جمعههای انتظار / بسته آدینه برای امام زمان(عج)؛
به نام خدای مهربان - خدایا!
اى پروردگار نور عظیم، پروردگار کرسى بلند، پروردگار دریاى جوشان، فرو
فرستنده تورات و انجیل و زبور، پروردگار سایه و حرارت آفتاب، نازل کننده
قرآن بزرگ، پروردگار فرشتگان مقرّب و پیامبران و رسولان...
خدایا! از تو مىخواهم مرا، از یاران و مددکاران و دفاعکنندگان از مولایم مهدی(عج) قرار دهی، از کسانی که مشتاق اویند. آنهایی که آرزویشان است مولایشان از آنان درخواستی داشته باشد و آنان با سر و جان اطاعت کنند، شیعیانی که در غیبت و حضور مولایشان مدافع او هستند و از مجاهدانی که در رکابش به شهادت میرسند.
خدایا! اگر بین من و مولایم مهدی(عج) مرگى که بر بندگانت حتمی و قطعى ساختى، حائل شد، کفن پوشیده، با سلاحی آماده، از قبر بیرون بیآور تا دعوت آن بزرگوار را لبیک گویم.
خدایا! آن جمال با رشادت و پیشانى ستوده را به من بنمایان، تا با یک لحظه دیدنشان چشمانم سرمه سود شوند.
پروردگارا! در گشایش امر مولایم شتاب کن...(1)
*****
امام مهدی(عج) در قرآن
وَأُخْرَى تُحِبُّونَهَا نَصْرٌ مِّنَ اللَّهِ وَفَتْحٌ قَرِیبٌ وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِینَ(2)
و [رحمتى] دیگر که آن را دوست دارید: یارى و پیروزى نزدیکى از جانب خداست.
امام صادق علیه السلام درباره آیه شریفه و اخری تحبونها نصر من الله و فتح قریب فرمود: مقصود در دنیا به پیروزی قائم علیه السلام است.(3) و (4)
*****
امام سجاد علیهالسلام و امام مهدی(عج)
در کتاب شریف کمال الدین و تمام النعمه، شیخ صدوق 7 روایت از امام سجاد علیه السلام درباره ی امام مهدی(عج) آورده که یک روایت درباره ی امامان دوازده گانه و 6 روایت درباره ی حضرت حجت(عج) است.
در روایات اشاره به فتنه ی جعفر کذاب، شباهت امام عصر(عج) به انبیا الهی؛ نوح، ابراهیم، موسی، عیسی، ایوب علیهم السلام و حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم، اشاره به طول عمر حضرت(عج)، اشاره به دو غیبت امام(عج) و ثواب منتظران ظهور امام مهدی(عج) شده است.
حدیث معروف امام سجاد درباره ی منتظران ظهور به این مضمون است:
ای ابا خالد! مردم زمان غیبت آن امام که معتقد به امامت و منتظر ظهور او هستند، برترین مردم همه زمان ها هستند. زیرا خدای تعالی چنان عقل و فهم و معرفتی به آنها ارزانی داشته که غیبت [و عدم حضور امام] برای آنها همانند مشاهده [و حضور امام] است. خداوند مردم این زمان را به مانند کسانی قرار داده که با شمشیر در پیشگاه رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم جهاد می کنند. آنها مخلصان واقعی، شیعیان راستین ما و دعوت کنندگان به سوی دین خدا در پنهان و آشکار هستند. آنگاه فرمود: انتظار فرج (گشایش) از بزرگترین گشایش هاست.(5)
*****
طرح گرافیکی
برای دریافت پوستر در ابعاد بزرگ روی آن کلیک کنید
*****
ویژگیهای امام مهدی(عج)
مضطر
یکى از لقبهاى معروف امام عصر علیهالسّلام است. در کتابهاى لغت بهمعناى درمانده و ناچار به کار مىرود. در بسیارى از ادعیه و روایات از حضرت مهدى علیه السّلام با لقب مضطر یاد شده است. از جمله در قسمتى از دعاى ندبه آمده است: «این المضطرّ الذى یجاب اذا دعى(6) کجاست آن مضطرى که چون دعا کند، خواست او به اجابت مىرسد...
