نحوه ارتباط شیطان با امت پیامبر(ص)
از سلمـان فـارسی نقـل شـده کـه ابلیس کنـار جـماعتی که به امیرالمـؤمنیـن
ناسـزا می گفتـند،رسیـد و در برابر آنها ایستاد. گفـتند: تو کیستی؟ گفت: من
ابامـره هسـتم. گفتـند: سخنـان مـا را شنیــدی؟ گفـت: بلـه، وای بر شمـا کـه
مولایتان علی را ناسزا می گویید. گفتند از کجا می دانی که او مولای ماست؟
گفت: از آنجــا فهمیـدم کـه پیـامبرتان فرمود: «مـن کـنـت مـولاه فــعلی مــولاه»
علی (علیه السلام) مولای جن و انس
از سلمان فارسی نقل شده است که ابلیس کنار جماعتی که به امیرالمؤمنین ناسزا می گفتند، رسید و در برابر آنها ایستاد. گفتند: تو کیستی؟ گفت: من ابامره هستم. گفتند: سخنان ما را شنیدی؟ گفت: بله، وای بر شما که مولایتان علی را ناسزا می گویید. گفتند از کجا می دانی که او مولای ماست؟ گفت: از آنجا فهمیدم که پیامبرتان فرمود: «من کنت مولاه فعلی مولاه» . گفتند: تو از دوستداران و شیعیان او هستی؟ گفت: نه، ولی او را دوست دارم و هرکه دشمن او باشد، من در مال و فرزندان او شریک هستم. گفتند: ای ابامره در مورد علی (علیه السلام) چیزی بگو. گفت: ای پیمان شکنان و بی دینان، بدانید من در میان جن ها 12000 سال عبادت کردم و نیز 12000 سال دیگر نیز در میان فرشتگان در آسمان عبادت کردم. در آن محل که مشغول ذکر خدا بودیم، نوری خیره کننده از کنار ما گذشت. همه ی فرشتگان به سجده افتادند، گفتند: «سبوح قدوس» این نور فرشته ی مقرب و یا نبی مرسل نیست، این نور طینت علی بن ابی طالب (علیه السلام) است.(1)
شیطان و امت پیامبر
هنگامی که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) متولد شد، جن ها متوجه شدند که آسمان ها پر از نگهبان است و آنها را از صعود به مقر فرشتگان منع می کنند. پس شیطان متوجه تولد پسری در خانواده ی عبدالمطلب شد. سریع خواست به آنجا سر بزند، اما جبرئیل مانع او شد. پرسید: چه اتفاقی افتاده است؟ جبرئیل گفت: پیامبر خاتم متولد شده است. پرسید: آیا من هم در وجود او بهره دارم؟ جواب داد: نه. پرسید: در امت او چطور؟ گفت: آری. شیطان گفت: به همین نیز راضی هستم.(2)
شیطان نمی تواند به قلب انسان وارد شود
زمانی که خداوند جسم آدم را خلق کرد و خواست در او از روح خود بدمد، به شیطان اجازه داد تا به آدم نزدیک شود. او در همه اعضای آدم وارد شد، وقتی که خواست به قلب وارد شود، خداوند فرمود: «القلب حرم الله و لا یسکن فی حرم الله غیر الله» قلب، محدوده ی خداوند است. نیز در حدیث نبوی آمده است که «قلب المؤمن بیت الله و قلب العارف عرش الله». حق تعالی درباره ی ارزش دل و قلب انسان فرموده است: «لا یسعنی ارضی و لا سمائی و لکن یسعنی قلب عبدی المؤمن». زمین و آسمان نمی تواند مرا در خود بگنجاند، ولی قلب بنده ی مؤمن مرا در خود می پذیرد.(3)
غم بدون علت
روایت شده است که ابو عبدالرحمان به امام صادق (علیه السلام) عرض کرد: به درستیکه گاهی محزون و ناراحت و گاهی مسرور می شوم و دلیلی از مال و اهل و اولادم نمی بینم. امام (علیه السلام) فرمودند: با هر کسی فرشته ای و شیطانی هست. خوشحالی بی دلیل، به خاطر نزدیک شدن فرشته ی الهی به او؛ و غم، به دلیل نزدیکی شیطان به اوست. این است که خدا فرموده است: «الشیطان یعدکم الفقر و یامرکم بالفحشاء و الله یعدکم مغفره منه و فضلا» (4)شیطان به شما وعده ی فقر می دهد. در حدیثی آمده است که شیطان به گوش دل انسانی که می خواهد انفاق کند، می گوید: «لا تنفقوا فانکم تفتقرون» یعنی انفاق نکنید، زیرا مبتلا به فقر می شوید.(5)
شیطان سگ پاسبان خانه ی خداست
آیت الله کوهستانی می فرمودند: وقتی کسی به مهمانی دعوت شده باشد، وظیفه ی صاحبخانه است که جلوی حمله ی سگ پاسبان را بگیرد. شیطان سگ درگاه خداست. هر کس با صاحبخانه کار داشته باشد، حق تعالی چون ضامن راه است، به شیطان می گوید: این از خود ماست. بگذار داخل شود. برداشتن موانعی از قبیل شیطان، برعهده ی صاحبخانه است. انسان یک کار بیشتر ندارد و آن توجه کامل به صاحبخانه است. «کان حقا علینا نصر المؤمنون» بر ما حقی است که مؤمنان را یاری کنیم. «ان عبادی لیس لک علیهم سلطان» ای شیطان! هر آینه تو بر بندگانم تسلط نداری. اما اگر کسی قصد دزدی داشته باشد، شیطان نمی گذارد. خود شیطان گفت: «فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ * إِلاَّ عِبَادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ» خداوندا، به عزت تو سوگند که همه ی انسان ها جز بندگان خالصت را گمراه و اغوا می کنم(6).
