جمعه های انتظار/ بسته آدینه برای امام زمان (عج)؛
به نام خدای مهربان. سلام بر مهدی الامم...
هر روز و هر روز بر شما سلام می کنم « سلام علی آل یاسین » به امید جوابی که واجب است و می دانم که پاسخم را می دهید. اما گوشهایم را گناهانم سنگین کرده. جواب سلامتان به گوشم نمی رسد!
هر روز برای سلامتی و تعجیل در فرجتان دعا می کنم . می گویند بر کسی که بر شما دعا کند ، نگاهی از سر مهربانی می اندازید و برایش دعا می کنید . اما چشم های تقوای من نابیناست. نگاه پر عطوفتتان را نمی بینم.
هر سحر دعای عهد می خوانم که از یارانتان باشم، اما پاهای ایمانم فلج است. نمی توانم آن طور که باید، در صراط الهی که شما و اجداد طاهرینتان ترسیم نموده اید، قدم بردارم.
ارباب! من رسم ارباب و خادمی را بلد نیستم.اما خوب می دانم که اگر ارباب دست نوکرش را بگیرد،او حتی اگر کر و کور و افلیج هم باشد ،به کمک و حمایت اربابش خود را از پا نمی اندازد! و چه اربابی بالاتر از شما که دمتان مسیحایی و وجودتان نور است.
نور خدا! ذره ای بر قلوب ما عطر نورانیت را بچشان که سخت محتاجیم آقا.
*****
امام مهدی (عج) در قرآن
وَ لِکُلٍّ وِجْهَةٌ هُوَ مُوَلِّیهٰا فَاسْتَبِقُوا اَلْخَیْرٰاتِ أَیْنَ مٰا تَکُونُوا یَأْتِ بِکُمُ اَللّٰهُ جَمِیعاً إِنَّ اَللّٰهَ عَلىٰ کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ(سوره بقره/148)
و
براى هرکسى قبلهاى است که وى روى خود را به آن [سوى]مىگرداند؛ پس در
کارهاى نیک بر یکدیگر پیشى گیرید. هرکجا که باشید، خداوند همگى شما را [به
سوى خود باز]مىآورد؛ در حقیقت، خدا بر همه چیز توانا است.
در روایات متعددى از اهل بیت علیهم السّلام، عبارت أَیْنَ مٰا تَکُونُوا یَأْتِ بِکُمُ اَللّٰهُ جَمِیعاً، به جمع شدن یاران و اصحاب حضرت مهدى عجّل اللّه تعالى فرجه الشریف، هنگام ظهور تفسیر شده است. امام باقر علیه السّلام در باره این آیه فرمود:
«یعنى أصحاب القائم الثّلاث مائة و البضعة عشر رجلا قال و هم و اللّه الامّة المعدودة قال یجتمعون و اللّه فى ساعة واحدة قزع کقزع الخریف»(1)
منظور اصحاب امام قائم عجّل اللّه تعالى فرجه الشریف است که سیصد و چند نفرند. به خدا سوگند! منظور از «امت معدوده» آنان هستند. به خدا سوگند! در یک ساعت همگى جمع مىشوند؛ همچون پارههاى ابر پاییزى که بر اثر تندباد، جمع و متراکم مىگردد. امام على بن موسى الرضا علیه السّلام نیز مىفرماید: «و ذلک و اللّه أن لو قد قام قائمنا یجمع اللّه إلیه شیعتنا من جمیع البلدان» (2)
به خدا سوگند! هنگامى که مهدى عجّل اللّه تعالى فرجه الشریف قیام کند، خداوند پیروان ما را از تمام شهرها گرد او جمع مىکند.
این تفسیر از مفاهیم بطون آیه است؛ چرا که طبق روایات، آیات قرآن گاهى معانى متعددى دارد که یک معنا ظاهرى و عمومى است و دیگرى مفهوم درونى و به اصطلاح بطن آیه است که جز پیامبر صلّى اللّه علیه و اله و سلم و امامان علیهم السّلام و کسانى که خدا بخواهد، از آن آگاه نیستند.
از منظر این روایات، خدایى که قدرت دارد ذرات پراکنده خاک انسانها را در قیامت، از نقاط مختلف جهان جمعآورى کند؛ به آسانى مىتواند یاران مهدى عجّل اللّه تعالى فرجه الشریف را در یک روز و یک ساعت، براى افروختن نخستین جرقههاى انقلاب و تأسیس حکومت عدل جهانى و پایان دادن به ظلم و ستم، گرد آورد.