امّا چرا به امام عصر علیه السّلام لقب مضطر داده شده است؟ از بررسى مجموعه روایات مربوط به این بحث چنین برمىآید که امام معصوم بهعنوان حجّت الهى در خیرخواهى به بندگان خدا و محبت به آنان از پدر و مادر به آنها مهربانتر است؛ کدام اضطرار سختتر از این است که کسى حجّت خدا باشد و مسئولیت حفظ و تبلیغ و ترویج و حاکمیّت بخشى به همه احکام و ارزشهاى الهى را برعهده داشته باشد، امّا در شرایطى واقع شود که ببیند حکام جور از یک طرف و منافقان و انسانهاى هواپرست از طرف دیگر احکام حیاتبخش الهى را زیر پا مىگذارند و بندگان خدا را از مسیر سعادت واقعى منحرف مىسازند و آنها را به بىراهه سوق مىدهند.(7)
همینطور در روایتى که از امام صادق علیه السّلام دربارۀ تفسیر آیه: «أَمَّنْ یُجِیبُ اَلْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ یَکْشِفُ اَلسُّوءَ...»(8) وارد شده چنین آمده است: سوگند به خدا منظور از مضطر در این آیه قائم آل محمد صلّى اللّه علیه و اله است. وقتى که در آخر الزمان ستم و بیداد و فساد در نتیجه سلطه پیدا کردن مستکبران و انحراف مردم از صراط مستقیم سرتاسر جهان را پر ساخت، آن حضرت در بین رکن و مقام [در مسجد الحرام]دو رکعت نماز مىخواند و آنگاه دست به دعا برداشته از خداوند تعجیل در فرج خود را مىخواهد و پروردگار عالم نیز دعاى او را اجابت نموده و به او اذن ظهور مىدهد و به دنبال این واقعه مبارک آن حضرت به برکت امدادهاى غیبى و همچنین یارى انسانهاى مؤمن و شجاع-که در آن زمان از سرتاسر عالم به گرد آن حضرت جمع شدهاند- بساط ستم را از روى زمین برخواهد چید.(9) و (10)
*****
امام مهدی(عج) و منتظران
سید ابوالحسن اصفهانی
سید ابوالحسن در 1284هـ.ق در روستای کوچک «مدیسه» از توابع «لنجان» استان اصفهان دیده به جهان گشود.
پس از اتمام دوره ابتدایی، وارد حوزه علمیه اصفهان گردید و از محضر بزرگانی چون: آیة الله محمد ابراهیم کلباسی، حکیم قشقایی، سید محمد باقر درچه ای، و چهارسوقی بهره مند گردید. در 24 سالگی برای کسب سطوح عالی حوزه به نجف اشرف هجرت کرد و در درس حضرات آیات:
آخوند خراسانی، سید محمدکاظم یزدی و میرزا حسن شیرازی شرکت جست. سه سال هم در کربلا و سامرا به سر برد.