شیطان دست بردار نیست
آیت الله کوهستانی درباره ی این که انسان همواره در کمین گاه شیطان قرار دارد و شیطان هیچ گاه انسان ها بویژه عالمان دینی را رها نمی سازد، به طلاب می فرمود: طلبه هنوز از منزل حرکت نکرده، شیطان تلاش می کند تا او را از پای درآورد. مواظب باشید تا باد «ضرَبَ زیدُ» ما را از پای درنیاورد؛ و نیز می فرمود: اگر بیرون بروی حتی بالای کوه هم بروی، شیطان آنجا هم کسی را می فرستد تا تو را اذیت کند. به یکی از طلبه ها فرمود: با شیطان نمی شود کشتی گرفت، آدم را زمین می زند.(7)
ابلیس در زمان ظهور امام عصر (علیه السلام)
بحار از اسحاق بن عمار آورده است که از حضرت امام باقر (علیه السلام) پرسیدم که وقت معلوم چه وقت است؟ فرمود: وقت معلوم روز قیام قائم آل محمد است. هرگاه خداوند او را برانگیزد، در مسجد کوفه ابلیس می آید، در حالیکه بر زانوهایش راه می رود و می گوید: ای وای از این روز. آنگاه از پیشانیش گرفته شده، گردنش زده می شود. آن هنگام روز وقت معلوم است که مدت او به پایان می رسد.(8)
آیت الله امجد در فرمایشات خود می فرمودند: شیطان را سه بار در سه زمان می کشند: زمان ظهور حضرت قائم عجل الله تعالی فرجه الشریف، چون زمینه ی عملکرد شیطان کم و ضعیف می شود. زمان رجعت: چون زمینه ی شیطان کم تر می شود. قیامت: چون روز ظهور حق است(9).
بدترین مکان هایی که شیطان در آن همواره حضور دارد
الف) بازار: پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: بدترین مکان های زمین، بازارها هستند که محل جولان ابلیس است. او صبح به آنجا می آید و تخت فرماندهی خود را در بازار قرار می دهد و لشکریان و اولاد خود را در بین مردم پخش می کند تا عده ای را به کم فروشی، یا تخلف در وزن و ترازو، یا دزدی و دروغ در بیان جنس وادار کنند و سبب فساد و تباهی در اقتصاد شوند. این شیاطین، اول کسانی هستد که به بازار می آیند و آخرین هستند که بیرون می روند. پس فرمود که بهترین اماکن روی زمین مساجد هستند که پیش خدا از همه جا محبوبترند.
ب) مکان خلوت: از مواردی است که شیاطین در آن فعالیت کرده و سبب ارتکاب معاصی می شوند. ابلیس به حضرت نوح (علیه السلام) گفت: بپرهیز در جایی که تو با زن اجنبی خلوت کنی که من سومین شما خواهم بود، تا شما را به حرام به هم نزدیک نمایم.
خصلت های ابلیس
الف) تسویف: به معنای کار را به آینده واگذار کردن و در زمان ممکن و لازم انجام ندادن و در نتیجه از دست دادن فرصت های خوب و بی بهره ماندن. در حدیث آمده است: «التسویف من شعار الشیطان» (10).
