جمعه های انتظار/ بسته آدینه برای امام زمان (عج)؛
به نام خدای مهربان - مهدی جان! باز هم عاشورای دیگر گذشت. عاشورایی که عاشورای ظهور شما نبود!
آقا! سخت است شمردن جمعه ها و ماههایی که در نیآمدنتان بر ما می گذرد. سخت است یادآوری جنایاتی که بر خاندان رسالت رفت، بی آنکه انتقامی از جانیانش گرفته شده باشد و سخت تر روی در نقاب خاک کشیدن آنهایی است که عمری با اشتیاق دیدن روی منتقم خون حسین علیه السلام روزگار گذراندند.
شاید تا محرم سال بعد ما هم به آنها بپیوندیم، بی آنکه از چشمه زلال حضورتان بهره ای ببریم.
یا ایها العزیز! تعجیل ظهورت را از خدا بخواه. جوشش خون سرخ حسین علیه السلام در رگهای ما فقط با ظهور سبز شماست که آرام می گیرد.
مولاجان! شیعه قرنهاست با آرزوی انتقام از قاتلین مظلوم کربلا چشم به افق ظهور دوخته است.*****
امام مهدی (عج) در قرآن
إِذا تُتلی عَلَیهِ آیاتُنا قالَ أَساطِیرُ الأَوَّلِین(1)
هنگامی که آیات ما بر او تلاوت می شود، گوید: این افسانه های گذشتگان است.
امام صادق علیه السلام درباره ی این آیه شریفه فرمود:یعنی قائم علیه السلام را تکذیب می کنند. چون به او می گویند: تو را نمی شناسیم و تو از فرزندان فاطمه سلام الله علیها نیستی، همانگونه که مشرکان به محمد صلی الله علیه و آله و سلم گفتند.(3و2)
*****
امام محمدباقر علیه السلام و امام مهدی(عج)
شیخ صدوق علیه الرحمه در باب 32 کمال الدین و تمام النعمه 16 حدیث مرتبط با امام مهدی (عج) از امام باقر علیه السلام آورده است.
در این روایات به سال آغاز غیبت حضرت (عج)، پنهانی بودن ولادت آن بزرگوار، غیبت حضرت (عج)، دوازده وصی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم، تشکیک مردم در وجود امام مهدی (عج)، اشتراکات حضرت حجت علیه السلام با پنج پیامبر الهی، نشانه های قیام امام (عج)، دوستی با دوستان اوصیای رسول اکرم صلی الله و دشمنی با دشمنان ایشان، اصلاح امر امام (عج) از جانب خداوند در یک شب، گمراهی مردم در زمان غیبت ایشان، منصور به رعب و مؤید به نصر بودن حضرت صاحب (عج) و نمازگذاردن عیسی بن مریم علیه السلام پشت سر ایشان اشاره شده است. در یکی از احادیث، امام باقر علیه السلام درباره ی وضعیت مردم در زمان پیش از ظهور حضرت (عج) صحبت فرموده اند، که با هم می خوانیم:
«... قالَ قُلتُ: یَا بنَ رَسُولِ الله مَتی یَخرُجُ قائِمُکُمْ، قالَ: اِذا تَشَبَهَ الرِّجالُ بِالنساءِ وَ النِساءُ بالرّجالِ، وَ أکتَفی الرِجالُ بِالرّجالِ و النِساءُ بِالنِّساءِ وَ رَکِبَ ذَواتُ الفُروُجِ السُّروجَ وَ قُبِلَتْ شَهادات الزُور وَرُدَّتْ شَهاداتُ العُدُولِ واستَخَفَّ الناسُ بِالدِّماءِ و ارتِکابِ الزِنا وَ أکلِ الرِّبا و اتُّقِیَ الاشرارُ مَخافَةَ اَلسِنَتِهِم وَ خُروجَ السُفیانی مِنَ الشامِ و الیَمانی مِنَ الیَمن و خَسف البِیداء وَ قَتَلَ غُلامٍ مِن آل مُحَمَّدٍ بینَ الرُّکنِ وَ الْمَقامِ اِسمُهُ مُحمدُ بن الحَسَنِ النَفسُ الزَکیّة و جائَتْ صَیحَةُ مِنَ السَّماءِ بِانَّ الحَقَّ فِیه وَ فی شِیعَتِهِ، فَعِندَ ذلِکَ خَُروُجٌ قائِمِنا. فَاذا خَرَجَ أسنَدَ ظَهرَهُ اِلی الکَعبةِ وَ اجْتَمَعَ إلَیه ثَلاثُمِأة وَ ثُلاثَةَ عَشَرَ رَجُلاً وَ اوَلُ ما یَنطقُ بِهِ هذِه الایَةِ «بَقیَّةُ اللهِ خَیْرٌ لَکُمْ اِنْ کُنْتُمْ مُؤمِنینَ » ثُمَّ یَقُولُ: اَناَ بقیَّةُ اللهِ فِی اَرضِه وَ خَلیفَتُه وَ حُجَّتُه عَلَیکُمْ فَلا یسلمُ عَلَیهِ مُسلمٌ اِلا قال: اَلسلامُ عَلَیکَ یا بقیَّة الله فِی أرضِه...»؛
راوی گوید: گفتم: ای پسر رسول خدا! قائم شما کی خروج میکند؟ فرمود: آن گاه که مردان خود را شبیه زنان کنند و زنان، خود را مشابه مردان نمایند و مردان به مردان بسنده کنند و زنان به زنان، و زنان بر زین ها سوار شوند و شهادتهای دروغ پذیرفته شود و شهادتهای عادلان مردود گردد و مردم خون ریزی و ارتکاب زنا و رباخواری را سبک شمارند و از اشرار به خاطر زبانشان پرهیز شود و سفیانی از شام خروج کند و یمانی از یمن، و در بیداء خسفی واقع شود و جوانی از آل محمد«صلّی الله علیه و آله و سلّم» ـ که نامش محمد بن حسن، نفس زکیه است ـ بین رکن و مقام کشته شود و صیحهای از آسمان بیاید و بگوید: حق با او و شیعیان اوست. در این هنگام است که قائم ما خروج میکند و چون ظهور کند، به خانة کعبه تکیه زند و 313 مرد به دور او اجتماع کنند و نخستین سخن او این آیه از قرآن است: (بَقیّةُ اللهِ خَیْرٌ لَکُمْ اِنْ کُنْتُمْ مُؤمِنینَ). سپس میگوید: «منم بقیة الله در زمین و منم خلیفه خداوند و حجت او بر شما» و هر درود فرستندهای، به او چنین سلام گوید:«السلام علیکَ یا بقیةَ الله فی أرضه» (4)
*****
طرح گرافیکی
این الطالب بدم المقتول بکربلاء
برای دریافت پوستر در ابعاد بزرگ روی آن کلیک کنید
*****
ویژگی های امام مهدی(عج)
منتقم
در بعضى از روایات و دعاها از حضرت بقیة اللّه علیه السّلام با لقب «منتقم» یاد شده است. انتقام در لغت به معنى مجازات کردن به کار مىرود.
وقتى امام مهدى علیه السّلام ظهور کنند از قدرتهاى استکبارى، انتقام تودههاى مستضعفى را که سالها تحت سیطره آنها واقع شدهاند خواهد گرفت.
همانگونه که مفاد روایات و دعاها بر این موضوع دلالت دارند؛ به عنوان مثال:
پیامبر اکرم صلّى اللّه علیه و اله در خطبه معروف خود در روز عید غدیر وقتى به توصیف امام مهدى علیه السّلام مىپردازند مىفرمایند:... الا انّه المنتقم من الظالمین الا انّه مدرک کل ثار لاولیاء اللّه عز و جل... آگاه باشید که او [خاتم الاوصیاء مهدى موعود علیه السّلام] انتقامگیرنده از ستمگران است... او خونخواه خون به ناحق ریخته همه بندگان صالح خداست.
احمد بن اسحاق مىگوید: روزى در حضور امام عسکرى علیه السّلام بودم که توفیق زیارت فرزند بزرگوارشان امام مهدى علیه السّلام نصیب من شد. شنیدم که آن جانشین بر حقّ حضرت عسکرى علیه السّلام فرمودند: «انا بقیة اللّه فى ارضه و المنتقم من اعدائه...» من بقیة اللّه در روى زمین خدا هستم که از دشمنان خدا انتقام خواهم گرفت.
