منتظران حضرت، آماده باشند

دریافت کد

مشخصات بلاگ
منتظران حضرت، آماده باشند

کـــــــــانــــــــــــــال ســــــــایــــــبـــــــری
مـهـدویـت ، جنـگ نـرم و دشـمن شنـاسی
ظـــــــهــــــــــــور نــــــــــــــیـــــــــــــــــوز
********************************
.:The World Is Waiting For Your Step:.
یا مهدی کل العالم تنتظرک فعجل یا مولای
جهـان در انتـظار تو است مهـدی جـان(عج)

آخرین نظرات
  • ۲۲ ارديبهشت ۹۶، ۰۰:۰۳ - منتظرالمهدی
    عالی بود
  • ۲۴ اسفند ۹۵، ۱۹:۳۷ - رهگذر
    تشکر

أللُهُمَّ کُن لِوَلیِّک ألحُجَّة إبنِ ألحَسَن صَلُواتُکَ عَلَیهِ وَ عَلی آبائِه فِی هذِهِ السَاعَةِ وَ فِی کُلِّ السَّاعَةِ وَلِیاً وَ حافِظاً وَ قاعِداً وَ ناصِراً وَ دَلِیلاً وً عَیناً حَتی تُسکِنَهُ أرضَکَ طَوعاً وَ تُمَطِعَهُ فیِها طَوِیلا

امام عصر(عج)، امان اهل زمین است/ وظایف منتظران ظهور در کلام امام صادق(ع)/ مجتهدی که اجازه اجتهادش را از امام مهدی(عج) گرفت/ قصیده‌ای از امام خمینی (ره) برای امام زمان


به نام خدای مهربان . مولای خوبم! برخی واژه ها با همه ی معنا، عمق و ارزشی که دارند به خاطر جهالت ما مردم ، فقط برایمان معنای لغوی دارند و بس.مثل عظمت خدا ، مثل مقام معصوم علیه السلام ، مثل بقیة الله، نورالله و امان اهل زمین بودن شما .

القاب الهی شما بارها و بارها برایم مرور شده اند ، اما یافته ی فهمی من از شما همان امام زمان است که باید مقابلش بنویسم (عج) و من سالهاست که طبق عادت می نویسم امام زمان (عج). اما چه کار برای تعجیل در ظهورتان انجام داده ام؟!

چه کاری برای ظهورتان انجام داده ایم؟!

ما  ظهور شما را از دل خواسته ایم؟؟!

بنده ی خدایی از زندگی  و زمین و زمان می نالید . آرزوی مردن داشت. به او گفتم می گویند از نشانه های ظهور فقط علائم حنمی مانده. نگران نباش...

نگذاشت حرفم تمام شود. در حالی که رنگش پریده بود، گفت : یعنی امام زمان می آید؟! نه نه ... هنوز خیلی زود است.

 دلم برای غربتتان گرفت و یاد فرمایش مادرتان خانم فاطمه سلام الله علیها افتادم که « مَثَلِ امام مثل کعبه است. مردم باید او را بخواهند و بطلبند....»(1)

امام مهدی (عج) در قرآن

(2) وَذَکِّرْهُمْ بِأَیَّامِ اللّهِ 

و آنها را به روزهای پروردگار یادآوری نما

* امام باقر علیه السلام فرمود: روزهای پروردگار عزوجل سه روز است: روز قیام قائم (عج) ، روز رجعت و روز قیامت.(3)و(4)

امام جعفر صادق علیه السلام و امام مهدی (عج)

در قسمت قبل تعداد و موضوع روایات امام صادق علیه السلام را درباره امام مهدی (عج) مرور کردیم و اشاره ی مختصری شد به آموزش به شیعیان عصر غیبت در اظهار ارادت به مولایشان مهدی (عج).

امام صادق علیه السلام ضمن برشمردن سختی های انتظار در دوران غیبت با روایاتی با این مضامین :امتحان و غربال شیعیان ،خروج شیعیانی که طینت پاکی ندارند از دین ، حفظ دینداری در دوران غیبت مانند کسی که دستش را بر روی شاخه درخت خار کشد ، نزدیک ترین حالت بندگان به خداوند در غیبت حجت خدا عالم بودن بندگان به حجت غایب (عج) ،عدم شک و تردید اؤلیاء الهی به حجت غایب الهی  که اگر جز این می بود و اؤلیاء الهی دچار شک می شدند، خداوند حجتش را مخفی نمی کرد، به ویژگی منتظران ظهور قائم (عج) اشاره نموده اند:تفسیر آیه الذین یومنون بالغیب به منتظران ظهور و اقرار کنندگان به قیام قائم علیه السلام،تبری از دشمنان امام نادیده و غایب و تولی به آن بزرگوار(عج)، سعادتمند شمردن کسانی که در غیبت حضرت حجت علیه السلام به امر اهل بیت علیهم السلام تمسک جسته و از هدایت منحرف نشوند،نجات از ظلمت و گمراهی با دعای غریق و دعای اللهم عرفنی نفسک ...، انتظار فرج، بی تابی و ندبه ی مؤمنان در دوران غیبت ،منتظران ظهور شیعیان واقعی قائم علیه السلام که اؤلیای خدا هستند و در زمان غیبت مانند کسانی هستند که در خیمه ی قائم (عج) اند و بشارت به منتظران که با ظهور حضرت حجت علیه السلام خوف و اندوه و سختی ها از آنها برداشته خواهد شد و زمین از هر جور و ظلم پاک می شود.(5)

ویژگی های امام مهدی (عج)

امان اهل زمین

سلیمان از امام صادق علیه السّلام و آن حضرت از پدر بزرگوارش امام باقر علیه السّلام و آن حضرت از امام زین العابدین نقل مى‌کند که حضرتش فرمودند:

ما (اهل بیت پیامبر صلّى اللّه علیه و اله و سلم) پیشوایان امت اسلام، حجت‌هاى خدا بر جهانیان، آقاى اهل ایمان، پیشواى روسفیدان و سرپرست مؤمنانیم. ما امان براى اهل زمین هستیم، همچنان که ستارگان امان براى اهل آسمانند. ما کسانى هستیم که خدا به واسطۀ ما آسمان را بر فراز زمین نگه داشت و اهل زمین را از هلاکت نجات بخشیده است. به واسطۀ ما باران مى‌بارد و رحمت خدا منتشر مى‌شود و زمین برکاتش را بیرون مى‌آورد و اگر نبود در هر عصر و زمانى امامى از ما اهل بیت در زمین، زمین اهلش را فرو مى‌برد و هلاک مى‌کرد.

