ماجرای تشرف ملا احمد مقدس اردبیلی محضر امام عصر(عج)
قاطعیت امام مهدی(عج) در کلام استاد حسن رحیم پور/ ماجرای تشرف ملا احمد مقدس اردبیلی محضر امام عصر(عج)/ بیان حدیثی از امام حسن مجتبی علیه السلام درباره امام عصر(عج)
به نام خدای مهربان- امام مهربانم! با چه نامی بخوانمت، وقتی واژه ها قدرت بیان «تو» را ندارند.
با چه کلامی صدایت بزنم، وقتی جملات برای از «تو» گفتن حقیرند.
امام خوبم! دلم تنگ توست. چشمانم بارانی یک لمحه نگاهت. فکرم لبریز از یادت و من آرزومند دعایت که بدرقه ی بودنم باشد.
آقاجان! رهایم مکن در برهوت خودم. این من«تو» را می طلبد.
مولاجان! تا به کی در فراقت بگریم و از دوریت بنویسم؟! خلوتهایم با خدا، پر از یاد توست.(1)
منتهای آرزوها! کمی از بلندای عظمتت بر من بی مقدار خاک نشین نظر کن. تشنه ی یک چشم بر هم زدن از نگاه آسمانیت هستم تا ابر وجودم از شوق عنایتت بارانی شود.
یا حجة بن الحسن(عج)! تعجیل ظهورت را از خدای مهربانمان بخواه.*****
امام مهدی (عج) در قرآن
یریدون لیطفئوا نورالله بافواههم والله متم نوره ولوکره الکافرون (2)
آنها می خواهند نور خدا را با دهان خود خاموش کنند ولی خداوند نور خود را کامل می کند هر چند که برای کافران ناخوشایند است.
همچنین شبیه همین تعبیر با مقداری تفاوت در سوره توبه آمده است:
یریدون ان یطفئوا نورالله بافواههم ویابی الله الا ان یتم نوره و لوکره الکافرون (3)
آنها می خواهند نور خدا را با دهان خود خاموش کنند ولی خداوند فقط می خواهد نور خود را کامل کند هر چند که برای کافران ناخوشایند است.
کافران برای رسیدن به مقاصد شوم خود از هر دری وارد می شوند. گاهی از طریق مسخره کردن اسلام و مسلمین گاهی از طریق محاصره اقتصادی، گاهی از طریق جنگ، گاهی از طریق حرکت منافقانه و اختلاف در صفوف مسلمین، گاهی از طریق انحرافات اخلاقی، گاهی از طریق سلطه سیاسی، نظامی یا اقتصادی. ولی بالاخره خداوند وعده داده که پیروزی نهایی با حق است و آنها تسلیم اراده حق گردیده و نابود می شوند و این در حقیقت همان تحقق وعده الهی است که می فرماید: والعاقبة للتقوی (4) و (5)
*****
طرح گرافیکی
برای دریافت پوستر در ابعاد بزرگ روی تصویر آن را ذخیره کنید
امام حسن مجتبی علیه السلام و امام مهدی(عج)
در کتاب کمال الدین شیخ صدوق فقط یک حدیث از امام حسن مجتبی علیه السلام نقل شده با این مضمون:
ابوسعید عقیصا گوید:
وقتی امام حسن با معاویه مصالحه کرد مردم به نزد او آمدند و بعضی از آنها امام را به واسطه بیعتش مورد سرزنش قراردادند، امام فرمود:« وای بر شما چه می دانید که چه کردم؟ به خدا سوگند این عمل برای شیعیانم از آنچه که آفتاب بر آن بتابد و غروب کند بهتر است، آیا نمی دانید که من امام مفترض الطاعه بر شما هستم و به نص رسول خدا یکی از دو سروران جوانان بهشتم؟» گفتند:«آری»، فرمود:«آیا می دانید که وقتی خضر کشتی را سوراخ کرد و دیوار را بپا داشت و آن جوان را کشت این اعمال موجب خشم موسی بن عمران گردید چون حکم آن ها بر وی پوشیده بود، اما آن اعمال نزد خدای تعالی عین حکمت و صواب بود؟ آیا نمی دانید که هیچ یک از ما ائمه نیست جز آنکه [به ناچار] بیعت طاغوت و سرکش زمانش بر گردن اوست مگر قائمی که روح الله عیسی بن مریم پشت سر او نماز می خواند؟ خداوند ولادت او را مخفی می سازد و شخص او نهان می شود تا آنکه که خروج کند و بیعت احدی بر گردن او نباشد. عمر او را در دوران غیبتش طولانی می گرداند سپس با قدرت خود او را در صورت جوانی که کمتر از چهل سال دارد ظاهر می سازد تا بدانند که خداوند بر هر کاری تواناست.»(6)
******
ویژگی های امام مهدی (عج)
قاطعیّت (سازشناپذیرى)
امام مهدى «ع»، در راه و کار خود سازشناپذیر است و در اجراى حدود و احکام الهى و مبارزه با ستمگران قاطعیتى خدایى دارد، چشمپوشى و مسامحهاى در راه و روش او نیست، از ملامت ملامتگران نمىهراسد، از هیچ مقام و قدرتى نمىترسد، و بدون هیچگونه ملاحظهاى تبهکاران را کیفر مىکند و صالحان زاهد و سادهزیست و بىآلایش را در مصادر امور مىگمارد.
قاطعیت، خصلت همۀ رهبران راستین الهى است، و در امام مهدى(عج) این خصلت در حد اوج و کمال است و معیار پاکسازى اجتماعات بشرى همین است. عینیت یافتن عدالتى فراگیر و ریشهسوزى هرظلم و ستم باید بدون کمترین ترحم و ارفاق و استثنایى صورت گیرد، بطورى که در هیچ جاى جهان علت فساد و عامل بیدادى برجاى نماند، تا بتواند بتدریج به مناطق دیگر نفوذ کند، و به توطئه و کارشکنى در کار سامانبخشیدن به جامعۀ بشرى بپردازد.
این تجربۀ همۀ دوران تاریخ است که سازش و ارفاق و ملایمت در پاکسازى جامعه و زدودن علل و عوامل ناراستى و نادرستى و تجاوزطلبى، همواره موجب گردیده است تا پس از گذشت اندکزمانى، نیروهاى ضد حق و ضد عدل در سازماندهى مجدّدى تشکل یابند، و از پشت به نیروهاى مردمى و انقلابى یورش آورند، و ضربههاى کارى وارد سازند، و آنان را بکلى از پاى درآورند، یا دستکم تضعیف کنند و در راه و کارشان ناموفق سازند. این موضوع تجربۀ همیشگى تاریخ است. و دیگربار، در دوران ظهور بزرگ، این واقعیت نادیده گرفته نمىشود، تا پاکسازى بزرگ و ریشهاى جامعۀ بشرى تحقق خارجى یابد، و از هرشکست و ناتوانى و سستى در امان ماند. از اینرو، امام منجى، در سراسر اندام جامعۀ بشرى سلولى فاسد بر جاى نمىگذارد، و هرخس و خاشاکى را از مسیر انسان برمىدارد، و هرفسادى را در نطفه خفه مىکند، و هرستمى را از ریشه مىخشکاند. در همۀ جریانهاى فاسد و ضد انسانى، همۀ عاملان، زمینهسازان و دستیاران آن جریانها را از دم تیغ مىگذراند.(7)
*****
قاطعیت امام مهدی(عج) در کلام استاد رحیم پورازغدی
کسى خواهد آمد که با همه، متفاوت است و او کار کارستان را خواهد کرد. مهدى(عج) براى چند وجب زمین نخواهد جنگید، براى همۀ زمین خواهد جنگید؛ براى همۀ زمین.
چشمانداز ایشان یک و دو ملت، یک نژاد و دو نژاد نیست، همۀ بشریّت است.