در قسمتى از دعاى ندبه در اشاره به این مسئولیت امام زمان علیه السّلام مىخوانیم:
«این الطالب بذحول الانبیاء و ابناء الانبیاء این الطالب بدم المقتول بکربلا...» کجاست آن
منتقمى که خون به ناحق ریخته و پایمال شده پیامبران و فرزندان آنها را طلب خواهد کرد؛ کجاست آنکه از خون شهید کربلا انتقام خواهد کشید؟
نقل شده است که وقتى در روز عاشورا امام حسین علیه السّلام و اصحابش به دست شقىترین انسانها به ناجوانمردانهترین صورت به شهادت رسیدند، ملائکه الهى از این پیشامد بسیار ناراحت شدند و شکایت به درگاه الهى بردند. خداوند متعال در پاسخ به آنها ضمن نشان دادن نور وجود حضرت مهدى قائم آل محمد صلّى اللّه علیه و اله فرمودند: «بذلک القائم انتقم منهم» به توسط این قائم از [قاتلان امام حسین و یارانش]انتقام خواهم گرفت.
در حدیث معراج پیامبر اکرم صلّى اللّه علیه و اله باز در اینباره مىخوانیم؛ وقتى در عرش الهى چشم رسول گرامى اسلام به نورهاى ائمه اطهار علیهم السّلام افتاد و دید یکى از آنها با سایر نورها فرق مىکند، از جانب خداوند متعال ندا رسید که: او همان قائم ماست. او همان کسى است که حلال ما را حلال و حرام ما را حرام خواهد کرد...
من به توسط او از دشمنان انتقام خواهم گرفت. همانگونه که از تکتک این روایتها و نظایر آنها برمىآید، مهدى موعود علیه السّلام آن دست انتقام خداوندى است که همه حقوق پایمالشده انسانهاى صالح و مظلوم در طول تاریخ را از دشمنان باز خواهد ستاند. و هرکجا خونى به ناحق ریخته شده است انتقام آن را از عاملان آن خواهد گرفت.
امیر مؤمنان على بن ابى طالب علیه السّلام فرمود: «به خدا قسم من و این دو فرزندم [امام حسن و حسین علیهما السّلام]شهید خواهیم شد، خداوند در آخر الزّمان مردى از فرزندانم را به خونخواهى ما بر خواهد انگیخت و او مدّتى غایب خواهد شد تا مردم آزمایش شوند و گمراهان جدا گردند، تا جایى که افراد نادان مىگویند: خداوند دیگر به آل محمّد کارى ندارد.
امام زمان علیه السّلام وقتى که به مسجد الحرام برسد، مابین رکن و مقام پنج ندا سر دهد:
ألا یا أهل العالم انا الامام القائم الثّانى عشر؛
ألا یا أهل العالم انا الصّمصام المنتقم؛
ألا یا أهل العالم انّ جدّى الحسین قتلوه عطشانا؛
ألا یا أهل العالم انّ جدّى الحسین طرحوه عریانا؛
ألا یا أهل العالم انّ جدّى الحسین سحقوه عدوانا؛
اى مردم جهان! من امام دوازدهم قائم هستم،
اى مردم جهان! من شمشیر برّان انتقام گیرنده هستم.
اى مردم جهان! جدّم حسین علیه السّلام را با لب عطشان کشتند.
اى مردم جهان! جدّم حسین علیه السّلام را بعد از کشته شدن برهنه بر زمین انداختند.
اى مردم جهان! پیکر جدّم حسین علیه السّلام را پس از کشته شدن، از روى دشمنى، پامال سمّ اسبان و ستوران قرار دادند.(5)
*****
امام مهدی(عج) و منتظران
سید علی قاضی
حاج سید علی آقا قاضی فرزند حاج سید حسین قاضی است. ایشان در سیزدهم ماه ذی الحجة الحرام سال 1285هـ.ق. در تبریز متولد شد. بعد از بلوغ و رشد به تحصیل علوم ادبیه و دینیه مشغول گردید و مدتی در نزد پدر بزرگوار خود و میرزا موسی تبریزی و میرزا محمد علی قراچه داغی درس خواند.
پدر ایشان، سید حسین قاضی، انسانی بزرگ و وارسته بود که از شاگردان برجسته آیت الله العظمی میرزا محمد حسن شیرازی بود و از ایشان اجازه اجتهاد داشت.
پدرسیدعلی به علم تفسیر علاقه و
رغبت خاص و ید طولایی داشته است، چنانکه سید علی آقا خودش تصریح کرده که
تفسیر کشاف را خدمت پدرش خوانده است. همچنین ایشان ادبیات عربی و فارسی را
پیش شاعر نامی و دانشمند معروف میرزا محمد تقی تبریزی معروف به «حجة
الاسلام» و متخلص به « نیر» خوانده و از ایشان اشعار زیادی به فارسی و عربی
نقل می کرد و شعر طنز ایشان را که هزار بیت بود از بر کرده بود و می
خواند.