سپس فرمودند: از هنگام خلقت آدم تا قیامت، زمین از حجت خدا خالى نبوده و نخواهد بود؛ خواه حجتش در میان مردم آشکار و معروف باشد یا غایب و ناپیدا. خدا در زمین عبادت نمى‌گردید.(6)

مفاد بیان امام علیه السّلام در این حدیث، سه بخش است:

بخش اول در موقعیّت ائمه علیهم السّلام از جهت مقام و منصب الهى آن‌هاست که پیشوایان راستین اسلام پس از پیامبر گرامى حجت‌هاى خدا بر تمام عالمیان و سیّد و آقاى اهل ایمان هستند که به فرمان خداى سبحان به وسیلۀ پیامبر اکرم صلّى اللّه علیه و اله و سلم به جامعۀ اسلامى معرّفى گردیده و براى هدایت و رهبرى همۀ انسان‌ها در تمامى قرون و اعصار تعیین گشته‌اند.

در بخش دوم از فرمایش امام سجاد علیه السّلام پاره‌اى از برکات وجودى ائمۀ اطهار علیهم السّلام بیان شده است که اختصاص به زمان حضور امام علیه السّلام ندارد. زیرا آثار و برکات آن حضرت چنان گسترده است که شامل زمان حضور و غیبت مى‌شود.

در بخش سوم از فرمایش امام سجاد علیه السّلام، به چند نکتۀ اساسى اشاره شده است:

الف) اگر امامى از اهل بیت پیامبر صلّى اللّه علیه و اله و سلم در زمین نباشد، زمین اهلش را نابود مى‌کند.

ب) این که خالى نبودن زمین از حجت خدا، یک سنّت الهى است که از زمان حضرت آدم علیه السّلام تا قیامت جریان دارد.

ج) این که عبادت خدا در زمین بستگى به وجود حجّت خدا دارد.

  د) در کلام حضرت به بهره‌مند شدن مردم از وجود امام علیه السّلام در ایام غیبت تصریح شده است.

امام علیه السّلام نگهبان اهل زمین

اینک نسبت به بعضى از فرازهاى فرمایش امام سجاد علیه السّلام توضیحاتى ارائه مى‌دهیم:

«نحن أمان لأهل الأرض کما أنّ النجوم أمان لأهل السماء»

در این فراز از سخنان امام علیه السّلام به نقش حیاتى و پر اهمیت ائمۀ اطهار علیهم السّلام نسبت به امنیت و آرامش اهل زمین اشاره گردیده و وجود امامان و رهبران معصوم-که از سوى خدا عهده‌دار مسئولیت هدایت و ارشاد و رهبرى جامعه گردیده‌اند-براى اهل زمین، موجب امنیت و آرامش دانسته شده و این بسان ستارگان آسمان است که موجب آرامش اهل آسمانند.

ما هنگامى مى‌توانیم مفاد و منظور کلام جامع و بلند امام سجاد علیه السّلام را خوب درک کنیم که نسبت به خداوند متعال و اهداف وى از خلقت انسان‌ها و سایر موجودات، شناخت صحیح داشته باشیم.

 زیرا شناخت صحیح خداوند متعال است که به انسان امکان شناخت پیامبر و امامان را مى‌دهد.

به طور حتم اگر شناخت و برداشت انسان نسبت به معارف الهى ضعیف و ناچیز باشد و خصوصیات و صفات خداوند را در حدّ لزوم نشناسد، در معرفت پیامبر و امام نیز ناتوان خواهد بود؛ تا جایى که ممکن است کسانى را به عنوان پیامبر یا امام و خلیفه بشناسد که اساسا لیاقت این مناصب سه‌گانه را نداشته باشند. پس شناخت صحیح خداوند است که به انسان، این بینش و فهم را مى‌دهد که دنبال هر کس که ادّعاى نبوّت یا خلافت و امامت را بنماید، نرود و بدون دلیل و برهان قاطع، سخن کسى را نپذیرد.

[پس]چنین نتیجه مى‌گیریم که تمام انحرافاتى که در امم گذشته و صدر اسلام در امّت اسلام رخ داد و مردم را به انحراف و ضلالت کشاند، معمولا به واسطۀ کسانى بود که شناخت آن‌ها نسبت به خدا و پیامبران، ضعیف و نادرست بود؛ امت حضرت موسى علیه السّلام به واسطۀ عدم شناخت صحیح و کافى از خدا و پیامبر، در آزمایش کوتاه و چهل روزه، شکست خورد و به دنبال سامرى و گوساله‌اش راه افتاده و دست از بندگى خداوند عالم کشیده و گوساله را به عنوان معبود خود پذیرفتند. 

لذا در دعاهاى رسیده از ائمه اطهار علیهم السّلام این نکته  خاطرنشان گردیده است که در هر حال، انسان باید شناخت خود را نسبت به خدا افزایش دهد و با دعا و درخواست از خداوند متعال کمک بگیرد.  

زیرا شناخت صحیح معارف دینى، اعم از شناخت پیامبر و امام، بستگى به شناخت خداوند دارد. لذا سفارش شده است که در هنگام دعا و کمک خواستن از خداوند چنین بگوییم:

«اللّهمّ عرّفنی نفسک فإنّک إن لم تعرّفنى نفسک لم أعرف نبیّک، اللّهمّ عرّفنی رسولک فإنّک إن لم تعرّفنی رسولک لم أعرف حجّتک، اللّهمّ عرّفنی حجّتک فإنّک إن لم تعرّفنى حجّتک ضللت عن دینى»(7)

«خداوندا ! خودت را به من بشناسان. زیرا اگر خودت را به من نشناساندى، فرستاده‌ات را نخواهم شناخت. خداوندا! فرستاده‌ات را به من بشناسان. زیرا اگر فرستاده‌ات را معرّفى ننمودى، حجّت تو را نخواهم شناخت. خداوندا! حجّت خود را به من بشناسان.

زیرا اگر حجّت را به من نشناساندى، از دینم منحرف خواهم گشت.»

آنچه در توضیح جملات این دعا باید گفت این که معرفت خداوند متعال داراى مراتب و درجاتى است که انسان تا حدّى به برکت فطرت و عقل مى‌تواند به آن دست یابد؛ لکن معرفت صحیح و کامل را باید به کمک  پیامبران الهى و خلفاى راستین آنان که بیانگر معارف دینى هستند، کسب کرد.