در 1355هـ.ق پس از فوت آیت الله نائینی مرجعیت دینی و زعامت حوزه را برعهده گرفت. سید ابوالحسن اصفهانی تنها یک فقیه نبود، بلکه خصوصیات اخلاقی از او مرجعی عارف ساخته بود. از بارزترین خصوصیات او گذشت بود. به عنوان نمونه در 1349هـ.ق. شخصی که کینه خصوصی با ایشان داشت، فرزند برومندش حجه الاسـلام والـمـسـلـمین سید محمدحسن را در صف نماز جماعت به قتل رساند. قاتل پس از ارتکاب جرم دستگیر و زندانی شد. خبر به ایشان رسید، فوراً شخصی را به عنوان نماینده خود به دادگستری فرستاد تا اسباب آزادی قاتل فرزندش را فراهم کند. و اظهار نمود که قاتل هم مانند فرزند من است. راضی نمی شوم یکی از فرزندانم کشته شود و دیگری زندانی گردد. سید ابوالحسن اصفهانی، مصداق بارز یک عالم ربّانی بود. وسعت بیکران اندیشه و تعالی روح او، عقل ها را به تحیّر وا می داشت. نقل کرده اند: فردی که برای پرداخت اجاره منزل خود دچار مشکل شده بود، مسأله را با مرحوم آیت الله اصفهانی در میان نهاد، ولی فردای آن روز با شهادتِ فرزند ایشان مواجه شد و پنداشت که با این واقعه هولناک، دیگر جایی برای حلّ مشکلش نیست. با این حال، در مراسم تشییع جنازه، دید که سید به طرف وی می آید و چون به او رسید، مبلغ در خواستی را به ایشان پرداخت نمود.
از خصوصیات دیگر او ساده زیستی بود. یکی از علما در این باره نقل می کند: «از کوچهای که خرابهای در آن قرار داشت، به همراه آیت الله اصفهانی میگذشتم، ایشان به من فرمود: من با خانوادهام پانزده روز در این خرابه ساکن بودیم، چون صاحبخانه ما به من گفته بود که دیگر راضی نیست در خانه اش باشیم، به ناچار آنجا را تخلیه و به این خرابه منتقل شدیم تا اینکه خانه دیگری اجاره کردیم.
سید ابوالحسن اصفهانی نسبت به مال و اموال دنیا بی اعتنا بود و با وجود اینکه خودش نیاز داشت به فقرا کمک می کرد. آیت الله محمدتقی شیرازی که از وضعیت آیت الله اصفهانی آگاه شد 500 لیره طلا برایش فرستاد تا برای خود منزلی تهیه کند. آیت الله اصفهانی آن مبلغ را به نانوایان شهر داد تا برای تهیدستان و طلاب نان بپزند.
آیت الله ابوالحسن اصفهانی پس یک عمر تلاش و کوشش در راه تعلیم و تعلم، پس از یک بیماری کوتاه و در پی بازگشت به کاظمین از لبنان، در شب 9 ذی الحجه 1365 در سن 81 سالگی دار فانی را وداع گفت. پس از تشییع باشکوهی، پیکر او را در صحن مطهر امام علی علیه السلام به خاک سپردند.(11)
ایشان مفتخر به نامه ای از امام مهدی(عج) با این مضمون شده اند: «اُرخِص نَفسَک وَ اَقبِل مجلِسَک فِی الدِّهلیز واقضِ النّاس نحن نَنصُرکُ؛ یعنی، دیدارخودت را برای مردم آسان کن! و در دسترس همه قرار بگیر و محل نشستن خود را در دهلیز خانه ات قرار بده تا مردم سریع و آسان با تو ارتباط داشته باشند و حاجت های مردم را برآور، ما یاریت می کنیم.»(12)
تشرفات
مرحوم آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی(ره) از آیات و مراجعی بود که بی واسطه به فیض ملاقات حضرت مهدی، صاحب الزمان ارواحنا له الفداه مشرف شده بود. یکی از آن موارد، قضیه شگرفی است که مرحوم شیخ محمد شریف رازی در جلد اول کتاب گنجینه دانشمندان نقل کرده است.
او می نویسد:
علامه حاج سید محمد حسن میرجهانی طباطبایی، صاحب تألیفات مفید که از خواص اصحاب ایشان بودند حکایت کرده اند که یکی از علمای زیدیه به نام سید بحرالعلوم یمنی وجود حضرت ولی عصر علیه السلام را انکار می کرد و با علما و مراجع شیعه آن روز مکاتبه کرده و برای اثبات وجود و حیات آن حضرت برهان می خواست و آقایان از کتب اخبار و تواریخ عامه و خاصه اقامه دلیل می کردند؛ ولی وی قانع نمی شد و می گفت: من هم این کتب را دیدهام.