ایشان در سال 1308هـ.ق. در سن 26 سالگی به
نجف اشرف مشرف شد و تا آخر عمر آن جا را موطن اصلی خویش قرار داد.آیت الله
سید علی آقا قاضی از زمانی که وارد نجف اشرف شد، دیگر از آنجا به هیچ عنوان
خارج نشد مگر یک بار برای زیارت مشهد مقدس حدود سال 1330هـ ق به ایران سفر
کرد و بعد از زیارت به طهران بازگشت و مدت کوتاهی در شهرری در جوار شاه
عبدالعظیم اقامت گزید.
ایشان
در نجف نزد مرحوم فاضل شرابیانی، شیخ محمد حسن مامقانی، شیخ فتح الله
شریعت، آخوند خراسانی، عارف کامل حاج امامقلی نخجوانی و حاجی میرزا حسین
خلیلی درس خواند و مخصوصاً از بهترین شاگردان این استاد اخیر به شمار می
آمد که در خدمت وی تهذیب اخلاق را تحصیل کرد.
ایشان جوهره حرکت و سلوک را در سنین نوجوانی
از سید حسین قاضی پدر بزرگوارشان آموخت و بعد از آن که به نجف اشرف مشرف
شد، نزد آیت الله شیخ محمد بهاری و آیت الله سید احمد کربلایی معروف به
واحد العین و به کسب مکارم اخلاقی و عرفانی پرداخت و این دو نیز از
مبرزترین شاگردان ملاحسینقلی همدانی(ره) بودند.
آقا سید علی آقای قاضی درباره استادش سید
احمد کربلایی می فرماید: « شبی از شبها را به مسجد سهله می گذارنیدم- زاده
الله شرفاً- به تنهایی به نیمه شب یکی در آمد و به مقام ابراهیم علیه
السلام مقام کرد و از پی فریضه صبح در سجده شد تا طلوع خورشید. آنگاه برفتم
و دیدم عین الانسان و الانسان العین آقا سید احمد کربلایی بکاء است، و از
شدت گریه، خاک سجده گاه گل کرده است! و صبح برفت و در حجره نشست و چنان می
خندید که صدای او به بیرون مسجد می رسید.»
سید علی در نجف اشرف، تحصیلات حوزوی خود را نزد اساتیدی از جمله فاضل شربیانی، شیخ محمد مامقانی، شیخ فتح الله شریعت، آخوند خراسانی و... ادامه داد و سرانجام کوشش های خستگی ناپذیر مرحوم آیت الله قاضی در راه کسب علم، کمال و دانش، در سن 27 سالگی به ثمر نشست و این جوان بلند همت در عنفوان جوانی به درجه اجتهاد رسید.
ایشان از جوانی به دنبال تزکیه و تهذیب نفس و کسب معنویت و معارف بلند اسلام بود و در این راه چهل سال صبر و مجاهده کرد و چهل سال درد طلب و عشق، آرام و قرار و خواب و خوراک را از وی ربوده بود. آن قدر خود را به ضوابط و آداب شرع و رعایت مستحبات و ترک مکروهات ملزم ساخته بود تا امری از محبوب فرو نماند و آن قدر بر آن اصرار می کرد که به حسب طاقت بشری هیچ مستحبی از او فوت نمی شد. یکی از مخالفین ایشان می گوید: « من سفر بسیار کردم، با بزرگان عالم اسلام محشور بوده ام و از احوال بسیاری از آنان بالمشاهده آگاهم اما حقیقتاً هیچ کس را همانند قاضی تا بدین حد مقید به آداب شرع ندیده ام.»
خود ایشان می گفت: «چون بیست سال تمام چشمم را کنترل کرده بودم، چشم ترس برای من آمده بود، چنان که هر وقت می خواست نامحرمی وارد شود از دو دقیقه قبل خود به خود چشم هایم بسته می شد و خداوند به من منت گذاشت که چشم من بی اختیار روی هم می آمد و آن مشقت از من رفته بود.»
آیت الله نجابت از قول ایشان می گوید: «چهل سال است دم از پروردگار عالم زدم. چند مرتبه خواستند مرا بکشند، آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی نگذاشت و خدا هم کمکم کرد! در این مدت نه خوابی دیدم، نه مکاشفه ای، نه رفیقی، نه همدردی، چهل سال است که در را می کوبم و خبری نیست.»