ابى حمزۀ ثمالى از امام باقر علیه السّلام نقل مى‌کند که آن حضرت فرمودند:

همانا کسى خدا را عبادت مى‌کند که او را شناخته باشد؛ امّا کسى که خدا را نشناسد، عبادت او از روى ضلالت و گمراهى انجام مى‌گیرد.(8)

ابو حمزه با شنیدن این سخن از امام باقر علیه السّلام، عرض کرد: معرفت خدا چیست؟

حضرت فرمود:

معرفت خدا، تصدیق خدا و تصدیق رسول خدا و دوستى على بن ابى طالب و پیروى نمودن از او و ائمۀ هدى علیهم السّلام و بیزارى جستن از دشمنان آن‌ها است.

وجود امام معصوم موجب آرامش اهل زمین است

اگر شناخت صحیح نسبت به خداوند متعال از راه نزول وحى به وسیلۀ حجت و امام بعد از پیامبر انجام گیرد، به خوبى روشن مى‌شود که وجود امام معصوم در میان جامعۀ بشرى از جهات گوناگون موجب آرامش و امنیت براى ساکنان زمین است  که به گوشه‌اى از آن جهات اشاره مى‌کنیم:

امنیت فکرى و روحى

امام و حجت بر اساس این که مسئولیت هدایت و ارشاد جامعه را بر عهده دارد، از مرزهاى اعتقادى و فکرى جامعۀ اسلامى نگهبانى مى‌کند تا مورد هجوم افکار غلط و اعتقادات منحرف دشمنان خدا واقع نشود. در پرتو هدایت و ارشاد حجت خداست که انحرافات فکرى و عقیدتى که موجب تزلزل فکرى و روحى جامعه است، از بین رفته و امنیت فکرى و روحى به وجود مى‌آید.

به دست گرفتن زمام امور جامعه

مسئولیت دیگر امام به دست گرفتن زمام امور جامعه است که در صورت فراهم شدن شرایط و امکانات کافى، امام زمام امور را به دست گرفته و قسط و عدالت همگانى را جایگزین بى‌عدالتى‌ها-که نظم و آرامش اجتماعى را بر هم مى‌زند-مى‌نماید؛ در نتیجه اهل زمین از آرامش و ثبات برخوردار مى‌گردند.

اگر مى‌بینیم که امام از تصرف ظاهرى در ادارۀ امور جهان خوددارى مى‌کند، به واسطۀ عدم وجود شرایط و مقدمات لازم است و خوددارى از تصرف ظاهرى در امور، چیزى نیست که منحصر به حضرت حجت علیه السّلام باشد، بلکه امامان پیشین نیز چنین بودند، چنانکه در تاریخ زندگانى حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام مى‌بینیم که آن حضرت بیش از بیست و پنج سال در امور اجرایى دخالت و تصرف نکردند؛ در عین حال که از اولین لحظۀ ارتحال پیامبر گرامى اسلام واجد تمام شرایط زعامت جهان بشریت بودند و علاوه بر آن، از طرف خدا و پیامبر نیز به مقام ولایت و امامت بر مردم انتخاب شده بودند، لکن وقتى موضوع غصب خلافت پیش آمد، جامعۀ اسلامى به واسطۀ کوتاهى و سهل‌انگارى عده‌اى و نفاق و دشمنى عده‌اى دیگر از برکات وجود امام و رهبرى معصوم، محروم ماند.

اگر امروز اجتماع ما از برکات تصرف مستقیم امام و حجت خدا محروم است، نه تنها مربوط به کوتاهى مسلمین صدر اسلام، بلکه به خاطر غفلت‌هاى جامعۀ خود ما نیز مى‌باشد.

توضیح این که مسئول دخالت نکردن و تصرف  ننمودن ائمۀ اطهار علیهم السّلام در گذشته و حال، مردمى هستند که از اطاعت پیشوایان راستین اسلام سرباز زدند و به مخالفت با آنان برخاستند. امید است روزى فرا رسد که جامعۀ اسلامى و مردم جهان به این حقیقت پى‌ببرند که براى دست یافتن به عالى‌ترین مدارج تکامل انسانى، ناگزیرند از انسانى کامل و معصوم که واجد تمام شرایط رهبرى در ابعاد مختلف زندگى انسان است، اطاعت و پیروى کنند؛ در این صورت است که زمینه و شرایط براى تصرف مستقیم حجت و ولىّ خدا فراهم مى‌گردد و امام با اذن خداوند متعال ظاهر خواهد گشت و زمین را از عدل و قسط پر کند و ظلم و بیداد را از بین ببرد، چنانکه امیر المؤمنین علیه السّلام پس از بیست و پنج سال کناره‌گیرى از تصرف در امور مسلمانان، بعد از فراهم شدن شرایط، رسما زمام امور را به دست گرفت و موفق گردید که در این مدّت کوتاه زعامت و رهبرى خود نمونه‌اى از حکومت قرآن و اسلام را براى همۀ مسلمانان و حتى براى جهان بشریّت ترسیم کند.

در پایان این بحث، فرمایش مرحوم محقّق طوسى در «تجرید الاعتقاد» را مى‌آوریم. او مى‌گوید:

(9)«وجوده لطف و تصرّفه لطف آخر و عدمه منّا»

وجود امام لطف و اتمام حجت بر بندگان است. خداوند به مقتضاى حکمت خویش به وسیلۀ انتخاب و نصب امام براى هدایت جامعۀ بشرى، حجت را بر همگان تمام نمود؛

 به طورى که آن را نعمت دانسته و اکمال دین را مربوط به آن مى‌داند.لذا دربارۀ روز غدیر-روز نصب امام علیه السّلام-مى‌فرماید: 

اَلْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی(مائده/3) 

امّا اگر مردم از این نعمت خداوند منتفع نمى‌شوند و امام در امور اجرایى تصرّف نمى‌کند، به واسطۀ سهل‌انگارى و کوتاهى خود آن‌ها است. لذا بر تمام امت اسلام است که از خواب غفلت بیدار شوند و مقدّمات حضور امام معصوم را در میان خود به وجود آورند تا از برکات کامل الهى برخوردار گردند. به امید آن روز.

وجود امام، منشأ خیر و برکت

بر حسب روایات و اخبار، وجود افراد مؤمن در بین مردم، منشأ خیر و برکت و موجب نزول باران و جلب منافع و دفع بسیارى از بلاها و خطرها از جامعه است، چنانکه در تفسیر آیه  ٢۵١  سوره بقره:

 از امام صادق علیه السّلام نقل شده که فرمودند:

«إنّ اللّه لیدفع بمن یصلّی من شیعتنا عمّن لا یصلّی و لو اجتمعوا على ترک الصلاة لهلکوا؛ »(10) به درستى که خداوند به واسطۀ نمازگزاران شیعه، بلا را از کسانى که نماز نمى‌خوانند، دفع مى‌کند. زیرا اگر همه شیعیان نماز را ترک کنند، هلاک مى‌گردند.