انقلاب او انقلاب جزیرهاى، محاط، محدود و موقّت که انرژى پس از مدّتى تخلیه بشود و واپس برگردد و ضدّ انقلاب دوباره بر انقلاب غلبه کند، نیست. انقلابى است که در تمام زمین، ضدّ انقلابى باقى نخواهد گذاشت و نیروهاى ضدّ عدالت یا تسلیم عدالت مىشوند یا از سر راه برداشته مىشوند. آن دوران، دیگر دوران موعظه نیست. موعظه، کافى است. چندهزاره ستمگران را موعظه کردند. انبیا و اولیاى خدا چندهزاره موعظه کردند و گفتوگو و منطق و مدارا شد، دیگر مدارا و گفتوگو با ستمگران، کافى است. در آن روز، اسلحه پاسخ اسلحه را خواهد داد و مقاومتها درهم شکسته خواهند شد: «ألخیر کلّه فى السّیف» مهدى(عج) با مردم، با زبان منطق و رحمت سخن مىگوید اما با رهبران ستم و بىعدالتى جهانى با زبان شمشیر سخن خواهد گفت و نهضت او انقلاب جزیرهاى نیست، اقیانوسى است که همهچیز و همهجا را در خود مستغرق خواهد کرد و دشمنان عدالت را منهدم مىکند و گوشهاى از دنیا را باقى نمىگذارد تا دوباره جبهۀ ضدّ عدالت منسجم شوند و خود را جمعوجور کنند و برگردند. نهضت او یک شوخى بشرى نیست، ملحمۀ کبرى است و این تعبیر در روایت آمده است. ملحمۀ کبرى، نبرد بزرگ جهانى است. هر جنگى، یک یا دو متجاوز دارد، گاه یکى و گاهى هردو طرف متجاوزند. اما جنگ مهدى (عج)، جنگ با اصل «تجاوز» است. جنگ او جنگ با همۀ جنگهاست، با فکر جنگ و با همه جنگافروزان دنیا مىجنگد.
بنابراین، انقلاب ایشان با تردید و دودلى پیش نخواهد رفت. مثل حرکت آب در آینه، شفاف و بىتعارف است. در روز قیام مهدى (عج)، جبههاى به عرض جهان تشکیل خواهد شد و اینجا دیگر حقّ و باطل، چشمدرچشم، شمشیر مىزنند و قدرت از آنجا به همهجا ساطع خواهد شد.(8)
*****
امام مهدی (عج) و منتظران
مقدس اردبیلی
اغلب ما این داستان را به روایتهای مختلف شنیدهایم.
محمد در روستای نیار در اطراف اردبیل، زمین کشاورزی کوچکی داشت و در کنار تبلیغ و ارشاد مردم، کشاورزی هم می کرد. یک روز، هنگام کار، وقتی برای آب دادن زمین کنار جوی آب رفت، سیبی را دید که در آب روان است و به سمت او می آید، او هم آن را برداشت و خورد. اما ناگهان پشیمان شد و در دل با خود گفت این سیب برای چه کسی بود؟ چرا آن را خوردم؟ نکند صاحبش راضی نباشد... به خاطر همین، از کنار جوی آب حرکت کرد تا باغ سیب و صاحبش را پیدا کند. بالاخره پرسان پرسان به باغ رسید و صاحب آن را که مشغول کار بود پیدا کرد. ماجرا را برای او گفت و حلالیت طلبید. صاحب باغ کمی فکر کرد و گفت حلالت نمیکنم مگر به یک شرط
جوان
گفت که هر چه باشد می پذیرد. آن مرد گفت دختری دارم که کور و کر و شل است،
اگر با او ازدواج کنی، تو را حلال می کنم. جوان که قول به پذیرش داده بود و
ازطرفی هرگز لقمه ی حرام نخورده بود پذیرفت.
وقتی
برای ازدواج، به خانه ی آن مرد رفت، دخترش را دید که بسیار زیبا بود و هیچ
عیبی نداشت. از مرد پرسید چرا به من دروغ گفتی؟ پدر دختر پاسخ داد این که
گفتم دختر من کر است چون غیبت کسی را نشنیده است، کور است چون با دیده ی
خود به نامحرمی ننگریسته است و شل است چون بدون اجازه ی پدر و مادرش هرگز
از خانه بیرون نرفته است...»
حاصل این ازدواج فرزندی بود که ما او را با نام مقدس اردبیلی می شناسیم.