ب) قهقهه: خنده با صدای بلند در اخلاق دینی، مذموم شمرده شده است. در احادیث آمده است: «القهقهه من الشیطان». تبسم و لبخند از اخلاق اولیا می باشد. در حالات مؤمن آمده است که «حزنه فی قلبه و بشره فی وجهه». شخص با ایمان، حزن و اندوهش در قلب او و تبسم و گشاده رویی اش در صورتش پیداست.(11)
ج) تبذیر و اسراف: زیاده روی در مصرف از نعمت ها و اموال، به صورت پراکنده نمودن و دور ریختن و هدر رفتن آنها است. خداوند می فرماید: «إِنَّ الْمُبَذِّرِینَ کَانُوا إِخْوَانَ الشَّیَاطِینِ وَ کَانَ الشَّیْطَانُ لِرَبِّهِ کَفُوراً». به درستیکه اهل اسراف و تبذیر، برادران شیطان هستند که او نسبت به نعمت های خداوند کفور و ناسپاس می باشد(12).
د) خوابیدن بر روی شکم: در احادیث آمده است که دمر خوابیدن، خوابیدن شیطان است. در شرع، عملی مکروه است و سبب تحریکات شیطانی می شود. از نظر بهداشت و سلامت، برای دستگاه گوارش انسان و برای قلب که زیان آور می باشد. در حدیث نبوی آمده است که چنین خوابیدنی سبب فقر و پریشانی و بیماری و خواری می شود.(13)
و) لقمه ی ابلیس: در حدیثی از امام باقر (علیه السلام) آمده است: «چون ابراهیم خلیل (علیه السلام) خواست گوسفند را قربانی کند ابلیس آمد و برای خود قسمتی درخواست کرد. ابراهیم (علیه السلام) ابا می کرد تا اینکه ابلیس طحال گوسفند را طلب کرد و حضرت ابراهیم (علیه السلام) آن را به ابلیس داد. پس آن لقمه ی شیطان است و بدیهی است که در فقه اسلام خوردن آن حرام است.(14)
ز) چشم چرانی: «النظر سهم من سهام ابلیس» نگاه آلوده به گناه، تیری از تیرهای شیطان است. زیرا نگاه به زن نامحرم، موجب آلودگی روح و قلب ناظر می شود.(15)
ح) شعر: در حدیث آمده است که اشعار خالی از حکمت و آنهایی که موجب تحریک انسان یا تحقیر اهل ایمان می شود، شعار شیطان است. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «الشعر من ابلیس». کلمات موزون از شیطان است. در مذمت شعرای منحرف در آیه ی شریفه آمده است: «الشُّعَرَاءُ یَتَّبِعُهُمُ الْغَاوُونَ». گمراهان دنباله رو شعرا می باشند.(16)
غضب، خصوصیت شیطان است
امام باقر (علیه السلام) فرمود: غضب، پاره ای از آتش شیطان است که در قلب انسان برافروخته می شود.(17)
آوازخوانی ابلیس
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: وقتی که آدم از میوه ی درخت ممنوعه خورد، ابلیس غنا خواند. وقتی که به زمین هبوط کرد، برایش حدی نواخت و هنگامی که آدم در زمین استقرار یافت، ابلیس نوحه کرد و خاطرات بهشت را برای او یادآوری کرد.(18)
آغاز همه ی بدی ها
زمان بعثت پیامبر، امتی برای او جمع شدند. ابلیس گفت: اگر آنها دنیا را دوست داشته باشند، دیگر باکی ندارم که بت ها را نپرستند. چون من شب و روز آنها را با سه خصلت آشنا می کنم: به دست آوردن مال به حرام و خرج کردن در غیر حلال و اینکه در راه حق خرج نکنند؛ و همه ی بدی ها به دنبال این سه خصلت می آید. «حب الدنیا رأس کل خطیئه» .دوستی دنیا، منشأ همه گناهان است.(19)
معرفی ابلیس از زبان خود