آنگاه حضرت نسبت به سایر احکام، مانند پرداخت زکات و حجّ گزاردن همین مطلب را مى‌فرماید.

واضح است که وقتى وجود افراد مؤمن در اجتماع، چنین برکتى را به همراه داشته باشد، برکات وجود امام معصوم که ولىّ و حجّت خدا بر مردم است، به مراتب بیشتر خواهد بود. زیرا امام و حجت خدا واسطۀ رسیدن فیض و برکت خداوند متعال به مردم و برطرف کنندۀ بلاها از آنان است. چنانکه امام سجاد علیه السّلام دربارۀ برکات وجودى ائمه اطهار علیهم السّلام مى‌فرماید:

ما کسانى هستیم که به واسطۀ ما آسمان برفراز زمین نگهدارى شده و زمین از هلاک نمودن اهلش منع گردیده است.

حضرت در ادامه مى‌فرماید:

(11)«و بنا ینزّل الغیث و تنشر الرحمة و تخرج برکات الأرض»

در این فراز از بیان امام، به برکاتى دیگر اشاره گردیده و نزول باران و انتشار رحمت خدا و خروج برکات زمین، از آثار وجودى ائمۀ اطهار علیهم السّلام شمرده شده است. این موضوع یک اصل قرآنى است؛ زیرا قرآن کریم مى‌فرماید:

وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ اَلْقُرىٰ آمَنُوا وَ اِتَّقَوْا لَفَتَحْنٰا عَلَیْهِمْ بَرَکٰاتٍ مِنَ اَلسَّمٰاءِ

(اعراف/96)وَ اَلْأَرْضِ وَ لٰکِنْ کَذَّبُوا فَأَخَذْنٰاهُمْ بِمٰا کٰانُوا یَکْسِبُونَ 

اگر اهل شهرها و آبادى‌ها ایمان مى‌آوردند و تقوا پیشه مى‌کردند، برکات آسمان و زمین را بر آنان مى‌گشودیم؛ لکن (آن‌ها حق را) تکذیب کردند. ما هم آنان را به کیفر اعمالشان مجازات کردیم.

نکته‌اى که از این آیه مى‌توان استفاده نمود این است که اهل شهرها و آبادى‌ها، تقوا را رعایت نکردند و حق را نیز انکار و تکذیب نمودند و سزاوار تنبیه و مجازات الهى گردیدند؛ لکن در عین حال مشاهده مى‌کنیم که باران رحمت الهى ریزش مى‌کند و برکات زمین از دل آن خارج مى‌گردد و اهل زمین از آن بهره‌مند مى‌شوند و این نمى‌شود مگر به واسطۀ وجود ائمه اطهار علیهم السّلام که مظهر قدس و تقوا و پرهیزکارى در زمین هستند. خداوند نه‌تنها به خاطر آنان برکاتش را از اهل زمین دریغ نمى‌کند، بلکه بلاها و آفات را نیز به واسطۀ کرامت و عظمت ائمه اطهار علیهم السّلام در پیشگاهش، از اهل زمین برطرف مى‌کند و به انسان‌هاى گنهکار مهلت مى‌دهد تا شاید به وسیلۀ توبه و انابه به سوى خدا باز گردند؛ زیرا وجود ائمۀ معصومین همچون وجود پیامبر سبب خیر و برکت و رفع عذاب از امت است چنانکه قرآن کریم مى‌فرماید:

وَ مٰا کٰانَ اَللّٰهُ لِیُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فِیهِمْ(انفال/33) 

«اى پیامبر! تا تو در میان امت هستى خداوند آنان را عذاب نمى‌کند.»

علّت نیاز مردم به پیامبر و امام

در تفسیر آیه  ٣٣  سورۀ انفال از امام باقر علیه السّلام روایتى نقل شده، که ذکر آن در اینجا مناسب است.

جابر بن یزید جعفى مى‌گوید: به امام باقر علیه السّلام عرض کردم:

علت نیاز به پیامبر و امام چیست؟

حضرت فرمودند: استوار ماندن جهان و تباه نشدن آن. زیرا خداوند، عذاب را از اهل زمین برمى‌دارد مادامى که پیامبر و امام در آن باشد. چنانکه خداوند مى‌فرماید:

: «تا تو در میان آنها هستى، خداوند آنها را عذاب نخواهد کرد» . و پیامبر نیز فرموده است

«ستارگان، پناهگاه و مایۀ امنیت اهل آسمان‌ها هستند و خاندان من، مایۀ امنیّت براى امت من.»(12)

(13)نیز آمده است. این تعبیر در سخنان امام باقر , امام صادق و امام رضا علیهم السلام

 

همچنان که در نامۀ مبارک امام مهدى علیه السّلام به «اسحاق بن یعقوب»[ نیز] آمده است که: «. . . إنّی أمان لأهل الأرض، کما أنّ النّجوم امان لأهل السّماء»

 من مایۀ آرامش و امنیت هستم، همان‌گونه که ستارگان آسمان، باعث امنیّت آسمانیان هستند.(14)

 

امام مهدی (عج) و منتظران

شیخ مرتضی انصاری

شیخ مرتضی انصاری در عید غدیر 1214 در شهر دزفول دیده به جهان گشود. مادرش که زنی مؤمنه بود، قبل از تولد فرزندش در خواب دید که امام صادق(علیه السلام) قرآنی با جلد طلاکاری شده به او دادند. معبرین خواب، خوابش را به فرزندی عالم و پارسا تعبیر کردند. مرتضی پس از گذراندن تحصیلات مقدماتی در زادگاهش در 1232هـ.ق. همراه پدرش محمدامین ـ که از علمای دزفول به شمار می رفت ـ به کربلا هجرت کرد. مرتضی در کربلا ماند و پدر به دزفول بازگشت. وی در کربلا از محضر شیخ حسین انصاری، شریف العلما، سید محمد مجاهد و... استفاده کرد.

شیخ مرتضی انصاری برای کسب فیض از علمای دیار دیگر به شهرهای بروجرد، اصفهان، کاشان، ری و مشهد هجرت کرد و چند صباحی در این شهرها ماندگار شد و سپس به نجف بازگشت.
 در 1266 ق پس از درگذشت شیخ محمدحسن اصفهانی معروف به صاحب جواهر به مرجعیت شیعه رسید و به مدت پانزده سال پیشوای دینی شیعیان شد.(15)

 

ماجرای به مرجعیت رسیدن شیخ نیز خواندنی است.