احمد در قرن دهم، در اردبیل متولد شد.کودکی اش را در کنار آنها گذراند و در دوران نوجوانی به نجف اشرف رفت و علاوه بر تحصیل در آنجا، به سر و سامان دادن حوزه هم مشغول شد. تا جایی که سید حسن صدر درباره ی نقش مقدس اردبیلی در احیای دوباره ی حوزه نجف می نویسد: «در زمان مقدس اردبیلی، دوباره کوچ علمی به نجف آغاز شد. حوزه تقویت یافت و مردم از اطراف و دیگر شهرها و بلاد، به آنجا روی آوردند و آن شهر به صورت بزرگترین مرکز علمی درآمد. احمد، در زهد و تقوا و ایمان و اخلاص به حدی پیش رفته بود که مردم به او لقب مقدس دادند.
به مدت چهل سال تمام، حتی عمل مباح هم انجام نداد و هرچه بود، واجبات بود و مستحبات؛ زیرا او افعال مباح را نیز به قصد تقرب و عبادت انجام می داد و طبعا به اعمال مستحب مبدل می شده است!
مقدس
اردبیلی پس از شهید ثانی مرجعیت و ریاست تامه ی شیعه را در نجف بر عهده
داشت.او، بعد از عمری خدمت به جهان تشیع و نوشتن کتب و رساله های قوی در
اصول و فقه و کلام و سیره ی اهل بیت (علیهم السلام)، سرانجام در ماه رجب
سال 993 قمری، چشم از جهان فرو بست. پیکر او را با تشییعی بی نظیر، در
اتاقی که در ایوان طلا، جنب گلدسته ی جنوبی حرم امیرالمومنین (ع) واقع شده
است، دفن نمودند.
در
میان عربها مجرب است هر که در بالای سر حضرت حسین (علیه السلام) یک حمد و
سوره بخواند و نثار روح مقدس اردبیلی کند، حاجتش برآورده می شود.(9)
*****
تشرفات
تشرّف ملاّ احمد مقدّس اردبیلى
سیّد میر علاّم تفرشى، که از شاگردان فاضل مقدّس اردبیلى رحمه اللّه است، مىگوید:
شبى در صحن مقدّس امیر المؤمنین علیه السّلام راه مىرفتم. خیلى از شب گذشته بود. ناگاه شخصى را دیدم که به سمت حرم مطهّر مىآید. من نیز به سمت او رفتم؛ وقتى نزدیک شدم، دیدم استاد ما ملاّ احمد اردبیلى است.
خود را از او مخفى کردم؛ تا آنکه نزدیک در حرم رسید و با اینکه در بسته بود، باز شد و مقدّس اردبیلى داخل حرم گردید. دیدم مثل اینکه با کسى صحبت مىکند.
بعد از آن بیرون آمد و در حرم هم بسته شد. به دنبال او به راه افتادم؛ بهطورى که مرا نمىدید.
تا آنکه از نجف اشرف بیرون آمد و به سمت کوفه رفت.
وارد مسجد جامع کوفه شد و در محرابى که حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام شربت شهادت نوشیدهاند، قرار گرفت؛ دیدم راجع به مسألهاى با شخصى صحبت مىکند و زمان زیادى هم طول کشید.
بعد از مدتى از مسجد بیرون آمد و به سمت نجف اشرف روانه شد. من نیز به دنبالش
مىرفتم، تا نزدیک مسجد حنّانه رسیدیم (مسجدى که دیوارش خم شده است و علّت آن این است که وقتى جنازۀ امیر المؤمنین علیه السّلام را براى دفن در نجف اشرف، از آنجا عبور مىدادند، دیوار این مسجد، روى ارادت به آن حضرت خم شد). در آنجا سرفهام گرفت؛ بهطورى که نتوانستم خود را نگه دارم.
همینکه صداى سرفۀ مرا شنید، متوجّه من شد و فرمود: آیا تو میر علاّمى؟ عرض کردم: بلى.
فرمود: اینجا چهکار دارى؟ گفتم: از وقتى که داخل حرم مطهّر شدهاید، تا الآن با شما بودم؛ شما را به حقّ صاحب این قبر (امیر المؤمنین علیه السّلام) قسم مىدهم، اتّفاقى را که امشب پیش آمد، از اوّل تا آخر به من بگویید.
