشن ساختند تا توانستم کلام پاک و گوهر بار امام امت خمینی بزرگ را با تمام وجود دریابم که چه بسا دیگران را در درک کلام او عاجز میدانم. خدایا این بزرگوار را برای مردم شیعه نگهدار باش.
بگذارید بعد از مرگم بدانند که همانطور که اساتید بزرگمان می گفتند نوکر محال است صاحبش را نبیند من نیز صاحبم را، محبوبم را دیدار کردم اما افسوس که تا این لحظه که این وصیت را می نویسم، دیدار مجدد او نصیبم نگشت. بدانید که امام زمانمان حی و حاضر است و او پشتیبان همه شیعیان می باشد. از یاد او غافل نگردید. دیگر در این مورد گریه مجالم نمی دهد بیشتر بنویسم و تا این زمان دیدار او را برای هیچکس نگفتم مبادا که ریا شود و فقط که دیگر می گویم که از آن دیدار به بعد چون دیگر تا این لحظه او را ندیده ام تمام جگرم سوخته است. و اکنون به جبهه می روم تا پیروزی اسلام را نزدیک سازم و راه را جهت ظهور آن حضرتش باز سازم و امیدوارم که آن حضرت حکومتش را در زمان حیاتم ببینم (وان حال بینی و بینه الموت) و خدایا اگر مرگ بین من و او حائل شد مرا از قبر خارج ساز، هنگامیکه ظهور آن حضرت انجام گرفت در حالیکه کفن بر تن دارم و....
... شما برادران و خواهرانم : فرزندانتان را به عشق مهدی(عج) آشنا سازید و آنان را برای جهاد در راه آن حضرت همیشه آماده نگهدارید.(12)
***
تشرفات
تشرّف شیخ ابن ابى الجواد نعمانى
شیخ ابن ابى الجواد نعمانى از کسانى است که-به فرمایش بعضى از بزرگان-به حضور حضرت ولىّ عصر ارواحنا فداه رسیده است و در آنجا به حضرت عرض مىکند: مولاى من، براى شما مقامى در نعمانیّه و مقامى در حلّه است؛ چه اوقاتى در این دو مکان تشریف دارید؟
فرمودند: در شبوروز سهشنبه در نعمانیّه، و شبوروز جمعه در حلّه مىباشم؛ امّا اهل حلّه به آداب مقام من؛ رفتار نمىکنند. هیچ شخصى نیست که به مقام من وارد شود و به آداب آن عمل کند؛ یعنى بر من و ائمّۀ اطهار علیهم السّلام سلام کند و دوازده بار صلوات بفرستد بعد هم دو رکعت نماز با دو سوره بخواند و در آن دو رکعت با خداى تعالى مناجات کند، مگر آنکه خداى تعالى آنچه را که مىخواهد به او عطا مىفرماید.
عرض کردم: مولا جان، آن مناجات را به من تعلیم فرمایید. فرمودند:
أَللَّهُمَّ قَدْ أَخَذَ التَّأْدیبُ مِنّی، حَتَّى مَسَّنِیَ الضُّرُّ وَأَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمینَ، وَ إِنْ کانَ مَا اقْتَرَفْتُهُ مِنَ الذُّنُوبِ أَسْتَحِقُّ بِهِ أَضْعافَ أَضْعافَ ما أَدَّبْتَنی بِهِ وَأَنْتَ حَلیمٌ ذُو أَناةٍ، تَعْفُو عَنْ کَثیرٍ حَتَّى یَسْبِقَ عَفْوُکَ وَرَحْمَتُکَ عَذابَکَ
و سه مرتبه این دعا را بر من تکرار فرمود، تا حفظ شدم.(13)
***
شعری از حافظ درباره ی امام مهدی(عج)
دل از من برد و روى از من نهان کرد / خدا را با که این بازى توان کرد
شبِ تنهایىام در قصدِ جان بود / خیالش لطفهاىِ بىکران کرد
چرا چون لاله خونیندل نباشم / که با ما نرگِس او سر گران کرد
که را گویم که با این دردِ جانسوز / طبیبم قصدِ جانِ ناتوان کرد
بدانسان سوخت چون شمعم که بر من / صراحى گریه و بَربَط فغان کرد
صبا گر چاره دارى وقت وقت است / که دردِ اشتیاقم قصدِ جان کرد
میانِ مهربانان کى توان گفت / که یارِ ما چنین گفت و چنان کرد
عدو با جانِ حافظ آن نکردى / که تیرِ چشمِ آن ابرو کمان کرد(14)
***
نامه به امام مهدی(عج)
آقا نمیدانم با چه کلمهای نامه ام را شروع کنم! چرا که برای نوشتن نامهای به شما ای بزرگوار خودکار نمینویسد. از وقتی که یادم می آید پدر و مادرم منتظر آمدنش بودند. نمیدانستم چه کسی میخواهد بیاید که آنها آن قدر مشتاق آمدنش بودند.
آقا، دنیا منتظر شماست؛ کی ظهور می کنی و دنیا را پر از عدالت می نمایی؟ روزی که بیایید از شادی در کوچه ها و خیابانها خواهم دوید و فریاد خواهم زد بالاخره نجات دهنده ی جهان آمد و در همه جا گل خواهم کاشت.
آقا جان بیصبرانه مشتاق دیدار شما هستیم و تا روزی که بیایید، با پدر و مادرم برای سلامتی شما دعا می کنیم و امیدواریم در زمان زنده بودنمان بتوانیم شما را ملاقات کنیم. (ایرج صالحی کلاس چهارم)
***
نوا
مناجات با امام زمان(عج)
مناجات با امام زمان(عج) با نوای حاج محمدرضا غلامرضا زاده
مناجات با امام زمان(عج) با نوای حاج مهدی اکبری
-------------------------------------------------------------------
منابع:
1- سوره مبارکه زخرف آیه 66
2- ترجمه کتاب المحجه فیما نزل فی القائم الحجه سید هاشم بحرانی، امیر خانبلوکی ص200
3- کمال الدین و تمام النعمه باب 26 اخبار امیر المؤمنین از غیبت امام دوازدهم صص566-538
4- بحار الانوار، ج 52 ، ص 157
5- کمال الدین، ج 2 ، ص 447
6- مکیال المکارم، ج 1 ، ص 166
7- کمال الدین ج2 ص361
8- موعودنامه مجتبی تونه ای صص513-512
9- شیخ صدوق، محمد علی خسروی، کمال الدین وتمام النعمه ترجمه منصور پهلوان،سایت ویکی فقه،سایت تبیان،سایت پرسمان
10- احتجاج طبرسی ج2 ترجمه جعفری صص601-600
11- موعودنامه مجتبی تونه ای صص436-435
12- سایت تخصصی و اطلاع رسانی دفاع مقدس، فاتحان
13- برکات حضرت ولی عصر(عج) حکایات عبقری حسان ص80 به نقل از عبقری حسان ج2 ص78 س24
14- دیوان حافظ بر اساس نسخه قزوینی و خانلری گردآورنده حسینعلی یوسفی ص241