پس از فوت حاج شیخ محمدحسن "صاحب جواهر"، مردم به مرحوم شیخ انصاری مراجعه کردند و از او رساله عملیه می‌خواستند. شیخ انصاری فرمود: سعید العلماء مازندرانی که در بابل زندگی می‌کند از من، اعلم است و با بودن او، من رساله عملیه در اختیار مردم نمی‌گذارم. به همین جهت، خود شیخ انصاری نامه‌ای به سعیدالعلماء نوشته و از او خواستند که به نجف مشرف شود و زعامت حوزه علمیه تشیع را بر عهده بگیرد.

سعیدالعلماء، در جواب نامه شیخ انصاری نوشت: درست است که من وقتی در نجف بودم و با شما مباحثه می‌کردم، از شما در فقه قوی‌تر بودم، ولی چون مدتهاست که در بابل زندگی می‌کنم و جلسه بحثی ندارم تارک شده‌ام، و شما را از خود اعلم می‌دانم؛ لذا باید مرجعیت را خود شما قبول فرمائید. شیخ انصاری در عین حال فرمود: من یقین به لیاقت خود برای این مقام ندارم، لذا اگر مولایم حضرت ولی عصر(ع) به من اجازه اجتهاد بدهند و مرا برای این مقام، تعیین کنند، من آن را قبول خواهم کرد!

روزی معظم له در مجلس درس نشسته بود و شاگردان هم اطرافش نشسته بودند، دیدند شخصی که آثار عظمت و جلال از قیافه‌اش ظاهر است، وارد شد، به شیخ انصاری رو کرد و فرمود: نظر شما درباره زنی که شوهرش مسخ شده باشد چیست؟ (به خاطر این که مسخ در این امت، وجود ندارد این مساله، در هیچ کتابی عنوان نشده است!) لذا شیخ انصاری عرض کرد: چون در کتابها این بحث عنوان نشده، من هم نمی‌توانم جواب عرض کنم. فرمود: حالا به فرض یک چنین کاری انجام شد و مردی مسخ گردید، زنش باید چه کند؟!

شیخ انصاری عرض کرد: به نظر من اگر مرد به صورت حیوانات مسخ شده باشد، زن باید عدّه طلاق بگیرد و بعد شوهر کند، چون مرد زنده است و روح دارد، ولی اگر شوهر به صورت جماد در آمده باشد، باید زن، عده وفات بگیرد، زیرا مرد، به صورت مرده در آمده است.

آن آقا سه مرتبه فرمود: «انت المجتهد! انت المجتهد! انت المجتهد!» یعنی تو مجتهدی. و پس از این کلام، آن آقا برخاست و از جلسه درس بیرون رفت.

شیخ انصاری می‌دانست که او حضرت ولی عصر(ع) است و به او اجازه اجتهاد داده‌اند، لذا فوراً به شاگردان فرمود: این آقا را دریابید. شاگردان برخاستند و هر چه گشتند، کسی را ندیدند. لذا شیخ انصاری بعد از این جریان، حاضر شد که رساله عملیه‌اش را به مردم بدهد تا از او تقلید کنند.(16)

 

شیخ انصاری یکی از برجسته ترین نوابغ فقهی شیعه و مبتکر علم اصول جدید به شمار می‌آید. دانش شیخ در علوم چندان زیاد بود که او را «خاتم الفقها و المجتهدین» لقب داده‌اند.

علمای بعد از او شاگرد و پیرو مکتب اویند. حواشی متعدد از طرف علمای بعد از او بر کتابهای او زده شده. بعد از محقق حلّی و علامه حلّی و شهید اول، شیخ انصاری تنها کسی است که کتابهایش از طرف علمای بعد از خودش مرتب حاشیه خورده و شرح شده است.

شیخ انصاری بیش از 30 کتاب و رساله نوشته که مهمترین آنها عبارتند از: المتاجر یا المکاسب، در فقه، فرائدالاصولمعروف به رسائل، در اصول فقه مشتمل بر پنج رساله درباره قطع و ظن و برائت و استصحاب و تعادل و تراجیع، اثبات التسامح فی ادلة السنن، الارث، التقیة،التیمم الاستدلالی، الخمس، الرضاع، الزکوة، الصلوة، الطهارة، المواسعة و المضایقه، رسالة فی المشتق، رسالة فی قاعدة لاضرر، صنیع العقود، فارسی و فتاوی شیخ انصاری

می گویند شیخ مرتضی انصاری از صبح تا ظهر برنامه هایش پر بود، وقتی می آمد غذا بخورد، اگر می دید، خانم دیر کرد. بلند می شد و دو رکعت نماز می خواند، زمانی که خانمش از او پرسید: نماز نخوانده ای؟ در جواب به او گفت: ترسیدم اگر منتظر بمانم، روز قیامت خدا از من بپرسد چرا دو دقیقه از عمرت تلف شد؟

زهد و تقوای او نیز ضرب المثل است و داستانها از آن گفته می شود.مرجعیت دینی مطلق شیخ سبب شده بود که بیشتر وجوه شرعی شیعیان از هند تا مغرب اقصی که پیش از وی به روحانیون محلی پرداخت می‌گردید برای او فرستاده شود.

یک بار مادر شیخ گفت: این همه وجوهات را چرا به برادرت نمی دهی که در مضیقه است؟ کلید اتاق وجوه را به مادر داده و گفت: هر چه می خواهی به او بپرداز به شرط آن که حساب قیامت هم با خودت باشد. مادر فکری کرد و نپذیرفت.

شیخ مرتضی انصاری زندگی بسیار زاهدانه و ساده‌ای داشت. وقتی در شهر نجف درگذشت دو دخترش به نامهای بی‌بی فاطمه و بی‌بی زهرا که تنها فرزندان شیخ بودند توانایی مالی مناسبی برای برگزاری مراسم سوگواری نداشتند. پس از درگذشت یکی از بزرگترین مراجع تقلید شیعه گویند تمامی ماترک وی برابر هفده تومان ایرانی بوده و معادل همان مقدار نیز به دیگران بدهکار بوده است.

شیخ اعظم انصاری در 18 جمادی الثانی 1281 در 67 سالگی دار فانی را وداع گفت. پیکر پاکش را پس از تشییع در حجره غربی، متصل به باب قبله صحن امیرالمؤمنین به خاک سپردند.(17)

تشرفات

از قول عالم بزرگوار، صاحب کرامات نادره زمان مرحوم حاج سید علی شوشتری نقل می کنند: رسم من و شیخ مرتضی (ره) این بود که در اوقات زیارتی مخصوص از نجف اشرف به کربلای معلی مشرف می شدیم و چند روز می ماندیم.