امام هادی (علیه السلام) روزی ابلیس را دید و از او پرسید که چه کسی هستی؟ ابلیس گفت: من قاتل و کشنده ی فرزند آدم به نام هابیل هستم. من با نوح پیامبر در کشتی سوار شدم. من کشنده ی شتر صالح پیامبرم. من موجب به آتش انداختن ابراهیم هستم. من نقشه ی قتل یحیی را کشیدم. من سبب قتل زکریا با اره شدم. من روان کننده ی لشگر فرعون به رود نیل شدم که آنها غرق شوند. من جادوگران را راضی نمودم که با موسی درگیر شوند و آنها را راهنمائی نمودم. من سازنده ی گوساله سامری بودم. من مردم را در جنگ حنین برای کشتن پیامبر اکرم جمع کردم. من حسادت را در دل امت در روز سقیفه انداختم، تا غصب خلافت حضرت علی (علیه السلام) بشود. من محمل عایشه را در جنگ جمل با علی (علیه السلام) بستم. من در لشگر معاویه در جنگ صفین، کارساز بودم. من در روز عاشورا در کربلا، لشگر یزید را در ریختن خون حسین بن علی (علیه السلام) و اصحابش تشویق می کردم. من امام اهل نفاق هستم. من نابودکننده ی اقوام اولین بودم و گمراه کننده ی اقوام آخرین هستم. من از آتش و نه از خاک خلق شده ام. من مورد خشم خداوند تا آخر خلقت هستم. سپس امام هادی (علیه السلام) فرمود: تو را به خدا قسم که اعمالی که موجب تقرب به خدا می شود، بیان کن؟ ابلیس گفت: در دنیا با قناعت زندگی کن و برای نجات در آخرت، به محبت علی بن ابیطالب (علیه السلام) تمسک نما و به دشمنی با دشمنان آن حضرت زندگی کن. به درستیکه خدا را هفت آسمان عبادت کرده و در هفت زمین معصیت نمودم و در این عمر طولانی یافتم که هر فرشته ی مقربی و هر پیامبر مرسلی با محبت علی بن ابی طالب (علیه السلام) به خداوند جهان تقرب می جوید(20).
بقای شیطان به دلیل وجود اولیای خدا
حضرت صادق (علیه السلام) فرمود: زمانیکه یکی از اولیای الهی به دنیا بیاید، ابلیس فریاد می زند. شیاطینش به او می گویند که ای آقای ما، چه شده که چنین شیون می کنی؟ گوید: ولی خدا به دنیا آمده است. گویند: به تو چه ضرری می رسد؟ گوید: اگر زنده بماند و به کمال برسد، به دست او گروه زیادی هدایت می شوند. گویند: آیا اجازه می دهی او را بکشیم؟ گوید: نه. گویند: چرا از کشتن او کراهت داری؟ گوید: زیرا بقای ما به وجود اولیاء الله است. اگر خالی بماند روی زمین از اولیای خدا، قیامت به پا می شود و در نتیجه ما به آتش عذاب الهی، مبتلا می شویم. چرا شتاب کنیم در رفتن به جهنم و عذاب الهی(21).
ابزار و سلاح شیطان
حضرت علی (علیه السلام) فرمود: فتنه و آزمایش الهی عمدتاً در سه مورد می باشد:
1-میل و کشش مفرط به زن ها که در قالب حرام و گناه ظاهر می شود که این حال به منزله ی شمشیر شیطان است و افراد را از پا می اندازد.
2- شراب مسکر خوردن که به منزله ی دمیدن شیطان است و افراد را از اعتدال مزاج و تعقل دور می کند و در ظلمت مستی آنها را به هر عمل ناشایست وادار می کند.
3-علاقه ی شدید به طلا و نقره و پول که به منزله ی تیر شیطان است که با آن مردم را گرفتار و اسیر می نماید. در روایت آمده است که وقتی اولین بار سکه های طلا و نقره ضرب شد و به بازار آمد، شیطان آنها را گرفت و بوسید و بر چشم گذاشت و گفت که با وجود اینها کار من آسان می شود. «طالب الدنیا مونث و طالب العقبی مخنث و طالب الولی مذکر» (22).