بیت زیر از اشعار ایشان می باشد:
و لا تکن کمثل من ان فتح الباب خرج /و الزم و کن کمثل من ان فتح الباب ولج
اگر دری باز شد، تو بیشتر استقامت به خرج بده؛ بگو خدایا! افزونش کن؛ باید در عبودیت استقامت ورزید، یعنی صبور شد؛ اگر خواستند بکشندش، بگوید من از خدا دست بر نمی دارم؛ اگر نان و آبش را قطع کردند، استقامت کند، و حتی اگر دنیا جمع شود و بگویند بیا صرفنظر کن بگوید صرفنظر نمی کنم.»
*****
آیت
الله قاضی همیشه نماز مغرب و عشاء را، در حرمین شرفین امام حسین علیه
السلام و حضرت ابوالفضل علیه السلام به جا می آورد، و چون به حرم حضرت
ابوالفضل علیه السلام می رسد، با خود می اندیشد که تا به حال در مدت این
چهل سال هیچ چیز از عالم معنا برایم ظهور نکرده، هر چه دارم به عنایت خدا و
به برکت ثبات است. در راه سیّد ترک زبانی که دیوانه است، به طرف او می دود
و می گوید؛ سیّد علی، سیّد علی، امروز مرجع اولیاء در تمام دنیا حضرت
ابوالفضل علیه السلام هستند، و او آن قدر سر در گریبان است که متوجه نمی
شود آن سید چه می گوید! به حرم حضرت ابوالفضل علیه السلام می رود. اذن دخول
و زیارت و نماز زیارت می خواند و می خواهد که مشغول نماز مغرب شود.
آیت الله نجابت می گوید: «تکبیره الاحرام را
که می گوید، می بیند که وضع در اطراف حرم حضرت ابوالفضل علیه السلام به طور
کلی عوض می شود، آن گونه که نه چشمی تا به حال دیده و نه گوشی شنیده و نه
به قلب بشری خطور کرده است. قرائت را کمی نگه می دارد تا وضع تخفیف یابد و
بعد دوباره نماز را ادامه می دهد، مستحبات را کم می کند و نماز را سریع تر
از همیشه به پایان می رساند.
به حرم امام حسین علیه السلام نمی رود و به دنبال جایی خلوت به خانه رفته و برای این که با اهل منزل هم برخورد نکند به پشت بام می رود. آن جا دراز می کشد و دوباره آن حال می آید و بیشتر می ماند. تا اهل منزل سینی چای را می آورد، آن حال می رود. نماز عشاء را می خواند و دوباره آن وضع بر می گردد؛ چیزی که تا به حال حتی به گفته خودش یک ذره اش را هم ندیده است و حالا که دیده نه می تواند در بدن بماند و نه می تواند بیرون بیاید. دوباره که شام را می آوردند، آن حال قطع می شود و نیمه شب دوباره بر می گردد و مدت بیشتری طول می کشد.»
سید علی خود می گوید: «آن چه را می خواستم، تماماً بدست آوردم و امام حسین علیه السلام در را به رویم گشود. ابن فارض یک قصیده تائیه برای استادش گفته؛ من هم یک قصیده تائیه برای امام حسین علیه السلام گفته ام نمره یک! که کار مرا ایشان درست کرد و در غیب را به نحو اتم برایم باز کرد.»
آیت الله نجابت نقل می کند: دفعه اولی که ما آیت الله قاضی را دیدیم، خیلی با ما گرم گرفتند و ما را تحویل گرفتند. در اثر این التفات زیاد، من زبانم باز شد و گفتم: آقا این وضع اهل معرفت به خیال است یا به حقیقت؟ ناگهان ایشان چشمهایش درشت شد و گفت:« ای فرزندم من چهل سال است با حضرت حق هستم و دم از او می زنم این پندار و خیال است؟!»