تا اینکه برای مرحوم آیت الله اصفهانی نامه نوشت و جواب قاطعی خواست. سید در جواب مرقوم فرمود: جواب شما را باید مشافهتاً بدهم، شما طی سفری به نجف مشرف شوید.
آن سید یمنی با فرزندش سید ابراهیم و چند تن از مریدان خاصش، به نجف اشرف مشرف و همه علما از جمله مرحوم آیت الله اصفهانی از وی دیدن کردند. سید یمنی عرض کردند من روی دعوت شما، به این مسافرت آمدم، جوابی که وعده فرمودید بدهید. ایشان فرمودند: شب بعد به منزل من بیایید.
شب بعد به منزل آسید ابوالحسن آمدند و پس از صرف شام و رفتن اکثر میهمانها و گذشتن نیمی از شب، نوکر خود، مشهدی حسین چراغدار را طلبیده و به سید یمنی و فرزندش فرمودند: برویم.
پرسید: کجا؟
فرمود: برویم تا وجود گرانمایه ی آن حضرت را به شما نشان دهم و شما با دیدگان خود جمال جهان آرای او را بنگرید تا هیچ تردیدی بر جای نماند و به اوج یقین برسید.
علامه میر جهانی که خود در آن نشست حضور داشته، می گوید: ما شگفت زده بلند شدیم و تا درب منزل رفتیم. به ما فرمودند: شما نیایید و خود به اتفاق سید و فرزندش رفتند و ما ندانستیم کجا رفتند.
تا روز بعد که سید ابراهیم یمنی، فرزند بحرالعلوم مزبور را ملاقات کردم و از جریان شب پرسیدم. گفت: الحمدلله (بحمدالله) ما مستبصر و اثنی عشری شدیم.
گفتم: چطور؟
گفت: برای اینکه آقای اصفهانی حضرت ولی عصر امام زمان علیه السلام را به پدرم نشان داد.
تفصیل آن را پرسیدم.
گفت: ما از منزل که بیرون آمدیم، نمی دانستیم به کجا می رویم؛ تا اینکه از شهر خارج و وارد وادی السلام شده و در وسط وادی جایی بود که آن را مقام مهدی علیه السلام می گفتند.
چراغ را از مشهدی حسین گرفته و خود به اتفاق پدرم و من وارد آن محیط شدیم. پس آقای اصفهانی خود از چاه آنجا، آب کشیده و تجدید وضو کرد و ما به عمل او می خندیدیم؛ آنگاه وارد مقام شد و چهار رکعت نماز خواند و کلماتی گفت؛ ناگاه دیدیم آن فضا روشن گردید، پس پدرم را طلبید.
وقتی وارد آن مقام شد طولی نکشید که صدای گریه پدرم بلند شد و صیحه ای زد و بیهوش شد؛ نزدیک رفتم. دیدم آقای اصفهانی شانه های پدرم را مالش می دهد تا به هوش آمد و وقتی از آنجا برگشتیم پدرم گفت: حضرت ولی عصر حجه بن الحسن العسکری علیه السلام را مشافهتاً زیارت کردم. و با دیدنش مستبصر و شیعه اثنی عشری شدم.
سید مزبور بعد از چند روز از نجف اشرف به یمن مراجعت نمود و چهار هزار نفر از مریدان یمنی خود را، شیعه اثنی عشری نمود.(13)
*****
صوت
سخنرانی دکتر غلامعلی افروز پیرامون پیوند محرم و مهدویت
*****
امام مهدی(عج) و شهدا
شهید سیدرضا پورموسوی
به سال ۱۳۴۵ دردزفول متولد شد و 22 سال بعد، در عملیات والفجر۱۰ به شهادت رسید.