علامه طباطبایى قدّس سرّه در ذیل آیه مىنویسد: «در اخبار فراوانى از طریق شیعه، نقل شده است:
این آیه دربارۀ اصحاب قائم آل محمد عجّل اللّه تعالى فرجه الشریف است. (3)و(4)
*****
طرح گرافیکی
در سایه تو بلبل باغ جهان شدم
برای دریافت پوستر در ابعاد بزرگ روی تصویر کلیک کنید
امام جواد علیه السلام و امام مهدی (عج)
شیخ صدوق علیه الرحمه سه حدیث از امام جواد علیه السلام درباره امام مهدی (عج) نقل نموده. که دو حدیث ان به روایت عبدالعظیم حسنی است.
1-عبد العظیم حسنىّ گوید: بر مولاى خود امام جواد علیه السّلام وارد شدم و مىخواستم از قائم پرسش کنم که آیا مهدى هم اوست یا غیر او؟ امام آغاز سخن کرد و فرمود: اى ابو القاسم قائم ما همان مهدىّ است کسى که باید در غیبتش او را انتظار کشند و در ظهورش او را فرمان برند و او سومین از فرزندان من است و سوگند به کسى که محمّد صلّى اللّٰه علیه و آله و سلّم را به نبوّت مبعوث فرمود و ما را به امامت مخصوص گردانید اگر از عمر دنیا جز یک روز باقى نمانده باشد خداوند آن روز را طولانى گرداند تا در آن قیام کند و زمین را پر از عدل و داد نماید همچنان که آکنده از ظلم و جور شده باشد و خداى تعالى امر او را در یک شب اصلاح فرماید چنان که امر موسى کلیم اللّٰه علیه السّلام را اصلاح فرمود، او رفت تا براى خانوادهاش شعلهاى آتش بیاورد امّا چون برگشت او رسول و پیامبر بود. سپس فرمود: برترین اعمال شیعیان ما انتظار فرج است.
2- عبد العظیم حسنىّ گوید: به امام جواد علیه السّلام گفتم: امیدوارم شما قائم اهل- بیت محمّد باشید کسى که زمین را پر از عدل و داد نماید . همچنان که آکنده از ظلم و جور شده باشد. فرمود: اى أبو القاسم! هیچ یک از ما نیست جز آنکه قائم به امر خداى تعالى و هادى به دین الهى است، امّا قائمى که خداى تعالى به توسّط او زمین را از اهل کفر و انکار پاک سازد و آن را پر از عدل و داد نماید کسى است که ولادتش بر مردم پوشیده و شخصش از ایشان نهان و بردن نامش حرام است، و او همنام و هم کنیۀ رسول خدا صلّى اللّٰه علیه و آله و سلّم است و او کسى است که زمین برایش در پیچیده شود و هر دشوارى برایش هموار گردد و از اصحابش سیصد و سیزده تن به تعداد اصحاب بدر از دورترین نقاط زمین به گرد او فراهم آیند و این همان
قول خداى تعالى است که فرمود:
أَیْنَ مٰا تَکُونُوا یَأْتِ بِکُمُ اَللّٰهُ جَمِیعاً إِنَّ اَللّٰهَ عَلىٰ کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ
و
چون این تعداد از اهل اخلاص به گرد او فراهم آیند خداى تعالى امرش را ظاهر
سازد و چون عقد که عبارت از ده هزار مرد باشد کامل شد به اذن خداى تعالى
قیام کند و دشمنان خدا را بکشد تا خداى تعالى خشنود گردد. عبد العظیم گفت:
اى سرورم چگونه مىداند که خداى تعالى خشنود گردیده است؟ فرمود: در قلبش
رحمت مىافکند و چون به مدینه درآید لات و عزّى را بیرون کشیده و آن دو را
بسوزاند.