*****
آیت الله قاضی طی سه دوره، اخلاق و عرفان اسلامی را با کلام نافذ و عمل صالح خویش تدریس فرمود و در هر دوره شاگردانی پرورش داد که هر کدام از بزرگان وادی عرفان و اخلاق محسوب می شوند؛ و البته فقط نام تعدادی از آن ها بر ما معلوم است و این که ایشان در حقیقت چه کسانی را تا قله های بلند عرفان و معنویت بالا کشیده و از شراب گوارای معرفت بر کامشان ریختند، برای ما بصورت کامل و دقیق آشکار نیست. اما به تعدادی از آن ها که مبرز و شناخته شده هستند، اشاره می کنیم:
آیت الله شیخ محمد تقی آملی(ره)
آیت الله سید محمد حسین طباطبائی(ره)
آیت الله سید محمد حسن طباطبایی(ره)
آیت الله محمد تقی بهجت فومنی(ره)
آیت الله سید عباس کاشانی(ره)
آیت الله سید عبد الکریم کشمیری(ره)
آیت الله شهید سید عبدالحسین دستغیب(ره)
آیت الله علی اکبر مرندی(ره)
آیت الله سید حسن مصطفوی تبریزی
آیت الله علی محمد بروجردی(ره)
آیت الله نجابت شیرازی(ره)
آیت الله سید محمد حسینی همدانی
آیت الله سید حسن مسقطی(ره)
آیت الله سید هاشم رضوی کشمیری(ره)
حاج سید هاشم حداد(ره) و...
سیدعلی آقا قاضی پس از سالها تدریس معارف بلند اسلامی و تربیت شاگردان الهی، در روز دوشنبه چهارم ماه ربیع المولود سال 1366 مطابق هفتم بهمن ماه در نجف اشرف وفات کرد و در وادی الاسلام نزد پدر خود دفن شد. مدت عمر شریف ایشان هشتاد و سه سال و دو ماه و بیست و یک روز بوده است.
ایشان شاگردانش و عموم مردم را به نماز اول وقت و نماز شب ترغیب می فرمود. به علامه طباطبایی سفارش نموده بود، دنیا می خواهی ، نماز شب بخوان، آخرت می خواهی نماز شب بخوان.
از آن بزرگوار پرسیدند که آیا می شود در دوره غیبت کبرا به محضر امام زمان (عج) تشرف یافت؟
فرمود: «کور است چشمی که در هر صبح در اولین نگاه چشمش به امام زمان (ع) نیفتد.»
بزرگمردی که به تعبیر امام خمینی (ره) «کوهی پر عظمت از توحید» بود.
عارف کامل واصلی که اکثر عرفای عصر حاضر، به طور مستقیم یا غیر مستقیم، از شاگردان مکتب اخلاقی ـ عرفانی او محسوب می شوند.
مردی که در پرتو ولایت و عنایات ویژه امام زمان (عج) به مقام تشرف و شهود و حضور دایمی رسیده بود.
خود او می فرمود: «وقتی امام زمان روحی فداء ظهور می نمایند، ورد ویژه ای را در گوش 313 نفر یاران ویژه خویش می خوانند. ایشان با قدرت طی الارض شرق و غرب عالم را طی می کنند و چشم بر هم زدنی باز می گردند و شهادت وگواهی می دهند که ولی ا... در روی زمین کسی جز امام زمان(عج) نیست.»
و آن گاه می فرمودند: «من از آن ورد ویژه آگاهم.»
ایشان بیش از هر چیز بر « انس شبانه روزی با قران » و « توسل به حضرت اباعبداالحسین (ع) تاکید می ورزید و می فرمود: « به هر جا که رسیده ام، در سایه تمسک به قران وتوسل به حضرت اباعبدا... الحسین (ع) رسیده ام.»
آیت الله بهجت می فرمودند: « شب قبل از وفات آقای قاضی، کسی خواب دیده بود که تابوتی را می برند که رویش نوشته شده بود «توفی ولیّ الله » فردا دیدند آقای قاضی وفات کرده است.
بعد از ارتحالشان کسى ایشان را در عالم رؤ یا دید و سؤ ال کرد: چه عملى در آنجا از همه مهمتر است ؟ مى فرماید:
زیارت عاشورا. بعد مى گوید: من پشیمانم که چرا روزى یک بار زیارت عاشورا را قرائت کردم و دوبار نخواندم»(6)
*****
تشرفات
تشرف سید علی نقی هندی
آقای سید هاشم هندی (رضوی) نقل کرده است: یکی از سادات محترم هند به نام سید علی نقی هندی، از هند برای تحصیل علوم دینیه به نجف اشرف میآید و در آن وقت مقارن میشود با فوت مرحوم آقا سید محمد کاظم یزدی و سپس آقای میرزا محمد تقی شیرازی، و میبیند که رسالههای بسیاری از طرف افراد بسیاری طبع شده است و طلاب، آن رسالهها را در هنگام خروج مردم از صحن مطهر کربلا به مردم مجانی میدادهاند و در اعطای آنها تنافس مینمودند. این منظره برای آقا سید علی نقی دچار اشکال و شبهه میشود و امر تقلید بر او سخت میشود و نمیداند که از چه شخصی تقلید کند؟
بالأخره با خود قرار میگذارد به حضرت امام عصر «عجّل الله تعالی فرجه» متوسل شود و برای حلّ این معضل از ایشان راهنمایی بخواهد که شخصی را برای تقلید او معرفی کنند، و برای این مهم با خود قرار میگذارد که یک اربعین در مسجد سهله اقامت کند و به عبادت مشغول باشد تا کشف مطلب شود.
هنوز چهل روز به پایان نرسیده بود که ناگاه دید، یک نور بسیار قوی در مقام حضرت حجت ارواحنا فداه ظاهر شد که آن نور، نور امام زمان علیهالسلام بود، و آن نور اشاره کرد به سیدی که تنها در مقام نشسته بود و گفت: «از این سید تقلید کن»
سید علی نقی نگاه کرد و دید این سید آقای حاج میرزا علی آقای قاضی هستند. ناگهان آن نور ناپدید شد؛ ولی میگوید: من با خود گفتم: این معرفیِ این سید به من بود و این تنها کافی نیست، باید خود این سید هم نزد من بیاید و بگوید: حضرت امام زمان امر تقلید تو را به من ارجاع دادهاند.
از این رو از مسجد سهله بیرون آمدم و به مسجد کوفه در آمدم، در آنجا معتکف شدم تا زمانیکه این امر تحقّق یابد و حضرت ولیعصر به آن سید بگویند: برو به نزد سیّد علی نقی و او را از این امر مطلّع کن!
یکروز که در مسجد کوفه نشسته بودم مرحوم قاضی به نزد من آمد و فرمود:
«در احکام دین، هرچه میخواهی از من بپرس و بدان عمل کن، ولی این قضیه را نزد احدی فاش مکن»
سیّد علی نقی میگفت: از آن به بعد من از آن سید تقلید میکردم و هر مسئلهای پیش میآمد از او میپرسیدم تا زمانی که مرحوم قاضی فوت کرد؛ از آن به بعد نسبت به هر مسئلهای که پیش میآید و من حکمش را نمیدانم در خواب مرحوم قاضی به سراغ من میآید و حکم آن را به من میفرماید.(7)
*****
صوت
سخنرانی استاد طاهرزاده پیرامون "فرج، حتمی الوقوع ترین حادثه در انتهای تاریخ"
*****
امام مهدی(عج) و شهدا
پاسدار شهید احمد خادم الحسینى در سال 1332 در شیراز متولد شد. از همان دوران نوجوانى در کنار تحصیل، شبانه کار مى کرد. پس از پیروزى انقلاب اسلامى به عضویت سپاه پاسداران درآمد و در اولین مأموریت به کردستان رفت. در دوران جنگ تحمیلى چند بار به جبهه رفت و یک بار مجروح شد. سرانجام در مورخه 20/2/1361 در مرحله اول عملیات بیت المقدس (فتح خرمشهر) به شهادت رسید. آنچه می خوانید روایتی از مراسم تدفین این شهید بزرگوار.
«پس از عملیات بیت المقدس که منجر به فتح خرمشهر گردید عده اى از شهدایى را که در این عملیات به شهادت رسیده بودند به شیراز آوردند. جمعیت زیادى از مردم در این مراسم تشییع حضور یافته بودند که در میان آنها علماى شهر دیده مى شدند.
اجساد مطهر شهدا در میان حزن و اندوه فراوان مردم بر دستهاى آنان تا «دارالرحمه » شیراز تشییع گردید و پیکرهاى مطهر شهدا در قبرهایى که از قبل آماده شده بود، قرار گرفت.
در شیراز رسم بر این بود که علماى شهر بخصوص روحانیونى که از لحاظ سنى و موقعیت اجتماعى از دیگران ممتازتر بودند مسؤولیت تلقین شهدا را برعهده مى گرفتند. حجة الاسلام و المسلمین طوبائى از روحانیون شهر که امام جماعت مسجد کوشک عباسعلى شیراز بود، نقل مى کرد: شب قبل که براى نماز شب برخاستم مسائلى برایم پیش آمد که دانستم فردا با امری عجیب مواجه مى شوم.