«سید رضا»، در میان همرزمان خود به مراتب عالی سلوک و عرفان شناخته می شد. وصیت نامه ی او که متن کامل آن را خواهید خواند، خالی از هرگونه مسائل دنیوی است و تنها تجدید پیمانی است با ارکانِ اعتقادی اش. پس از شهادتش، در میان دست نوشته های او، چند خطی بیش از دیگر نوشته ها جلوه نمود و دل همرزمان و آشنایان او را به درد آورد.
«یکی از همسنگرانم بسیار به قرائت زیارت جامعه ی کبیره مقید بود. خیلی دوست داشتم بدانم که برکات خواندن این زیارت چیست!؟ تا اینکه در ایام ماه مبارک رمضان به مرخصی رفتم.فرصتی دست داد تا خداوند مرا با این زیارت دلنشین آشنا کند.
در مسجد امام حسن عسگری (ع) دزفول بودم دوستان از طریق ویدئو درس اخلاق آیت الله مشکینی را پخش کردند. آن روز کلام این عالم فرزانه، بویژه فراز پایانی آن در خصوص مداومت بر قرائت زیارت جامعه کبیره و اثرات معنوی آن، بسیار بر دلم نشست.
تصمیم گرفتم هر هفته شب سه شنبه با توجه به اینکه نامه ی عمل شیعیان بر امام عصر(عج) عرضه می شود، من نیز با خواندن زیارت جامعه کبیره توسلی به آن بزرگوار داشته باشم. پس از مدتی هر هفته به نیت یکی از چهارده معصوم این زیارتنامه را با عشق خاصی زمزمه می کردم.
... این طریق عاشقی را تا بعد از عملیات کربلای ۴ در سال ۱۳۶۵ ادامه دادم تا اینکه...
شب سه شنبه بود. با دوستان همرزم در واحد دیده بانی لشکر ولی عصر(عج) در خرمشهر کنار هم بودیم، می گفتیم و می شنیدیم.
رفقا از جنگ و خاطرات گذشته سخن می گفتند. اما من شدیدا بی قرار بودم!
حال عجیبی داشتم. زمان عاشقی فرارسیده بود. قرار من با مولایم در ساعت ۱۱ شب بود.
هر چه بود گذشت گفت و شنود همسنگران به انتها رسید.خواب شیرین چشمان همه را ربود.
ناراحت بودم دیر شده بود رفتم به سراغ قرار همه هفته. با خودم گفتم از ادب به دور بود که با این برادران این گونه رفتار کنم و از میان جمعشان برخیزم.
صد تکبیر مقدمه زیارت جامعه کبیره را سر دادم که ناگهان همه چیز تغییر کرد!
چشمانم بسته شد و پرده ها کنار رفت! همه چیز عوض شد.
دیگر نه جبهه بود و نه سنگر! متوجه شدم که به حالت دو زانو در برابر آقا و سرور و مولای بزرگوارم نشسته ام. آقا و مولایم چهره ای زیبا، قامتی رشید و لباسی درخشان بر تن داشتند. سه نفر با لباس ساده نظامی در سمت راست آن بزرگوار و سه نفر سمت چپ آن حضرت به حالت دو زانو نشسته بودند. مولای ما به من خطاب کردند و فرمودند:
ناراحت نشو، همین کسانی که تو با آنان همنشین هستی من هم با تعدادی از ایشان همنشین هستم.
بعد هم چند کلامی با مولایمان، ولی عصر(عج) صحبت کردم. من در آن لحظه با حالت تضرع و زاری، در حالی که حالتم قابل وصف نبود و در پوست خویش نمی گنجیدم، شروع به خواندن زیارت جامعه ی کبیره کردم.»
... بعد ها ماجرای عجیب و زیبای دیگری رقم خورد...