٣- صقر بن أبى دلف گوید: از امام جواد علیه السّلام شنیدم که مىفرمود: امام پس از من فرزندم علىّ است، دستور او دستور من و سخن او سخن من و طاعت او طاعت من است و امام پس از او فرزندش حسن است، دستور او دستور پدرش و سخن او سخن پدرش و طاعت او طاعت پدرش باشد، سپس سکوت کرد. گفتم: اى فرزند رسول خدا! امام پس از حسن کیست؟ او به شدّت گریست و سپس فرمود: پس از حسن فرزندش قائم به حقّ امام منتظر است، گفتم: اى فرزند رسول خدا! چرا او را قائم مىگویند؟ فرمود: زیرا او پس از آنکه یادش از بین برود و اکثر معتقدین به امامتش مرتدّ شوند قیام مىکند، گفتم: چرا او را منتظر مىگویند؟ فرمود: زیرا ایّام غیبتش زیاد شود و مدّتش طولانى گردد و مخلصان در انتظار قیامش باشند و شکّاکان انکارش کنند، و منکران یادش را استهزاء کنند، و تعیینکنندگان وقت ظهورش دروغ گویند، و شتابکنندگان در غیبت هلاک شوند، و تسلیمشوندگان در آن نجات یابند.(5)
*****
ویژگی های امام مهدی(عج)
کشف علوم
کوشش انسان در مسیر تکامل شناخت، بیشتر به بعد مادى جهان و زندگى انسان معطوف بوده است. چون انسان با ماده سروکار دارد و تلاش او براى این است که خواص و آثار بیشترى از ماده را بشناسد. مسائل ماوراى ماده و بعد معنوى حیات، به خاطر پیچیدگى و دشواریى که دارد بدان پایه مورد توجه و بررسى قرار نگرفته است.
حیات روحى و معنوى، در گستردگى و اسرارآمیزى قابل مقایسه با حیات مادى و فیزیکى انسان نیست. انسان در قلمرو حیات معنوى ابزار لازم براى شناخت را نیز-به طور کامل-در اختیار ندارد. از این رو، مىتوان گفت که رشد و پیشرفت علمى و فرهنگى انسان به طور عمده در بخش مسائل مادى حیات بوده است، و در مسائل ماوراى طبیعى رشد و پیشرفت چندانى نداشته است. در بخش شناسایى بعد فیزیکى جهان نیز، شناختهاى سطحى و صورى و نوعا کشف آثار است. و در حوزۀ بررسیهاى انسانى، مجهولات فراوانى وجود دارد که در مقایسه با شناختها و داناییهاى او بسیار عمیق و گسترده است. در حقیقت شناخت انسان از جهان اسرارآمیز بسیار محدود و اندک است، و متخصصان رشتههاى گوناگون علوم بشرى به دست مایههاى اندک و ناچیز علوم اعتراف دارند.
از سوى دیگر چون هدف از خلقت انسان رشد و تکامل معرفت و شناخت اوست، باید روزى این هدف تحقق یابد و روزگار دانشهاى راستین و پیروزى خرد بر مجهولات فرارسد. ازاینرو در دوران ظهور که روزگار تحقق همۀ آرمانهاى انسانى و الهى است، شناخت انسان به تکامل نهایى مىرسد، و در ابعاد گوناگون دانایى از جهانشناسى، انسانشناسى و خداشناسى، عروج لازم را مىیابد، و آموزگار بزرگ اسرار و رموز، درسآموزان مدرس بشریت را به سرچشمۀ جوشان علوم حقیقى مىرساند، و کار آموزش او بر پندار و فرض و شک بنا نشده است، بلکه بر اصل یقین و دریافتهاى راستین از حقایق و کشف حقیقت پدیدهها و اشیا استوار است. در دوران امام بزرگ دانایى، همۀ مسائل بشرى، به هدف اصلى و مرز نهایى مىرسد، و بشریت-در تلاش اعصار و قرون خویش-به محضر استاد و معلمى راه مىیابد که نکتهاى از دیدۀ ژرفنگر و حقیقتبین او پوشیده نیست، و هدف او پردهبردارى از حقایق و مجهولات است و تا سرحد امکان و توان انسانها آنان را به اوج تکامل علمى مىرساند.
این موضوع از مهمترین برنامهها و اقدامهاى امام مهدى «ع» است. او از حقایق گسترده و جهانى براى بشریت پرده برمىدارد، و مردمان را به دانشهاى یقینى و درست هدایت مىکند، و شناختهاى ناب و خالص به ارمغان مىآورد، و از این رهگذر دو محور اساسى تحقق مىپذیرد:
* با گسترش شناخت و کشف اسرار کائنات، پایههاى خداشناسى استوار مىگردد
** گسترش شناخت و دانایى، تشکیل جامعۀ انسانى و بسامان و مرفّه را ممکن مىسازد، زیرا در پرتو شناخت درست مسائل حیات و بخشهاى گوناگون آن، مسائل تربیت، رشد، تکامل معنوى و مادى، آغاز و انجام کار انسان، سرنوشت اکنون و آیندۀ او، شیوهها و روشهاى ادارۀ زندگى، تأمین و تنظیم خانواده، بهرهبردارى از مواهب و امکانات طبیعى و انسانى و بسیارى از مسائل دیگر، بخشهاى زندگى در همۀ ابعاد به شایستگى اداره مىشود و سامانى درخور مىیابد. در پرتو علم و آگاهى از مسائل مادى و فیزیکى جهان، زیست این دنیایى انسان بهبود مىیابد، و با شناخت مسائل معنوى و صلاح و سعادت روح انسانى، راه تکامل معنوى گشوده مىشود، و جامعۀ آرمانى در بعد مادى و معنوى پدیدار مىگردد.