فرمود: مىگویم، به شرط آنکه تا زندهام آن را به کسى نگویى. من هم قبول کردم و با ایشان عهد و میثاق نمودم.
وقتى مطمئن شد، فرمود: بعضى از مسائل بر من مشکل شد و در آنها متحیّر ماندم و در فکر بودم که ناگاه به دلم افتاد به خدمت امیر المؤمنین علیه السّلام بروم و آنها را از حضرتش بپرسم. وقتى که به حرم مطهّر آن حضرت رسیدم، همانطورى که مشاهده کردى، در به روى من گشوده و داخل شدم. در آنجا به درگاه الهى تضرّع نمودم، تا آن حضرت جواب سؤالاتم را بدهند. در آن حال صدایى از قبر مطهّر شنیدم که فرمود: به مسجد کوفه برو و مسائلت را از قائم بپرس؛ زیرا او امام زمان تو است. به نزد محراب مسجد کوفه آمده و آنها را از حضرت حجّت علیه السّلام سؤال نمودم؛ ایشان جواب عنایت کردند و الآن هم برمىگردم.(10)
*****
امام مهدی (عج) و مکذّبین
غُلات
غلات، جمع کلمه غلو است به معنی تجاوز کنندگان از حقّ. غلات اسم فرقه خاصّی نیست. بلکه اسم عامّی است که به مجموعه ای از فرقه ها اطلاق می شود.
فرقه های غالی، فرقه هایی هستند که در حقّ برخی انبیاء یا ائمه (ع) یا دیگر رجال الهی راه افراط در پیش گرفته و برای آنها مقامی فوق انسانی قائلند. آنها در واقع کسانی هستند که با نام شیعه یا سنی، قائل به الوهیت یا نبوت یا صفات فوق بشری برای بزرگان خود شدهاند. علمای شیعه این فرقه ها را خارج از اسلام دانسته و جزء فرق اسلامی محسوب نمی کنند.
حضرت صاحب الامر (ع) در پاسخ عریضه ی محمد بن علی بن هلال کرخی و در رد غُلات شیعه نامهای مرقوم فرمودهاند با این مضمون:
«ای محمّد بن علی! خداوند متعال بالاتر از آن است که به وصف آمده و او را حمد و ثنا گویند. ما خاندان رسالت شریک در علم خداوند و قدرت او نیستیم، بلکه غیب و علم به آن، مختصِّ ذات پاک اوست، چنان که در کتاب محکم خود[قرآن مجید] فرموده است: بگو جز خدا هیچ یک از اهل آسمان و زمین از غیب خبر ندارند.(11)
من و همه آباء و اجداد نخستینم از اولین - آدم و نوح، ابراهیم و موسی و دیگر پیامبران الهی - و از آخرین - محمد رسول خدا و علی بن ابی طالب و جز آن دو از امامان گذشته –صلوات الله علیهم اجمعین –تا آخر عمرم و تا پایان روزگار همه و همه بندگان خداوند عَزَّوجَّل می باشیم و خداوند عَّزوجَّل در قرآنش فرموده است: «کسی که از ذکر و یاد من روی برگرداند، معیشت او سخت بوده، در قیامت نابینا محشور خواهد شد. او می گوید: خداوندا! چرا مرا نابینا محشور کردی در حالی که من بینا بودم؟ خداوند می فرماید: تو آیات ما را تکذیب نمودی ما نیز تو را به دست فراموشی سپردیم.»(12)
ای محمّد بن علی! افرادی احمق و جاهل از شیعیان و گروهی که مذهبشان به اندازه ی بال مگسی ارزش ندارد، خاطرم را آزرده اند.
پس من خداوند را که خدایی جز او نیست به شهادت می گیرم و البته او برای شهادت، کافی است و همچنین رسولش محمد(ص) و تمام ملائکه و پیامبران و اولیاء را به شهادت می گیرم.