در یکی از روزها که از نجف اشرف به کربلا آمدیم، بعد از گذشت سه روز شیخ مرتضی فرمود: باید مراجعت کنیم، من هم قبول کردم، وقتی شب شد خوابیدیم. نصف شب متوجه شدم که شیخ از بستر خواب برخاست، وضو گرفت و عمامه بر سر گذاشت و کفش به پا نمود و از منزل بیرون رفت. با خود گفتم: شاید شیخ اشتباه کرده، خیال می کند سحر است و حال آنکه نصف شب است و وقت تحجد و نماز شب نیز نیست. از حیاط بیرون رفت، من هراسان شدم و لباس پوشیدم و به دنبالش بیرون رفتم اما آهسته می رفتم که او متوجه من نشود، از کوچه های کربلا گذشت تا به دروازه ای به نام دروازه بغداد رسید، در آن جا خانه کوچک عربی بود. وقتی شیخ مقابل آن خانه قرار گرفت ایستاد و سلام داد، از داخل خانه جواب سلام داده شد. شیخ عرض کرد: آیا می توانم فردا برگردم. جواب دادند: آیا آن کار را انجام دادی؟ گفت : خیر. جواب آمد: برای رفتن مرخصی نیستی، فردا را بمان. عرض کرد: به چشم .

شیخ مراجعت کرد، من قبل از شیخ آمدم و در رختخواب خوابیدم به گونه ای که شیخ متوجه نشود.

صبح که شد، به شیخ گفتم: امروز حرکت کنیم. گفت: خیر. من از علت آن نپرسیدم، شب شد با خود گفتم: امشب را نباید خوابید، پس از در رختخواب دراز کشیدم ولی بیدار بودم تا همان وقت شب رسید. باز شیخ برخاست، وضو گرفت و عبا بر سر از خانه بیرون رفت، من هم لباس پوشیدم و به دنبال شیخ رفتم به همان نقطه دروازه بغداد و مقابل آن خانه ایستاد. شیخ سلام کرد و جواب آمد. عرض کرد: حالا مرخصم، و فردا حرکت کنم؟

جواب آمد: مطلب را انجام دادی؟عرض کرد: آری. صدا بلند شد: مرخصی. شیخ مراجعت کرد و من زودتر خود را به رختخواب رساندم و خوابیدم تا شیخ آمد. وقتی صبح شد، حرکت کردیم و چون از دروازه شهر خارج شدیم و در وسط بیابان رسیدیم، گفتم: دو سؤال از جناب شما دارم. خیال کرد سؤال علمی است، گفت: بگویید. گفتم: اولا چرا باید در صحن و حجرات صحن منزل نفرمایند و در درازه بغداد، در کوخ ( خانه کوچک عربی) منزل نمایند؟

شیخ مثل کسی که هیچ خبر ندارد، خود را به جهل زد و نگاهی به من کرد و فرمود: از چه کسی حرف می زنی؟گفتم: از مولا و آقایمان که آنجا مسکن گزیده، و من از قضیه باخبرم، سر این مطلب چیست؟ وقتی فهمیدند که من جریان را می دانم ( و چون مرحوم شوشتری صاحب کرامات بوده شیخ گمان کرد از راه کرامت فهمیده است)، جواب داد: منزل را در صحن قرار نداده اند به جهت احترام، چون صحن برای منزلگاه شدن و جای خوابیدن مناسب نیست.

گفتم: سؤال دوم؛ آن مطلب که امام علیه السلام در شب اول فرمود: انجام دادی؟ عرض کردید: نه، و مرخص نفرمودند و شب بعد که سؤال فرمود گفتید: آری، آن چه مطلبی بود؟ شیخ گفت: این از اسرار است و هر چه سید اصرار کرد، نگفت و از سید پیمان و عهد گرفت که تا زنده است این واقعه را برای کسی نگوید،و سید هم بعد از فوت شیخ (ره) جریان را نقل کردند.(18)


 

امام مهدی (عج) و شهدا

سید مجتبی علمدار

سید مجتبی در سحرگاه 11دی ماه 1345 در خانواده ای مذهبی و عاشق اهل بیت در شهرستان ساری دیده به جهان گشود. 
دوران تحصیلش را در ساری طی نمود و برای اولین بار در حالی که تنها 17 سال داشت به عضویت بسیج درآمد و در اواخر سال 1362 به کردستان رفت .
سید برای اولین بار در عملیات کربلای یک شرکت کرد و مدتی پس از آن وارد گردان مسلم بن عقیل در لشکر25 کربلا شد و تا پایان جنگ در آنجا ماند. 
او در عملیات کربلای 4و5 حضور داشت، در کربلای 8 مجروح شد و مدتی بعد به جبهه بازگشت و در عملیات کربلای10 در جبهه شمالی محور سلیمانیه- ماووت شرکت نمود.

سید مجتبی علمدار در سال 1366 مسئوولیت فرماندهی گروهان سلمان از گردان مسلم ابن عقیل - از گردانهای خط شکن لشکر25کربلا- را برعهده گرفت و در عملیات والفجر10نقش آفرینی موثری داشت.
شهید علمدار در سه راهی خرمال،سید صادق، دوجیله در منطقه کردستان عراق رشادتهای فراوانی را ازخود نشان داد و از ناحیه پهلو مورد اصابت گلوله قرار گرفت و بشدت مجروح شد.
او که مردانه در مقابل دشمن می جنگید. چندین باردیگر هم مجروح شد و از همه مهمتر اینکه او در دی‌ماه 1364، در عملیات والفجر 8، به شدت شیمیایی شد.

سید مجتبی بعد از اتمام جنگ در واحد طرح و عملیات لشکر 
۲۵ کربلا در ساری مشغول خدمت شد و در دی ماه سال ۱۳۷۰ با خانم سیده فاطمه موسوی ازدواج کرد که ثمره آن دختری به نام زهرا بود.