این شناختها همه در روزگار رستاخیز امام مهدى «ع» تحقق مىپذیرد، و نقطههاى ابهام و تردید و سرگردانى محو مىشود، و انسان، دوران تکرار اشتباهها و تجربههاى پیاپى را پشت سر مىگذارد، و در رستاخیز ظهور هرروز به شناختهاى اصیل و تازهاى دست مىیابد، و حقایقى تازه براى او کشف مىشود، و به راهها و روشهاى متعالىتر و بالاترى دست مىیابد و شیوههاى بهترى را در پیش مىگیرد. و بدینسان هرروز او و هرگام او در همۀ مسائل حیات و ابعاد زندگى، گامى به پیش است، و واپسگرایى و تکرار در آن راه ندارد. و بدینگونهها اهریمن جهل و نادانى به سرپنجۀ تواناى خداوند دانایى و بینایى از سرزمین زندگى انسان بیرون رانده مىشود، و جاى آن را آگاهى، دانایى، روشنى و نور فرامىگیرد.
پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله و سلم:
...تاسعهم قائمهم الّذى یملأ اللّه-عزّ و جلّ-به الأرض نورا بعد ظلمتها و عدلا بعد جورها، و علما بعد جهلها...(6)
...نهمین (امام از فرزندان امام حسین «ع») قائم است که خداوند به دست او سرزمین تاریک (زندگى) را نورانى و روشن مىکند، و از عدل مى آکند، پس از (دوران) ظلم، و علم و دانایى را فراگیر مىسازد پس از (دوران) جهل و نادانى...
سخن پیامبر اکرم «ص» از هرگونه مبالغه و گزافه بدور است، پس چنانکه سراسر آبادیهاى زمین و جامعههاى انسانى از عدالت و دادگرى آکنده مىگردد، و کشورى و شهرى و دهکدهاى دور از عدالت باقى نمىماند، بدینسان همۀ جامعهها و انسانها از تاریکى نادانى به روشنایى و نور دانایى رهنمون مىگردند.
امام صادق علیه السلام:
العلم سبعة و عشرون حرفا فجمیع ما جاءت به الرسل حرفان فلم یعرف الناس حتى الیوم غیر الحرفین، فاذا قام قائمنا اخرج الخمسة و العشرین حرفا فبثّها فى الناس، و ضمّ الیها الحرفین، حتى یبثّها سبعة و عشرین حرفا(7)
علم و دانایى از ٢٧ حرف تشکیل مىشود، تمام آنچه پیامبران (تاکنون) آوردهاند ٢ حرف است و مردمان بیش از این ٢ حرف تاکنون نشناختهاند.
آنگاه که قائم ما قیام کند ٢۵ حرف دیگر را آشکار سازد، و میان مردمان بپراکند، و آن ٢ حرف را (نیز) بدانها ضمیمه سازد، تا ٢٧ حرف را گسترش داده باشد.
این سخن امام صادق «ع» -که به صورت رمز و سمبلیک تعبیر شده است، مقدار دانایى بشر در دوران قبل از ظهور و پس از ظهور مقایسه شده است، و دانشها و شناختهاى بشرى پیش از دوران تکامل علم و عقل-به نسبت به دوران ظهور-بسیار ناچیز محسوب گشته است، چون در رستاخیز ظهور است که بشر به مرزنهایى و آرمانى تکامل شناخت و خردورى دست مىیابد.
امام باقر علیه السلام:
اذا قام قائمنا وضع یده على رؤوس العباد، فجمع به عقولهم و اکمل به احلامهم(8)
قائم ما، به هنگام رستاخیز خویش، (به تأیید الهى) نیروهاى عقلانى تودهها را تمرکز دهد. و خردها و دریافتهاى خلق را به کمال رساند (و در همگان فرزانگى پدید آورد.)