خصلت ها و اخلاق ابلیس
امام صادق (علیه السلام) فرمود: کسی که باکی ندارد از آنچه می گوید و درباره ی او هرچه بگویند نیز باکی نداشته باشد، پس او شریک شیطان است. یعنی شیطان در انعقاد نطفه او شریک بوده است. کسی که غیبت و بدگویی از برادر ایمانی خود کند، در حالیکه بین ایشان هیچ ظلم و ستمی روا نشده باشد، او شریک شیطان است. کسی که خرسند و مشتاق و خشنود به ارتکاب حرام باشد و زنا را دوست داشته باشد و به انجام آن حریص باشد، شریک شیطان است. سپس حضرت صادق (علیه السلام) فرمود: به درستیکه برای فرزند زنا، نشانه هایی است: یکی اینکه بغض و دشمنی ما اهل بیت را دارد؛ میل به عمل حرامیکه از آن تولید و خلق شده دارد؛ نسبت به دین ارزشی قائل نیست؛ و در حضور مردم با زشتی و بدی ظاهر می شود.(23)
کتاب ابلیس
از رسول خدا روایت است که ابلیس به خدا عرض کرد: پروردگارا، آدم به زمین نزول کرد. می دانم که برای فرزندان او کتاب ها و پیامبرانی خواهی فرستاد. کتاب ها و پیامبران شان کدامند؟ حق تعالی فرمود: رسل بنی آدم، ملائکه و پیامبرانند؛ و کتب ایشان تورات، انجیل، زبور و فرقان. عرض کرد: کتاب من چیست؟ فرمود: کتاب تو شم است، یعنی آن خال ها که زنان بر بدن خود درست می کنند. قرائت تو، شعرهای لغو و بیهوده و گمراه کننده و پیامبران تو، کاهنان و ساحران می باشند. طعام تو چیزهایی است که نام خدا بر آنها ذکر نشود و شراب تو هر مست کننده است. راست تو دروغ، و خانه ی تو حمام است. صیدگاه تو زنان اند و مؤذن تو، ساز موسیقی؛ و مجلس و مسجد تو، بازارها است و علم تو، جادو است.
عدم تسلط شیطان بر اولیای خدا
در روایات آمده است که شیطان نمی تواند بر انبیا و اولیا و شیعیان امیرالمؤمنین مسلط شود.(24)
پاسخ ملاصدرا به چگونگی تمثل شیطان
ملاصدرا می گوید: سؤال می شود که چگونه شیطان برای برخی از مردم صورت می نمایاند و به برخی نمی نماید؟ اگر کسی صورت او را دید، آیا آن صورت حقیقی اوست و یا شکلی است که خود را بدان شکل نشان می دهد؟ اگر صورت حقیقی اوست، پس چرا به صورت های گوناگون دیده می شود؟ چگونه در یک هنگام در دو مکان و بر دو صورت دیده می شود؟ در پاسخ باید گفت: فرشته و شیطان، دو صورت حقیقی و اضافی دارند. صورت حقیقی آن دو را جز به نور نبوت نمی توان ادراک کرد. همانطور که رسول الله (صلی الله علیه و آله) از جبرئیل خواست تا خود را بر صورت حقیقی به او بنماید، او را وعده به کوه حرا داد. در آنجا جبرئیل بر او ظاهر شد، در حالیکه سراسر کرانه ی خاور و باختر را فراگرفته بود. بار دیگر او را در سدره المنتهی به صورت خود مشاهده نمود. گاهی نیز او را به صورت اضافی می دید که معمولاً متمثل به صورت دحیه ی کلبی که مردی نیکو چهره و از صحابه بود، مشاهده می نمود؛ و شیطان نیز در بیداری برای آن حضرت متمثل می گشت. لذا با چشم خود او را می دید و سخنش را می شنید.
لازم به ذکر است که شیطان نمی تواند به صورت پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله) و پیامبران دیگر ظاهر شود، چنانکه فرموده است: «هرکس که مرا در خواب ببیند پس مرا بواقع دیده است زیرا شیطان به من تشبیه پیدا نمی کند و به شکل من ظاهر نمی شود» (25).
پی نوشت ها :
1.بحار، ج39، ص 163.
2.همان، ج60، ص 241.
3.شیطان ظلمتی بر تارک آفرینش، ص 23.
4.سوره ی بقره، آیه ی 268.
5.بحار، ج60، ص 205.
6.مصباح الهدی، ص 442.
7.بر قله پارسایی، ص 305.
8.مکیال المکارم، ج1، ص 175.
9.جواهر معنوی، ص 28.
10.شیطان، ظلمتی بر تارک آفرینش، ص 97.
11.همان، ص 97.
12.همان، ص 98.
13.همان، ص 98.
14.همان، ص 99.
15.همان، ص 99.
16.همان، ص99.
17.کافی، ج2، ص 304.
18.شیطان، ظلمتی بر تارک آفرینش، ص 27.
19.همان، ص 102.
20.کتاب طوالع الانوار، ص 166.
21.شیطان، ظلمتی بر تارک آفرینش، ص 116.
22.همان، ص 118.
23.خصال، باب الاربعه.
24.بحار، ج60، ص 257 و 201.
25.جن در کلام بزرگان، ص 112.
منبع مقاله :
مجیدی، سید محمدهادی، (1389)، جن، شیطان، روح در نگاه عارفان بزرگ،
تهران: ماشی، چاپ دوم