سید رضا دوستانی داشت که از سادات بودند؛ سید هیبت الله فرج اللهی، سید مصطفی حبیب پور و سید رضا نوروز سال ۱۳۶۷ هر سه آنها در یک شب یک خواب شبیه هم دیدند! آنها لوحی را در مقابل امام زمان(عج) دیدند که نامشان بر روی آن نوشته شده بود. هر سه آنها به این رویا اشاره کردند اما توضیح بیشتری ندادند! تا اینکه سید رضا پور موسوی در سومین روز از بهار سال ۱۳۶۷ در عملیات والفجر ۱۰ به همراه دو یار همیشگی خود بهاری شد.(14)
وصیت نامه شهید
بسم الله الرحمن الرحیم
الْحَمُدلِلّهِ الّذی هَدانا لِهذا و ما کُنا لِنَهْتَدِیَ لَولا اَنْ هَدینُا الله
اشهد انّ لا اله الا الله، وَاشهدانّ محمّداً رسول الله واشهدان علیّاً ولی الله وان ائمة المعصومین اوصیاء رسول الله
اِنَّ الَّذینَ یَشْتَروُنَ بِعَهْدِ اللهِ وَ ایمانهِمْ ثَمَناً قَلیلاً اُولئکَ لاخَلاقَ لَهُمْ فی اْلاخِرَةِ وَلایُکَلِمُهُمُ اللهُ وَلایَنْظُرُ اِلَیْهِمْ یَوْمَ الْقِیمةَوَلایُزَکّیهِمْ وَلَهُمْ عَذابٌ اَلیمٌ *ال عمران*
حمد و سپاس خداوندی را که نعمت و رحمتش را برما ارزانی داشت و به ما شناساند، باشد که در طریق عبودیتش بنده ایی شاکر و صابر باشم. انشاء الله
مرا عهد و پیمانی بود با ولایت علی بن ابیطالب علیه السلام در غدیر خم و آه و ناله ای از بیت الاحزان فاطمة زهراءقره العین الرسول در سینه.
صدای فراخوانی رسول اکرم برای بیعت با ولایت علی علیه السلام در غدیر و فریاد فریاد خواهی حسین علیه السلام در کربلا در گوشم طنین انداز بود و حالا فرزند فاطمة زهرای اطهر مرا برای تجدید بیعت با ولایت علی علیه السلام می خواند. آیا اجابت نکنم؟ نه والله که اجابت نمایم.
بر طریق خونین ولایت علی علیه السلام کسانی بودند که بر عهد و پیمانشان وفا نمودند و ایستادگی کردند و حالا ما میراث دار آن شهیدان شده ایم، پس با هم اقتدا به راه سرخ شهیدان می کنیم و دست برنمی داریم.
مِنَ الْمُؤْمِنینَ رِجالٌصَدَقُوا مَاعاهَدوُ اللهِ عَلَیْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضی نَحْبَهُ وَ مَنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِر وَمابَدَّلُوا تَبْدیلاً - 23 احزاب
و اگر قرار است کسانی بر این طریق پایدار باشند و به عهد خود وفا نمایند اولاترین و سزاوارترین کسان بنی هاشم می باشند که همة وجود خویش را فدا سازند.
آنچه را که در خاتمه سزاوار می بینم تذکر دهم این می باشد که اگر در طول و مدت همنشینی هائی که با بعضی از دوستان و برادران داشته ام و از آنها خواسته ام که برایم حرف بزنند دربارة بعضی از مسائل و یا اینکه من برای آنها مطالبی را بیان داشته ام نه قصد داشته ام خدای ناکرده آنها را حقیر سازم و سرزنش نمایم و نه اینکه بخواهم بر آنها فخرفروشی و اظهار دانائی و خود بینی نمایم بلکه فقط و فقط توجهم این بوده که اصلاحی در اعمال صورت بندد و این در نظرم بوده که «یااَیُّهّا الَّذینَ امنَوا اَتّقوُا اللهَ وَ قوُلوُا قُوْلاً سَدیداً یُصْلِحْ لَکُمْ اَعْمالَکُمْ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ ذُنوُبَکُمْ وَمَنْ یَطِعِ اللهَ وَرَسُولَهُ فَقْدفازَفَوْزاً عَظیماً» --71/70 احزاب
و از خداوند متعال می خواهم که اعمال ناقص و نارسای ما را خود به کمال برساند با رحمتش با ما معامله نماید و ما را محروم از عنایت و توفیقش نسازد. انشاء الله.