تکامل شناخت مبانى دین و آموزش احکام و معارف دینى نیز از جملۀ دانشهایى است که به صورت الزامى در آن دوره انجام مىگیرد، و همۀ جامعۀ بشرى دینشناس و عالم به مسائل و برنامههاى خدایى مىگردند. امام جوانانى را که به سن بیست سالگى برسند و فقه دین را نیاموخته باشند قصاص مىکند.
زنان نیز در آن دوران سعادتبار، در شناخت مبانى دین به پایگاه بلندى مىرسند، و عالمان و فقیهان و دینشناسان در طبقۀ زنان پدید مىآیند، بدان پایه که مىتوانند در خانههاى خود با قانون قرآن و آیین اسلام به قضاوت بنشینند. روشن است که قضاوت براساس قرآن و سنت کارى دشوار است، و آگاهى و شناخت عمیق و گسترده از آیات و احادیث لازم دارد. در آن دوره دانایى و دینشناسى به مرزى مىرسد که زنان جامعه نیز به چنین کار بزرگى مىتوانند دست یازند.
امام باقر علیه السلام:
و تؤتون الحکمة فى زمانه، حتى انّ المرأة لتقضى فى بیتها بکتاب اللّه تعالى و سنّة رسول اللّه«ص» (9)
در زمان حکومت مهدى «ع»، به همۀ مردم، حکمت و علم بیاموزند، تا آنجا که زنان در خانهها، با کتاب خدا و سنت پیامبر، قضاوت کنند.(10)
*****
امام مهدی (عج) و منتظران
آیت الله میرجهانی
علامه آیت الله سیدمحمدحسن میرجهانی طباطبایی، فرزند سید جلیل القدر و ربانی میرسیدعلی محمدآبادی جرقویه ای اصفهانی (ره) در سال 1279 هـ. ش در قریه محمدآباد جرقویه سفلی از توابع استان اصفهان در خانواده ای مذهبی، شریف و دوستدار اهل بیت عصمت و طهارت قدم به عرصه وجود نهاد.
از محضر بزرگانی هم چون عالم فرزانه آقای شیخ محمدعلی حبیب آبادی(ره) وآخوند ملاحسین فشارکی(ره) آقای شیخ علی یزدی(ره) شیخ محمدرضا رضوی خوانساری(ره) حاج شیخ عبدالله مامقانی(ره) (صاحب رجال)بهره برده
وی از جمله یاران خاص مرجع اعلی آیت الله العظمی آقا سید ابوالحسن اصفهانی(ره) بود تا جایی که در مدت اقامت در نجف، نوشته ها و امور مالی ایشان در دست علامه میرجهانی قرار داشت.
این بزرگوار تالیفات زیادی داشت از جمله این کتابهای شریف :البکاء للحسین علیه السلام،نوائب الدهور، تفسیر ام الکتاب، جنة العاصمه، و....
این بزرگوار در اواخر عمر مدتی به تهران مهاجرت کرده بود (در محله شاپور) و منبر های ایشان زبان زد خاص عام بود. سرانجام درسال 1371 چشم از جهان فرو بستن و پیکر مطهر این عالم مجتهد را پس از تشییع باعظمت و پرشکوه در بقعه علامه کبیر مجلسی (رضوان الله تعالی علیه) واقع در مسجد جامع اصفهان به خاک سپردند.(11)
تشرفات
تشرفات زیادی از آیت الله میرجهانی نقل شده است که به یک نمونه اشاره می شود. آیت الله میر جهانی می فرمود: به دستور استادم آقا سید ابوالحسن اصفهانی(ره) برای اصلاح برخی از امور و کارها از نجف اشرف رفتم به سامرا پول هم زیاد با خود برده بودم. اول پول ها را بین اهل علم و خدام حرم عسکریین(ع) تقسیم کردم. مخصوصاً برای آسایش و امنیت بیشتر زائران، به خدمه حرم و سرداب مقدس پول بیشتری دادم. به همین دلیل آنها برای من احترام بیشتری قائل بودند. یک بار کلیددار حرم گفت: آقا اگر در این مدت که اینجا تشریف دارید، امری داشتید، من در خدمت حاضرم. من هم از او خواهش کردم که اجازه بدهد شب ها در حرم عسکریین(ع) بمانم و دعا کنم. آنها هم قبول کردند. ده شب در حرم مطهر عسکریین(ع) می ماندم و آنها در را به روی من می بستند و می رفتند. اذان صبح می آمدند و در را باز می کردند. شب دهم شب جمعه بود. توی حرم خیلی دعا کردم و زیارت و تشرف به خدمت مولایم حضرت صاحب الامر(عج) را خواستم. موقع صبح که در را باز کردند، بعد از خواندن نماز صبح به سرداب مقدس مشرف شدم. چون هنوز آفتاب نزده بود و هوا تاریک بود، شمعی در دست گرفتم و از پله های سرداب پایین رفتم. وقتی به صحن سرداب رسیدم، دیدم بدون اینکه چراغی باشد آنجا روشن است. آقای بزرگواری هم نزدیک صفّه مخصوص نشسته بود و ذکر می گفت. از جلوی او گذشتم. سلام کردم و مقابل صفّه ایستادم. زیارت آل یاسین را خواندم و ایستادم به نماز و زیارت، در حالی که جلوتر از آن آقا بودم. بعد از نماز «دعای ندبه» را خواندم وقتی به جمله «و عرجت بروحه إلی سمائک» رسیدم، آن آقا گفتند:این جمله از ما نرسیده بگویید «و عرجت به إلی سمائک» بعد گفتند:«هیچ وقت بر امامت تقدم نکن.»