و نیز تو و هر کس را که نامه ی من به او برسد گواه می گیرم که از کسانی که می گویند ما غیب را می دانیم و یا در ملک خدا مشارکت داریم و جایگاه ما را در مکانی جز آن محلی که مورد رضایت خدا بوده و برای همان خلق فرموده، قرار دهد، یا از مواردی که برایت بیان کردم (بندگی خداوند) و از آنچه در ابتدای نامه ام بدان اشاره کردم تعدی کند، از تمام آنها همه و همه ابراز بیزاری و برائت می کنم!
و تمام شما را گواه می گیرم که هر کس که ما از او بیزاری جوییم، خداوند و ملائکه و فرستادگانش و اولیای الهی نیز از او بیزار خواهند بود.
ومن توقیع در این نامه را به عنوان امانت به گردن تو و هر که نامه من به او برسد قرار دادم و مکلّف هستید که محتوای این فرمان را به همه دوستان و شیعیان من برسانید. شاید خداوند عزَّوجلَّ از ایشان جبران نموده و آنان به دین حق مراجعت کنند و از راهی که آخرش را نمی دانند و به آن نخواهند رسید، باز ایستند. پس هرکس نامه ی مرا فهمید و به آنچه در این فرمان بیان شده است عمل نکرد، چنین کسی شایسته ی لعن خداوند و آن بندگان صالحی که برایت گفتم گردد.(13)
متن عربی
و ممّا خرج عن صاحب الزمان صلوات اللّه علیه، ردّا على الغلاة من التوقیع جوابا لکتاب کتب الیه على ید محمّد بن علیّ بن هلال الکرخی.
یا محمّد بن علیّ! تعالى اللّه عزّ و جلّ عمّا یصفون، سبحانه و بحمده، لیس نحن شرکاؤه فی علمه و لا فی قدرته، بل لا یعلم الغیب غیره، کما قال فی محکم کتابه تبارکت أسماؤه: «قُلْ لا یَعْلَمُ مَنْ فِی اَلسَّماواتِ وَ اَلْأَرْضِ اَلْغَیْبَ إِلاَّ اَللّهُ».
و أنا و جمیع آبائی من الأولین: آدم و نوح و إبراهیم و موسى، و غیرهم من النبیّین، و من الآخرین محمّد رسول اللّه و علیّ بن أبی طالب و غیرهما ممّن مضى من الأئمة صلوات اللّه علیهم أجمعین، إلى مبلغ أیامی و منتهى عصری عبید اللّه عزّ و جلّ، یقول اللّه عزّ و جلّ: «وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنْکاً وَ نَحْشُرُهُ یَوْمَ اَلْقِیامَةِ أَعْمى* قالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِی أَعْمى وَ قَدْ کُنْتُ بَصِیراً* قالَ کَذلِکَ أَتَتْکَ آیاتُنا فَنَسِیتَها وَ کَذلِکَ اَلْیَوْمَ تُنْسى».
یا محمّد بن علی! قد آذانا جهلاء الشّیعة و حمقاؤهم، و من دینه جناح البعوضة أرجح منه.
فأشهد اللّه الذی لا إله إلاّ هو و کفى به شهیدا، و رسوله محمّدا صلّى اللّه علیه و آله و سلّم، و ملائکته و أنبیاءه، و أولیاءه علیهم السّلام.
و أشهدک، و أشهد کل من سمع کتابی هذا أنّی بریء إلى اللّه و إلى رسوله ممّن یقول: إنّا نعلم الغیب ٣ ، أو نشارک اللّه فی ملکه، أو یحلنا
محلاّ سوى المحل الذی رضیه اللّه لنا و خلقنا له، أو یتعدّى بنا عمّا قد فسّرته لک و بیّنته فی صدر کتابی.