سید علاوه بر مسئولیت در واحد تربیت بدنی لشکر به عنوان عضو اصلی هیأت رهروان حضرت امام (ره) هم ایفای وظیفه می کرد. او مداح اهل بیت بود، همیشه مراسم را با نام حضرت مهدی (عج) شروع می کرد و در حالیکه به امام حسین علیه السلام ارادت خاصی داشت. مظلومیت آن خاندان را صدا می زد.
بیت الزهرا مسجد جامع، امام زاده یحیی، مصلی امام خمینی، هیأت عاشقان کربلا و منازل شهدا همیشه با نفس گرم حاج سید مجتبی معطر می شد و بچه ها نیزبا صوت داوودیش مداحی را می آموختند.
او که بعد از جنگ، با یاد و خاطره همرزمان شهیدش زندگی می کرد از دوری آنان سخت آزرده خاطربود و در همه مداحی ها آرزوی وصال آن راه یافتگان شهید را داشت.
حاج سید مجتبی علمدار در اوایل دی ماه سال 
۱۳۷۵ به دلیل جراحت شیمیایی روانه بیمارستان شد و بعد از یک هفته بی هوشی کامل هنگام اذان مغرب روز یازدهم دی ماه نماز عشق را با اذان ملکوتیان قامت بست و به یاران شهیدش پیوست.

خاطراتی از همسر شهید:

سیّد همیشه « یا زهرا(س) » می گفت. البته عنایاتی هم نصیب ما می شد. مثلاً دو سه بار اتفاق افتاد که بی پول شدیم. آن چنان توان مالی نداشتیم. یک بار می خواستم دانشگاه بروم اما کرایه نداشتم. 5 تا یک تومانی بیشتر توی جیبم نبود. توی جیب ایشان هم پول نبود. وقتی به اتاق دیگر رفتم دیدم اسکناسهای هزاری زیر طاقچه مان است. تعجب کردم، گفتم: آقا ما که یک 5 تومانی هم نداشتیم این هزاریها از کجا آمد. گفت: این لطف آقا امام زمان (عج) است. تا من زنده هستم به کسی نگو.

ایشان انگشتری داشتند که خیلی برایش عزیز بود. می گفت این انگشتر را یکی از دوستانش موقع شهادت از دست خود در آورده و دست ایشان کرده و در همان لحظه شهید شده است. ایشان وقتی به آبادان برای مأموریت می رود، این انگشتر را بالای طاقچه حمام جا می گذرد و دربازگشت به ساری یادش می افتد که انگشتر بالای طاقچة حمام جا مانده است. وقتی آمد خیلی ناراحت بود. گفتم: آقا چرا اینقدر دلگیری؟ گفت: وا... انگشترِ بهترین عزیزم را در آبادان جا گذاشتم، اگر بیافتد و گم شود واقعاً سنگین تمام می شود.گفت: بیا امشب دوتایی زیارت عاشورا و دعای توسل بخوانیم شاید این انگشتر گم نشود یا از آن بالا نیافتد.جالب اینجا بود که ما زیارت عاشورا را خواندیم و راز و نیازکردیم و خوابیدیم. صبح که بلند شدیم دیدیم انگشتر روی مفاتیج الجنان است. اصلاً باورمان نمی شد همان انگشتری که در آبادان توی حمام جا گذاشته بود روی مفاتیج الجنان بالای سرما باشد. 

یکی دوبار که درباره شهادت حرف می زد می گفت: من 5 سال الی 5 سال و نیم با شما هستم و بعد می روم. که اتفاقاً همینطور هم شد. دفعة آخری که مریض شده بود، اتفاقاً از دعای توسل برگشته بود. دیدم حال عجیبی دارد. او که هیچوقت شوخی نمی کرد آن شب شنگول بود. تعجب کردم، گفتم: آقا! امشب شنگولی؟! چه خبر است؟ گفت: خودم هم نمی دانم ولی احساس عجیبی دارم. حرفهایی می زد که انگار می دانست می خواهد برود. می گفت: آقا امضاء کرد. آقا امضاء کرد. داریم می رویم. نزدیک صبح، دیدم خیلی تب دارد . می خواستم مرخصی بگیریم که او قبول نکرد. گفت: تو برو، دوستم می آید و مرا به دکتر می برد. به دوستش هم گفته بود: « قبل از اینکه به بیمارستان بروم بگذار بروم حمام. می خواهم غسل شهادت بکنم. آقا آمد و پرونده من را امضاء کرد. گفت: تو باید بیایی. دیگر بس است توی این دنیا ماندن. من دیگر رفتنی هستم. » غسل شهادت را انجام داد و رفت بیمارستان. هم اتاقیهایش دربارة نحوة شهادتش می گفتند: لحظه اذان که شد، بعد از یک هفته بیهوشی کامل، بلند شد و همه را نگاه کرد و شهادتین را گفت و گفت: خداحافظ و شهید شد.

 

 

توصیه  ماندگاری از شهید:

احتیاط کن! تو ذهنت باشد که یکی دارد مرا می بیند، یک آقایی دارد مرا می بیند، دست از پا خطا نکنم، مهدی فاطمه(س) خجالت بکشد. وقتی می رود خدمت مادرش که گزارش بدهد شرمنده شود و سرش را پایین بیاندازد. بگوید: مادر! فلانی خلاف کرده، گناه کرده است. بد نیست ؟!!! فردای قیامت جلوی حضرت زهرا(س) چه جوابی می خواهیم بدهیم.

 وصیت نامه شهید

... اولین وصیت من به شما راجع به نماز است چیزی را که فردای قیامت به آن رسیدگی می کنند نماز است. پس سعی کنید در حد توانتان نمازهایتان را سروقت بخوانید و قبل از شروع نماز از خداوند منان توفیق حضور قلب و خضوع و خشوع در نماز طلب کنید به همه شما وصیت می کنم همه شمائیکه این صفحه را می خوانید، قرآن بخوانید بیشتر بشناسید، بیشتر عشق بورزید، بیشتر معرفت به قرآن داشته باشید و بیشتر دردهایتان را با قرآن درمان کنید. سعی کنید قرآن انیس و مونستان باشد نه زینت دکورها و طاقچه های منزلتان ، بهتر است قرآن را زینت قلبتان کنید به دوستان و برادران عزیزم وصیت می کنم کاری نکنند که صدای غربت فرزند فاطمه (س) مقام معظم رهبری(ره) را که همان ناله غریبانه فاطمه (س) خواهد بود به گوش برسد همان طوری که زمان امام خمینی(ره) گوش به فرمان بودید و در صحنه های انقلاب حاضر و آماده ایثار جان و مال و زندگی [باشید]... شیعه ها، مسلمانها، حزب اللهی ها، بسیجی ها و ...نگذارید تاریخ مظلومیت شیعه تکرار شود. بر همه واجب است مطیع محض فرمایشات مقام معظم رهبری که همان ولی فقیه می باشد، باشند. چون دشمنان اسلام کمر همت بسته اند ولایت را از ما بگیرند و شما همت کنید. متحد و یکدل باشید تا کمر دشمنان بشکند و ولایت باقی بماند. وصیت می کنم مرا در گلزار شهدای ساری دفن کنند و تنها امید من همان دستمال سبزی است که همیشه در مجالس و محافل مذهبی همراه من بوده و به اشک چشم دوستانم متبرک شده آن را بر روی صورتم بگذارند و قبل از آنکه مرا در قبر بگذارند، مداحی، داخل قبرم رود و مصیبت جده غریبم فاطمه زهرا(س) وجد غریبم حسین (ع) را بخواند به شب اول قبرم نکنم وحشت و ترس چون در آن لحظه حسن است که مهمان من است ... از اعماق قلبم می گویم، من از ظلمت و فشار قبر خیلی می ترسم شما را به حق پنج تن آل عبا تا می‌توانید برایم دعا کنید و نماز شب اول قبر را برای من بخوانید، زمانی که زیر تابوت مرا گرفتید و به سوی آرامگاه می برید تا می توانید مهدی (عج) و فاطمه(س) را صدا بزنید. 
الحقیر سید مجتبی علمدار(20)