دعا را تمام کرده و به سجده رفتم. در سجده بود که چیزهای دیگری به ذهنم آمد. اینکه سرداب بدون چراغ روشن بود، اینکه آن آقا گفت این جمله دعای ندبه از ما نرسیده، اینکه تذکر داد چرا بر امامت مقدم شده ای؟ فهمیدم چیزی که در حرم مطهر حضرت عسگری(ع) از خدا خواستم، نصیبم کرده است. از سجده که سر برداشتم، خواستم دامن حضرت را بگیرم و با ایشان صحبت کنم، حاجاتم را بخواهم، اما دیگر دیر شده بود. سرداب تاریک بود و هیچ کس هم جز من آنجا نبود.(12)
*****
امام مهدی (عج) و شهدا
شهید عبدالحمید حسینی
حاصل ازدواج پدری کارگر و مادری خانه دار شهید عبدالحمید حسینی بود . در دی ماه سال 41 در خانواده ای ساده، اما گرم و صمیمی چشم به جهان گشود. فرزند اول و شمع محفل خانواده بود .شروع فعالیت حمید سال 56 مصادف با شهادت سید مصطفی خمینی بود.در سال 60 راهی جبهه شد و مهرماه سال 60 در فتح آبادان عملیات ثامن الحجج شرکت کرد.در اولین نامه اش فقط چند خط سلام و احوالپرسی بود و بقیه اش همه مناجات بود «آقاجان امشب (فتح آبادان) این تو بودی که جنگیدی ما نبودیم- این شمشیر برنده تو بود که جنگید ما نبودیم.....» و در آخر نامه اش نوشته بود پاسدار فدایی اسلام عبدالحمید حسینی.
و این اعتقاداتش بود که آن را از جبهه های جنوب به کوههای کردستان در زمستان سرد سال 60 کشید.
ارتباط قلبی اش با امام زمان (عج) خیلی قوی بود و می گفت یک قدم به طرفشان برداری صد قدم به طرفت برمی دارند.
عبدالحمید در یکی از سخنرانیهایش تعریف می کند: « دریکی از عملیاتهای کردستان بچه ها در یک جای دره مانندی محاصره شده بودند؛ یک تعداد شهید و تعدادی هم زنده مانده بودند. 3 روز در محاصره بودند.
اصلاً نمی توانستند حرکت کنند با هر حرکتی به رگبار بسته می شدند؛ خارها را از زمین در می آورند و توی دهانشان می گذاشتند تا زنده بمانند.
در همین حین یکی از بچه ها می نشیند ویک مشت خاک را برمی دارد و آن را دست به دست می کند (از این دست به آن دست و از آن دست به این دست) و می گوید آقا امام زمان(عج) قربونت بروم مگر نگفتی اگر یاریم کنید، یاریتان می کنم، مگر خدا نگفته ان تنصرالله ینصرکم ..... و با یک حال معنوی خوبی با امام زمان(عج) رابطه برقرار می کند.
همه تعجب می کنند چی شد این نشست صدای تیر نیامد، اول پیش خودشان فکر می کنند حتماً دشمن گذاشته اینها احساس خستگی کنند، حرکت کنند و همه را به رگبار ببندد یا زنده بگیردشان.