و از خدای عزوجل خواهانم که خودش جزای زحمات پدر و مادرم را بدهد که او اجر و ثواب بغیر حساب می دهد.
رَبَّنا لا تُزِغْ قُلُوبَنا بَعْدَ اِذهَدَیْتَنا وَ هَبْ لَنا مِنْ لَدُئْکَ رَحْمَةً اِنَّکَ اَنْتَ الْوَهّاب. 21/8/66 ماووت عراق14
*****
قصیدهای از شهید شیخ فضل الله نورى قدّس سرّه برای امام مهدی(عج)
اى آن که کسى سرو چو قد تو ندیده/ چون لعل لبت غنچه ز گلزار نچیده
چون نرگس مستت به همه گلشن عالم/ نه دیده چنین دیده و نه گوش شنیده
خضر ار لب لعل تو نمىکرد تمنا/ تا حشر به سرچشمهى حیوان نرسیده
نشناخته گفتند گروهى که خدایى/ پس مد شناساى تو را چیست عقیده
واقف نشد از سر توى اى مخزن اسرار/ جز عارف چل ساله که در خرقه خزیده
مىکرد تجلى اگر این یوسف ثانى/ دلباختگان دل عوض دست بریده
دانم به یقین گر به رخت پرده نبودى/ کس یوسف کنعان به کلافى نخریده
در مردمک دیده و از دیده نهانى/ پیدا و نهان، غیر خداوند که دیده
دانى ز چه در پاى گل سرخ بود خار/ از بس که به گلزار ز شوق تو دویده
فاخته سان بهر تو با نغمهى کوکو/ هر لحظه از این شاخ بدان شاخ پریده
از چیست که بلبل شده دلباختهى گل/ زین رو که یکى روز گلى دست تو دیده
آن روز که من باخته ام نرد محبت/ دانسته ام آخر به کجا کار کشیده
دیری است زند زلف تو اندر دل ما نیش/ افسون، نکند چاره ی این مارگزیده
پنهان زعدویی، ز محبان ز چه ای دور/ جان ها به لب از، هجر تو ماه رسیده(15)
******
نوا
مناجات با امام زمان(عج)
مناجات با امام زمان(عج) با نوای عبدالرضا هلالی
-------------------------------------------------------------------
منابع
1- ترجمهی فرازهایی از دعای عهد
2- سوره صف آیه 13
3- تفسیر القمی 2/365
4- مستدرک کتاب المحجه ص 268
5- کمال الدین و تمام النعمه ج1 صص593-585 باب 31 روایات امام سجاد علیه السلام درباره ی دوازدهمین امام و غیبت او
6- مفاتیح الجنان، دعاى ندبه
7- نشریه موعود، شماره 34 ، ص 32
8- سوره نمل، 62
9- بحار الانوار، ج 51 ، ص 48
10-موعود نامه فرهنگ الفبایی مهدویت، مجتبی تونه ای ص670
11- ره توشه عتبات عالیات؛ جمعی از نویسندگان، سایت اندیشه قم
12- ملاقات علمای بزرگ اسلام با امام زمان(عج) ص50 به نقل از کرامات صالحین
13-همان صص57-53
14- سایت مشرق نیوز 18 آذرماه 1391، کتاب چهل روایت از دلدادگی شهدا با امام زمان(عج)، سایت خط مقدم دزفول3
15-درانتظار ققنوس کاوشی در قلمرو مهدی شناسی و مهدی باوری صص332-331