و أشهدکم: أنّ کل من نبرأ منه فإنّ اللّه یبرأ منه و ملائکته و رسله و أولیاؤه و جعلت هذا التوقیع الذی فی هذا الکتاب أمانة فی عنقک و عنق من سمعه أن لا یکتمه من أحد من موالیّ و شیعتی، حتّى یظهر على هذا التوقیع الکلّ من الموالی لعلّ اللّه عزّ و جلّ یتلافاهم فیرجعون إلى دین اللّه الحقّ، و ینتهون عمّا لا یعلمون منتهى أمره، و لا یبلغ منتهاه، فکل من فهم کتابی و لم یرجع ١ إلى ما قد أمرته و نهیته، فقد حلت علیه اللّعنة من اللّه و ممّن ذکرت من عباده الصّالحین.(14)
*****
امام مهدی(عج) و شهدا
ابوالفضل مختارى اصل
در سال 1340 در تهران دیده به جهان گشود. پس از گرفتن دیپلم از طریق بسیج سپاه شهررى به جبهه هاى جنگ حق علیه باطل اعزام شد و در منطقه ى عملیاتى سومار در سال شصت و یک در عملیات مسلم ابن عقیل بر اثر اصابت ترکش خمپاره به پهلو به درجه ى رفیع شهادت نایل گردید.
وصیت نامه ى شهید:
مى روم که این سفر، آخرین سفر من است. در این سفر بى بازگشت جرعه اى از آب زمزم بر لبم خواهد نشست. مى روم تا با سایر هم رزمان، این سنگرهاى معطر به خون پاکشان و این محراب هاى مقدس را پر کنم. خدایا نصرتم ده تا سربازى رشید باشم و از خیل دشمن نهراسم. یابن الحسن گوشه ى چشمى بر من فکن. مهدى جان سخت حیرانم. رخسار ماهت را برایم بگشا، زیرا که منتظرم.
خدایا دلم براى دیدار شهید بهشتى، شهید رجایى، شهید باهنر و شهداى محراب سخت تنگ شده است. سلام مرا به روح خدا امام خمینى عزیز برسانید و بگویید ابوالفضل خیلى سعى کرد دستتان را ببوسد ولى افسوس که نشد.
با دعا و نماز جماعت روح خود را صیقل دهید. دعاهاى توسل و کمیل که در محله هاى شهدا برگزار مى شود را فراموش نکنید که حزب اللّه را منسجم تر مى سازد. از خدا بخواهید مدرک شهادت را به فارغ التحصیلان دانشگاه کربلا به استادى سالار شهیدان حسین(علیه السلام) اهدا کند.
مناجات نامه ى شهید:
بسم رب الشهداء
(کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِتَالُ وَهُوَ کُرْهٌ لَّکُمْ وَعَسَى أَن تَکْرَهُوا شَیْـًا وَهُوَ خَیْرٌ لَّکُمْ وَعَسَى أَن تُحِبُّوا شَیْـًا وَهُوَ شَرٌّ لَّکُمْ)(15) مقرر شد براى شما جهاد در صورتى که از آن کراهت دارید؛ چه بسا چیزهایى که از آن کراهت دارید در صورتى که آن ها براى شما خیر است و چه بسا چیزهایى که دوست دارید در حالى که آن چیزها براى شما شر است.
بارالها:
هر کس که تو را شناحت جان را چه کند
فرزند و عیال و خانمان را چه کند
دیوانه کنى هر دو جهانش بخشى
دیوانه ى تو هر دو جهان را چه کند
نسیم کربلاى حسین مشامم را نوازش مى دهد و صداى «هل من ناصر ینصرنى» سالار شهیدان حسین بن على(علیه السلام) در گوشم طنین افکنده، خدایا بارها لبیک گفتم ولى گویا خالصانه نبوده که نپذیرفته اى، آخر رسم است آن کس که لبیک را خالصانه گوید شهیدش کنى ولى من توفیقش را نیافتم، ولى سوگند به نام با جلالت این بار خالصانه رو به سویت آورده ام، مسیرم راهموار کن تا کربلا را در آغوش کشم، تا رنج هایى که بر رهبرم حسین(علیه السلام)داده شده مشاهده کنم، با على اکبر و قاسم درد دل کنم. نصیبم گردان، تا در جوار آن ها بیارامم چرا که آنها زخم قلبشان با من یکى است. خداى من، اى که به نهانم آگاهى، عاشقت شده ام، مگر وعده ندادى که عاشق عاشقانت هستى و آن ها را به سوى خویش مى خوانى و شهید مى گردانى، پس به عهدت وفا کن دریاب مرا. امام زمان چشمان گنه کارم پر از اشک است، بار گناهم کمرم را خم کرده، شفیع واقع شو بین من و خدا؛ چه بسیار اشک ریخته ام، فریاد زده ام و صدایت کرده ام.(16)