این آقا اول سینه خیز می رود بعد بلند می شود و به بچه ها می گوید اگر من را زدند که خوب عراقیها هستن ولی اگر نزدند شما هم بیاید. و از این صخره به آن صخره می رود و بعد می بیند قرار نیست تیری شلیک بشود، می آید بالا – این دره دو تا دهنه داشت، تانکهای عراقی به شکل اریب ایستاده بودند و لوله های تانکشان را به طرف داخل کوه تا آنجایی که می شد آوردند پایین- شهید عبدالحمید در سخنرانیش این جوری می گوید وقتی سر تانک را باز کردیم دیدیم آدمهای داخل تانک مردند ولی خفه نشدند، تیر و ترکش هم نخوردند ولی گویی با خط کش، یک خطی، از وسط آنها را به دو نصف کرده و آنجا سجده می کنه و قلبش محکمتر می شه. بعد ها ما متوجه شدیم خودش بوده ولی در سخنرانیش گفته بود یکی از بچه ها.
خاطراتی از خانواده شهید
آخرین باری که به جبهه رفت و مادر می خواست از زیر قرآن ردش کند، گفت: مادر دستت را روی قرآن بگذار و قسم بخور که آن چیزی را که من می خواهم برایم انجام می دهی - و مادر چون دل رحم و مهربان است ، قسم می خورد که هر چی بخواهد براش انجام بدهد.
بعد که مادر قسم می خورد عبدالحمید می گوید مادر خواهش می کنم به وصیت من عمل کنید و من را شبانه به خاک بسپارید.
مادر هم می گوید خدا نکند که تو شهید بشوی، بعدشم مگر اعدامی هستی (آن وقتها اعدامیها را شب خاک می کردند)
می گوید مادر من خجالت می کشم وقتی حضرت زهرا (س) را شبانه خاک کردند من روز خاک بشم.می خواهم تداعی غربت حضرت زهرا و امام علی علیهما السلام باشه.
20 و 21 فرودین ماه بود که به جبهه رفت و در 13 اردیبهشت در مرحله دوم عملیات بیت المقدس آن طوری که خودش دوست داشت «با تنی تب دار، لبی تشنه و ترکشی که توی حلقومش خورده بود» شهید شد.
***
مادر می گفت وقتی عبدالحمید کوچک بود به تعزیه بردمش؛ از آن زمان هر موقع می خواست بازی کند می گفت من علی اکبرم، من علی اصغرم و خودش را توی بغلم می انداخت و میگفت من تیر توی حلقومم خورده، من شهیدم و آب حوض را به آسمان می رخت و می گفت این خون منه.خیلی برای همه سخت بود، همه مخالفت کردند که حمید را شبانه خاک کنیم زنگ زدیم قم،به آقای مشکینی گفتیم شهیدی است که این طور وصیت کرده، گفتند: «حتماً به وصیتش عمل کنید قطعاً یک رابطه بین این شهید و این وصیتی که کرده وجود دارد، یک رمز و رازی بین خودش و حضرت زهرا (س) بوده» روز هفت شهید آیت الله دستغیب، همین جایی که الان قبر عبدالحمید است یک تابلو سبز بود که روی آن نوشته بود خدایا خدایا تا انقلاب مهدی از نهضت خمینی محافظت بفرما. حمید را دیدم که با چوب روی زمین چیزی می نویسد جلو رفتم، نوشته بود فدایی امام زمان (عج) پاسدار شهید عبدالحمید حسینی با شوخی به کمرش زدم و گفتم: جا رزرو می کنی؟ اول برادریت را ثابت کن.
شهید فیض یکی از دوستان صمیمی عبدالحمید بود که پدر ایشان اصرار داشت قبر حمید هم کنار قبر پسرش باشد.
عصر همان روز 3 تا قبر در اطراف قبر شهید فیض حفر کردند ولی هر سه آب گرفت. بعد پای همین تابلو سبز را حفر کرده بودند همان جایی که فقط من و مادرم می دانستیم.(13)
بنا به وصیت شهید شب مراسم تشییع با شکوه خاصی برگزار شد و تابوت را از مسجد دارالرحمه که حرکت دادند، عبدالحمید هیکل درشت و رشیدی داشت. و طبیعتا تابوت باید خیلی سنگین می شد اماهمه کسانی که زیر تابوت بودند، اذعان می کردند که تابوت هیچ سنگینی نداشته. لحظه ای هم که برای دفن پیکر شهید، آن را از تابوت بلند کرند، باز کسی سنگینی حس نمی کرده. هر کدام فکر می کردند سنگینی پیکر روی دست دیگری است. پیکر را به دست حاج اصغر دستغیب و پدر شهید می دهند. ان دو هم سنگینی حس نمی کنند. انگار جسد خودش داخل قبر شده وخود صورت به سمت قبله برمی گردد.