وقتى وارد قبر شدم تا تلقین شهید مورد نظر را انجام دهم، به محض ورود به قبر در چهره شهید حالت تبسمى احساس کردم و فهمیدم با صحنه اى غیر طبیعى روبرو هستم. وقتى خم شدم و تلقین شهید را آغاز کردم، به محض اینکه به اسم مبارک امام زمان(عج) رسیدم مشاهده کردم جان به بدن این شهید مراجعت کرد، چون شهید به احترام امام زمان(عج) سرش را خم کرد، به نحوى که سر او تا روى سینه خم شد و دوباره به حالت اولیه برگشت.
در آن لحظه وقتى احساس کردم حضرت صاحب الزمان(عج) در موقع تدفین آن عزیز حضور یافته است، حالم منقلب شد و نتوانستم با مشاهده این صحنه عجیب و غیرمنتظره تلقین را ادامه دهم.
پس از اینکه حالم دگرگون شد و نتوانستم تلقین شهید را ادامه دهم، به کسانی که بالاى قبر ایستاده بودند و متوجه حال منقلب من نبودند اشاره کردم که مرا بالا بکشند.
وقتى آنها چشمان پر از اشک و حال دگرگون مرا دیدند، سراسیمه مرا از قبر بالا کشیدند و از من پرسیدند: چه شده؟ چرا تلقین شهید را تمام نکردید؟ در جواب به آنها گفتم: اگر صحنه هایى را که من دیدم شما هم مى دیدید مثل من نمى توانستید تلقین شهید را ادامه دهید، و اضافه کردم کسی دیگر برود و تلقین شهید را بخواند و تمام کند چون من دیگر قادر به ادامه این کار نیستم.(12)
بخشی از وصیت نامه شهید
ای ملت مسلمان نگذارید که کافران و منافقان بر شما تسلط پیدا کنند . ای برادران سپاه ، دائما بیدار باشید و سعی تان بر این باشد که این انقلاب روز به روز گسترش پیدا کند و سعی کنید با افکار اسلامی تان و اعمالتان به این حرکت سرعت بخشید.(13)
*****
شعری برای امام مهدی(عج)
ماه غم است و می کشی از سینه آه را
خم کرده است آه غمت قد ماه را
صاحب عزاترین عزادارها بیا
تا بر دلم نگاه کنی این دو ماه را
سد گناه بسته به من راه اشک را
ضامن شو و بگو که نبندند راه را
تا اندکی شبیه تو باشیم این دو ماه
بر تن نموده ایم لباس سیاه را
عمریست دست چادر زهراست بر سرم
از من مگیر سایه این سرپناه را
گفتم حسین و اشک روی گونه ام چکید
دیدم که پاک کرده ای از دل گناه را
آه از دل تو آه ز چشمان عمه ات
چشمی که دیده واقعه قتلگاه را(14)
محمد بیابانی
*****
نوا
مناجات با امام زمان(عج)
مناجات با امام زمان(عج) با نوای حاج محمدرضا طاهری
مناجات با امام زمان(عج) با نوای حاج میثم مطیعی
----------------------------------------------
منابع و پی نوشت ها:
1-سوره مطففین آیه 13
2-تأویل الایات 748
3- ترجمه مستدرک کتاب المحجه فی ما نزل فی القائم الحجه، نشانه های امام زمان (عج) در قرآن ص270
4- کمال الدین و تمام النعمه ، باب32 روایات امام باقرعلیه السلام درباره امام دوازدهم علیه السلام و غیبت او، صص605-594
5- موعودنامه ، فرهنگ الفبایی مهدویت مجتبی تونه ای ، ص704-700، از غروب عاشورای حسینی (ع) تا طلوع ظهور مهدی (عج) حسین احمدی قمی ،ص 55
6-کرامات معنوی صص33-30، سایت راسخون، ویکی فقه، یادنامه عارف کبیر سید علی قاضی (ره کیهان فرهنگی ش 206، 1382
7- مطلع انوار ج2 ص88، خبرگزاری فارس14/08/1391
8- بهاییان؛ به نقل از: هشت بهشت/ 276 و روضة الصفاى ناصرى
9 - فرهنگ فرق اسلامى/ 88
10- فرهنگ فرق اسلامى/ 89 و مفاوضات عبد البهاء/ 19 و 520
11- پیچک انحراف، زمینه های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی گرایش برخی از مردم به مدعیان مهدویت و نیابت در دو قرن اخیر، اسحق جوادیان صص62-60
12- کتاب لحظه های آسمانی، سایت خادم الشهدا www.khadem-shohada.ir
13- وب سایت فرزندان زهرا farzandanezahra.com
14- پایگاه شاعران اهل بیت علیهم السلام