*****
شعری ازامام خمینی(ره) درباره ی امام مهدی(عج)
غم مخور ایام هجران رو به پایان می رود/ این خماری از سرما می گساران می رود
پرده را از روی ماه خویش بالا می زند/ غمزه را سر می دهد غم از دل و جان می رود
بلبل اندر شاخسار گل هویدا می شود/ زاغ با صد شرمساری از گلستان می رود
محفل از نور رخ او نور افشان می شود/ هر چه غیر از ذکر یار از یاد رندان می رود
وعده ی دیدار نزدیک است یاران مژده باد/ روز وصلش می رسد ایام هجران می رود(17)
*****
نامه ی یک جوان به امام مهدی(عج)
السلام علیک یا ابا صالح المهدی علیه السلام
با عرض سلام خدمت آقا و مولایم
امیدوارم حالتان خوب باشد و اعمال ما شما را ناراحت نکرده باشد و از دست ما راضی باشیدودر دعاهایتان ما را فراموش نکنید.
آقاجان! اگرچه ما لیاقت دیدن جمال نورانی و هاشمی شما را نداریم ولیکن همیشه دل ما پیش شماست و قلب ما برای شما و به عشق شما می تپد.
آقاجان! در نمازمان از خدا به وسیله این دعا ظهورتان را می خواهیم « یا رب الحسین بحق الحسین اشف صدر الحسین بظهور الحجة»
آقاجان! ما چشم هایمان را فرش قدمهایت می کنیم و منتظرت هستیم تا بیایی و فدای قدوم مبارکتان شویم.
آقاجان! نمی دانم از دوری شما چه بگویم؟ شما را به مادرتان فاطمه سلام الله علیها قسمتان می دهم بیایید. م کاظمی 21ساله از اراک (18)
*****
نوا
مناجات با امام زمان(عج)
مناجات با امام زمان(عج) با نوای حاج محمود کریمی
مناجات با امام عصر(عج) با نوای حاج محمدرضا طاهری
-------------------------------------------------------------------
منابع:
1-در کتاب ترجمه مکیال المکارم ج2 ص212 به نقل از اصول کافی 2/496 ح 2 از امام باقر علیه السلام روایت شده که فرمودند: همانا یاد ما از[مصادیق] یاد خداست و یاد دشمنان از [مصادیق] یاد شیطان می باشد.
2- سوره صف، آیه 8
3- سوره توبه آیه 32
4-سوره طه آیه 132
5-پایگاه اطلاع رسانی حوزه،فرورین و اردیبهشت 1376 شماره 1
6-کمال الدین و تمام النعمه،ج 1، باب 29 روایات امام مجتبی علیه السلام درباره غیبت امام دوازدهم ص 583- 582
7- عصر زندگی و چگونگی آینده انسان و اسلام (پژوهشی در انقلاب جهانی امام مهدی (عج) محمد حکیمی ج 1 صص79-78
8-امام مهدی (عج) ده انقلاب در یک انقلاب صص23-22
9- در کتاب سرمایه سعادت و نجات، (ص 29 - 31) همین حکایت را با اندک تفاوت بدون اینکه نام اردبیلی و پدرش برده شود، نقل کرده است،قصص العلماء، ص 343، تاریخ اردبیل و دانشمندان، ج 1، ص 61، نشریه موعود
10- برکات حضرت ولی عصر (عج) صص 38-37 برگرفته از عبقری حسان، ج 2، ص 64، س 24
11- سوره نمل /65
12-سوره طه /126-124
13- احتجاج طبرسی با ترجمه جعفری، صص599-596
14- احتجاج طبرسی(طبع جدید)، صص551-549
15-سوره بقره آیه 216
16- سایت شهدای بسیجی شهرستان ری 2700shahid.mihanblog.com
17- دیوان امام ص105، بهمن ماه سال 1365
18- نامه های دختران با امام زمان (عج) صص64-63