پدر شهید فقط یک بار بعد از آن شب عنوان می کند که ما در داخل قبر هنگام دفن حضور شخص دیگری را حس می کردیم اما نمی دیدیم.
اما
یکی از شرکت کننده های در تشییع شهید شروع می کند به بلند بلند گریه کردن
که «من دیدم آقا امام زمان (عج) عبدالحمید را داخل قبر گذاشتند.»(14)
*****
شعری از حافظ برای امام مهدی (عج)
فکر بلبل همه آن است که گل شد یارش
گل در اندیشه که چون عشوه کند در کارش
دلربایی همه آن نیست که عاشق بکُشند
خواجه آن است که باشد غم خدمتگارش
جای آن است که خون موج زند در دل لعل
زین تغابن که خَزَف می شکند بازارش
بلبل از فیض گل آموخت سخن ورنه نبود
این همه قول و غزل تعبیه در منقارش
ای که در کوچه ی معشوقه ی ما می گذری
بر حذر باش که سر می شکند دیوارش
آن سفر کرده که صد قافله دل همره اوست
هر کجا هست خدایا به سلامت دارش
صحبت عافیتت گرچه خوش افتاد ای دل
جانب عشق عزیز است فرو مگذارش
صوفی سر خوش ازین دست که کج کرد کلاه
به دو جام دگر آشفته شود دستارش
دل حافظ که به دیدار تو خو گر شده بود
ناز پرورد وصال است مجو آزارش(18)
*****
نامه یک کودک به امام مهدی (عج)
سلام امام زمانم
می خواستم بدونی من شما را خیلی دوست دارم و همیشه منتظر آمدن شما هستم. می دانیدچرا؟
چون شما باید آدمهای بدی مثل اوباما را ادب کنید تا بدانند خدای ما چقدر بزرگ است و می تواند به راحتی آن ها را شکست دهد.
من کتابهای زیادی در مورد شما خوانده ام. چون اگر کسی بیاید و بگوید من امام زمان هستم ،به او بگویم پس عصای پیامبر(ص) و قرآن امام علی (ع) و ... کجاست؟
و این جوری به آن شخص بفهمانم که من چیزهای زیادی در مورد امام زمان (عج) می دانم و گول او را نمی خورم.
من می دانم که شما 313 یار دارید...
من خوب می دانم تا قلب ما پاک نباشد، شما ظهور نمی کنید.ولی به خاطر ما بچه ها هم که شده ظهور کن چون قلب ما بچه ها پاک پاک است.
اللهم عجل لولیک الفرج... هانیه ذاکری 10 ساله از تهران
*****
نوا
مناجات با امام زمان(عج)
مناجات با امام زمان(عج) با نوای حاج منصور ارضی
مناجات با امام زمان(عج) با نوای حاج حسن خلج
-----------------------------------------------------------------------------
منابع:
1- محمد بن یعقوب کلینى، کافى، ج ٨ ، ص ٣١٣
2 - محمد باقر مجلسى، بحار الانوار، ج ۵٢ ، ص ٢٩١ ، ح ٣٧
3- تفسیر المیزان، ج ١ ، ص ۴۶٧-
4-درسنامه مهدویت ج 1 خدا مراد سلیمان صص43-42
5- کمال الدین و تمام النعمه باب36 صص 73-70
6- کمال الدین ١ / ٢۶٠
7- بحار ۵٢ / ٣٣۶
8- بحار ۵٢ / ٣٣۶ ؛ «در فجر ساحل» / ۴۵
9- غیبت نعمانى» / 339؛ «بحار» 52 / 352؛ «خورشید مغرب» / 32
10- عصر زندگی و چگونگی آینده انسان و اسلام (پژوهشی در انقلاب جهانی امام مهدی (عج) محمد حکیمی صص192-186
11-زندگی نامه آیت الله میرجهانی، ویژ ه نامه دریای نور ، سایت راسخون، شیعه نیوز و...
12-پایگاه اطلاع رسانی حوزه به نقل از گنجینه دانشمندان، آقای رازی، ج2، صص411-415
، راسخون،فارسmahbobdelha1391.blogfa.com13-
14-متن پیاده شده مصاحبه با خواهر شهید
17- وبلاگ رضویون
18-دیوان حافظ بر اساس نسخه قزوینی و غنی ص 222 غزل275
- ۹۳/۱۰/۰۴