 

قصیده اى از امام خمینى (ره) برای امام مهدی (عج)

 

 

مصدر هر هشت گردون مبدأ هر هفت اختر
خالق هر شش جهت، نور دل هر پنج مصدر
و الى هر چهار عنصر حکمران هر سه دفتر
پادشاه هردو عالم حجت یکتاى اکبر
آن‌که جودش شهرۀ نه آسمان بل لامکان شد
مصطفى سیرت، على فرّ، فاطمه عصمت، حسن خو
هم حسین قدرت، على زهد و محمّد علم، مه رو
شاه جعفر فیض و کاظم حلم و هشتم قبله گیسو
هم تقى تقوا، نقى بخشایش و هم عسگرى مو
مهدى قائم که در وى جمع، اوصاف شهان شد
پادشاه عسگرى طلعت، نقى حشمت، تقى فر
بو الحسن فرمان و موسى قدرت و تقدیر جعفر
علم باقر، زهد سجّاد و حسینى تاج و افسر
مجتبى حلم و رضیّه عفّت و صولت چو حیدر
مصطفى اوصاف و مجلاى خداوند جهان شد

جلوۀ ذاتش به قدرت تالى فیض مقدّس
فیض بى‌حدّش به بخشش، ثانى مجلاى اقدس
نورش از «کن» کرد برپا هشت گردون مقرنس
نطق من هرجا چو شمشیر است و در وصف شه اخرس
لیک پاى عقل در وصف وى اندر گل نهان شد
دست تقدیرش به نیرو جلوۀ عقل مجرّد
آینۀ انوار داور، مظهر اوصاف احمد
حکم و فرمانش محکّم، امر و گفتارش مسدّد
در فضایل ثانى اثنین ابو القاسم محمّد صلّى اللّه علیه و اله
آن‌که از «یزدان خدا» بر جمله پیدا و نهان شد
روزگارش گرچه از پیشینیان بودى مؤخّر
لیک از آدم بدى فرمانش تا عیسى مقدّر
از فراز تودۀ غبراء تا گردون اخضر
وز طراز قبّه ناسوت تا لاهوت یکسر
بندۀ فرمانبرش گردید و عبد آستان شد
تا ولایت بر ولى عصر مى‌باشد مقدّر
تا نبوت را محمّد تا خلافت راست حیدر
تا که شعر «هندى» است از شهد چون قند مکرر
پوست زندان رگ سنان و مژّه پیکان موى نشتر
باد آن‌کس را که خصم جاه تو از انس و جان شد(21) 

منابع:

1- حضرت زهرا (سلام الله علیها      
قالت فاطمة ( علیها السلام ) : قال رسول الله ( صلی الله علیه و آله ) : " مثل الإمام مثل الکعبة إذ تؤتی و لا تأتی "

از حضرت فاطمه زهرا (علیها السلام) روایت شده که رسول خدا فرمودند: امام همچون کعبه است که باید به سویش روند، نه آنکه (منتظر باشند تا) او به سوی آنها بیاید.

(بحار الانوار ، جلد 36 ، صفحه 353)

2- سوره ابراهیم /آیه 5

3- الخصال، شیخ صدوق،108،معانی الاخبار 365. مانند این روایت از امام صادق علیه السلام نقل شده است(مختصرالبصائر18)

4-ترجمه مستدرک المحجه فی ما نزل فی القائم الحجه، سید هاشم بحرانی ترجمه امیر خانبلوکی ص110

5 -کمال الدین ج 2 باب 33 روایات امام صادق علیه السلام درباره امام دوازدهم صص42-1

6- کمال الدین، ص  207، ح  22

7- اصول کافى، ج  1 ، ص  337 ، ح  5

8- اصول کافى، ج  1 ، ص  180

9- کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، ص  285

10- اصول کافى، ج  2 ، ص  451

11-کمال الدین، ص  207

12- تفسیر نور الثقلین، ج  2 ، ص  152

13 - جلوه های پنهانی امام عصر (عج) علی حسین پور صص87-72

14- موعود نامه فرهنگ الفبایی مهدویت مجتبی تونه ای ص 120 به نقل از کمال الدین، ج  2 ، ص  485 ؛ غیبة طوسى، ص  177 ؛ احتجاج طبرسى، ج  2 ، ص  471

15-ره توشه عتبات عالیات جمعی از نویسندگان

16-توجهات ولی عصر (عج) به علما و مراجع عبدالرحمن باقرزاده بابلی ص 101-99و ملاقات علمای بزرگ اسلام با امام زمان (عج) ص 14

17-سایت موسسه تاریخ معاصر ایران ، سایت حوزه ، سایت ویکی شیعه ، سایت ویکی فقه

18--توجهات ولی عصر (عج) به علما و مراجع عبدالرحمن باقرزاده بابلی ص50-47 به نقل از شرح احوال آیة الله العظمی اراکی رضا استادی ص529 و ملاقات علمای بزرگ اسلام با امام زمان (عج) ص17

19-  پیچک انحراف ، زمینه‌های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی گرایش برخی از مردم به مدعیان مهدویت و نیابت در دو قرن اخیر  جواد اسحاقیان صص145-140

20 - وبلاگ شهید 110، سایت چهل سردار ، سایت بوریا،سایت شهید آوینی

21-امام حاضر ، مدیر ناظر ص227-226به نقل از دیوان امام خمینی (ره) ص276

مکالمه دوستان (۰)

هنوز هیچ مکالمه ای ثبت نشده است

ارسال مکالمه

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی